اسمش سادیل بود. اغلب با ما بازی می کرد
این ترجمه را به همۀ مادران کرد، بلوچ، عرب، لر، آذری، خراسانی، ترکمن، فارس، ازهر قوم و تبار و آئینی در میان مردمم، که با وجود جمهوری نکبت اسلامی، همذات "قهرمانان" این روایت هستند، تقدیم می کنم.
هنوز دقیق نمی دانیم در سال ۲۰۲۳ چند کودک، توسط بزرگسالان، در غزه کشته شده اند. همین قدر مطمئنیم که اعلام کرده اند در سه ماه آخر سال، یک عدد پنج رقمی یعنی بیش از 10000 نفر، از خردسالان این منطقه در انفجار بمبها و راکتها و گلوله های شلیک شده، و البته هدفمند، سربازان ارتش اسرائیل جان خود را ازدست داده اند. هرکدامشان برای کسی "مرکز جهان" بودند یعنی هرکدام دختر یا پسر کسی بودند .
در اسرائیل، ۳۶ کودک در یک روز شوم ماه اکتبر 2023 توسط حماس از زندگی محروم شدند. همۀ آنها نیز برای کسی "مرکز جهان" و "همه چیز" بودند.
در کرانۀ باختری، 121 کودک تنها در سال گذشته از زندگی محروم شدند. همۀ آنها "مرکز جهان" و "همه چیز" برای کسی بودند.
یکی از این بچه ها "سادیل" نام داشت و پانزده ساله بود. او در اردوگاه پناهندگان جنین زندگی می کرد. ما برای سالهای زیادی همسایه بودیم و سادیل اغلب با ما بازی می کرد. ایکاش می توانستید او را هنگام بازی و زمانی که برای مدتی بکلی خودش را فراموش می کرد، ببینید.
حتی بازی کردن در فلسطین راحت و بی دردسر نیست، اکثر بچه ها از تخیل و رؤیا پردازیهای کودکانه محروم هستند. با اینحال در اردوگاه پناهندگان درجنین، کودکان فلسطینی این شانس را دارند که با داشتن یک تئاتر در اردوگاه بزرگ شوند. "تئاتر آزادی". در تئاتر آزادی تخیل و خلاقیت کودکان و همچنین بزرگسالان بیدار می شود. تئاتر "خطرناک" است زیرا نه تنها نشان می دهد که زندگی دیگری ورای آنچه بر آنها تحمیل شده، امکان پذیر است، بلکه واقعیت متفاوتی را در هر انسانی که در آن اردوگاه ساکن باشد، خلق می کند. آنجا همه چیز همیشه با بازی شروع می شود.
مثل همیشه صبح زود آخر هفته که دیگران در خواب بسر می بردند و مزرعه ساکت و خالی بود، سادیل زنگ در خانه را زد. او به ندرت چیزی بیش از صبح بخیر می گفت، همیشه از تراس رد می شد و می رفت آنطرف حیاط و برای خودش اغلب در اشپزخانۀ کوچکی که من در "هاریش" پیدا کرده ام بازی می کرد. "هریش" بازار کهنه فروشی محله است. فروشنده ها چیزهایی را که اسرائیلی ها دور می اندازند، بار کامیونها می کنند، به جنین می آورند و می فروشند. در ابتدا، آشپزخانه عبارت بود از یک کمد با چند طبقِۀ فلزی بکلی زوار دررفته که من آن را مجانی دریافت کردم. بعد رنگش کردم و در آن یک سینک ظرفشویی و شیر آب گذاشتم که آنها را هم در "رابیش" بازار دیگری پیدا کرده بودم. ابتکار شخصی من بقیۀ کارها را انجام داد و آنجا تبدیل شد به یک آشپزخانۀ صحرائی. آن روز سادیل با لحن یک آدم بزرگسال به دختر من که دو سال کوچکتر از او بود، گفت: صبح بخیر یاسمین تیزهوش و هنرمند.
سادیل از دخترم که به او در اجرای هنری پخت و پزهای تخیلی آموزش می داد، تشکر و قدر دانی می کرد . کمی بعد در همان صبح، پسر عموهای سادیل، اسلام و وفا، نیز از راه رسیدند. آنها، همراه با یاسی من، انگار یک شبدر چهار برگ را تشکیل می دادند.
پس، جای تعجب نیست آنگاه که سادیل با موج عصبانیت در چشمهایش به من نگاه کرد وقتی که شبدر چهار برگ پس از شش سال داشت از هم می پاشید. آخر یاسمین یک وطن دیگری هم داشت و می توانست از "جنین" فرار کند.

کودکان تماشاگر "تئاتر آزادی" در جنین
در شب 19 ژوئن 2023، ارتش اسرائیل به اردوگاه پناهندگان جنین حمله کرد. خانوادۀ سادیل درست در کنار یکی از ورودیهای اردوگاه زندگی می کنند. هنگامی که جیپهای نظامی صبح زود از اردوگاه خارج شدند، سادیل در حیاط کوچک خانه شان بود.
من هزار بار آرزو کرده ام، کاش او فقط آن صبح خسته شده بود و بیدار نمی شد، اما چه کسی می تواند در طول تهاجم نظامی ارتش اسرائیل به محله اش بخوابد، هیچ پاسخی ندارم. هیچ کس با آنهمه صدای تیراندازی، انفجارو آن حجم گاز اشک آور که از پنجره ها وارد می شود، نمی تواند بخوابد. سادیل تلفن همراهش را برداشت و اقدام به فیلمبرداری کرد. یک سرباز سوار بر یکی از جیپها یک گلوله به سرش شلیک کرد.
اسباب بازی مورد علاقۀ سادیل هنگام بازی با ما ، یک کالیدوسکوپ بود. روزی که ما از جنین به سوئد نقل مکان کردیم آن استوانۀ زیبابین را برای او گذاشتیم که بماند. در حالی که او بیش از 24 ساعت در بخش مراقبتهای ویژه برای زنده ماندن مبارزه می کرد. من تصویر سادیل را که در تصاویر متقارن کالیدوسکوپ گم شده بود، در ذهن نگه داشتم و آرزو کردم که آنچه در ذهنش می بیند فقط به عنوان یک لایه از جهان باشد.
در مراسم تشییع جنازۀ سادیل، یونیفرم راه راه سبز و سفید مدرسۀ او روی برانکار پوشیده در پرچم فلسطین، که توسط همکلاسی هایش حمل می شد، گذاشته شده بود.
حالا، خانوادۀ سادیل به عنوان بستگان کودکی که کشته شده است، به عنوان یک تهدید امنیتی در نظر گرفته می شوند، دقیقاً به این دلیل که آنها از داشتن کودک نازنین خود محروم شده اند.
ارتش، دو هفته بعد از آن شبیخون، در بزرگترین تهاجم طی بیست سال گذشته دوباره به جنین بازگشت، آنهم در مقیاسی که نسبت به تهاجم پائیز بسی وحشتناک تر بود. خانوادۀ سادیل به داخل تئاتر آزادی پناه بردند. آخر خانۀ خودشان توسط سربازان اسرائیلی اشغال شده بود. در میان زشتیهای دیگر این یک حرکت معمولی اشغالگران است که چنین وضعی را ایجاد می کند؛ برای رفتن از خانه ای به خانۀ دیگر با شکستن دیوارها و شلیک به مردم در کوچه و خیابان، خارج از سنگر و با ایجاد سوراخهائی در دیوارها، درست به اندازۀ لولۀ تفنگهایشان.
این بار ساختمان تئاتر مورد حمله قرار گرفت و پدر، عمو و پسر عموی سادیل به عنوان بستگان کودکی که کشته شده است، برای بازجویی به یک پایگاه نظامی منتقل شدند. اکنون به آنها به عنوان یک تهدید نگاه می کنند، دقیقاً به این دلیل که از داشتن کودک خود محروم شده اند.
پسری دیگری، به نام احمد در همان روز قتل سادیل کشته شد. او نیز پانزده ساله بود. نمی توانم چیز بیشتری در مورد او به شما بگویم زیرا او را نمی شناختم، فقط می توانم شهادت دهم که مرگ او نیز از طریق مناره های مساجد اعلام شد و تمام محله به خانۀ احمد سرازیر شد تا همراه با عزیزانش سوگواری کنند.
کودکانی که عدد پنج رقمی خردسالان کشته شده در غزه را می سازند، هرکدامشان مرکز زندگی و تمام دنیای "کسی" بودند، نام آنها را نمی توان توسط مناره ها صدا زد، حتی مناره هایی که هنوز دست نخورده هستند. مرگ این کودکان لایه هایی از یک فاجعه است.
هیچ اقدام انتقام جویانه، هیچ تخریب و هیچ نوع سرکوبی، کسی را زنده نمی کند
بسیاری از آدمها در زیر آوار خانۀ خود دفن شده اند، آنها در اثر هیچ فاجعۀ طبیعی جان خود را از دست نداده اند. بلکه توسط بزرگسالانی کشته شدند که تصمیم گرفتند آنها را بکشند، و دیگرانی تصمیم گرفتند به آنها نگاه کنند یا نگاه نکنند. برخی ممکن است ناباورانه از خود بپرسند که اصلاً این کودکان هرگز زنده بوده اند که حالا مرده باشند. و اگر می میرند تقصیر کس دیگری است غیر از اسرائیل، شاید حتی تقصیر خود بچه ها باشد.
"هرگز شما را نخواهیم بخشید از این که مجبور شدیم جنازۀ بچه هایمان را مقابل دوربین نگه داریم تا شما باور کنید." این یادداشت را یکی از بسیارانی که کشتار و ویرانی غزه را به صورت زنده با تلفنهای همراه خود پخش می کنند فرستاده تا ما ببینیم و آنچنان وحشت زده شویم که برای پایان دادن به این کشتار کاری کنیم.
هیچ اقدام انتقام جویانه، هیچ تخریب و هیچ نوع سرکوبی، کسی را زنده نمی کند. حالا مائیم که مانده ایم، ما زنده ها. و جهانی که همچنان بدنهای سوختۀ ما، کودکان ناقص، محله های درهم کوبیده شده، و انسانیت مدفون شدۀ ما را نظاره می کند.
برگرفته از نشریۀ سوئدی "آفتون بلات" (Aftonbladet) ـ 16 ژانویه 2024
Johanna Wallin om Sadeel och The Freedom theater i Jenin (aftonbladet.se)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* جوانا والین نویسنده، سردبیر و مترجم است که نه سال را در فلسطین، عمدتاً در اردوگاه های پناهندگان جنین گذرانده و در تئاتر آزادی کار کرده است.
ـ با سپاس از رفیق داوود شمسائی که با فرستادن مطلبی دیگر از این روزنامۀ سوئدی من را به دیدن این روایت راهبر شد.