در حالی که روزنامه نگاران در اسرائیل، پیامهائی را نقل می کنند که از استودیوهای دولتی و یا از داخل تانکهای ارتش صادر شده است، روزنامه نگاران فلسطینی در غزه زندگی خود را به خطر می اندازند تا آنچه را که روی زمین و در میدان اتفاق می افتد گزارش کنند. دهها تن از آنان کشته شده اند و یا، حتی، به قتل رسیده اند. آیا اینها و آنها حرفۀ یکسانی دارند؟
جمعه گذشته، سازمان گزارشگران بدون مرز از دادگاه جنایی بین المللی در لاهه خواست تا در مورد قتل هفت زن روزنامه نگار فلسطینی، در نوار غزه، بین 22 اکتبر و 15 دسامبر تحقیق کند. به گفتۀ این سازمان، گواهی های جمع آوری شده این این ظن را تقویت می کند که کشته شدن این هفت زن "تصادف حاشیه ای" نبوده ، بلکه آنها به بخاطر حرفۀ روزنامه نگاری خود هدف قرار گرفته اند، اقدامی که ظاهراً جنایت جنگی محسوب می شود. این دومین درخواست سازمان یادشده،، از زمان آغاز جنگ در مورد این مسئله است. ۳۱ اکتبر نیز، این سازمان درخواست مشابهی را در مورد شرایط مربوط به قتل هفت روزنامه نگار دیگر به دادگاه بین المللی جزایی در لاهه ارسال کرده است.
دانستن تعداد دقیق روزنامه نگارانی که تاکنون در غزه کشته شده اند دشوار است. گزارشگران بدون مرز به کشته شدن ۶۶ روزنامه نگار اشاره می کند (تا روز شنبه 15 دسامبر)، کمیتۀ حمایت از روزنامه نگاران (CPJ) از ۸۸ روزنامه نگار کشته شده سخن می گوید.
در حالی که کانال تلگرام "غزه الان" دیروز فهرستی از ۱۰۱ روزنامه نگار فلسطینی را منتشر کرد که ادعا می کند تاکنون در غزه کشته شده اند.
در هر صورت، هیچ شکی وجود ندارد که روزنامه نگاران فلسطینی که هنوز از داخل نوارغزه گزارش می دهند، این کار را تحت شرایطی غیرممکن و با قرار داشتن در معرض خطر فوری و ملموس برای زندگی خود انجام می دهند. به گفتۀ کمیتۀ حمایت از روزنامه نگاران، در ده هفتۀ اول جنگ، تعداد روزنامه نگاران کشته شده در غزه بیش از هر کشوری در یک سال گذشته بوده است.
از آغاز جنگ، ما صداها و گزارشهای آنها را در اینجا منتشر کرده ایم. در میان آنها خانم "ابتسام مهدی"، که در مورد وضعیت فاجعه بار سیستم بهداشتی در نوار محتضر غزه می نوشت؛ "راویدا کمال عمار"، که در مورد وضعیت دشوار کارگران و کادر امداد و نجات گزارش می داد، یعنی کسانی که باید با دست خالی و همراه مردم عادی آوارها را جابجا کنند تا زخمیها را نجات دهند. "محمود مشتاهه" در مورد تلاش و مبارزۀ روزانه برای زنده ماندن ساکنان، از جمله خود و خانواده اش، می نوشت.
با توجه به محدودیتهای شدیدی که اسرائیل برای ورود روزنامه نگاران خارجی به غزه اعمال می کند، تا جایی که انجمن خبرنگاران خارجی در اورشلیم مجبور شد از دیوان عالی دادگستری درخواست کند تا به دولت دستور دهد برای رسانه های بین المللی بیشتری اجازۀ ورود به غزه را صادر کند.
روزنامه نگاران فلسطینی نگاهی منحصر به فرد به حوادث آخرالزمانی که در آنجا اتفاق می افتد، ارائه می دهند، نه از طریق قرائت اعلامیه های سخنگوی ارتش اسرائیل و یا به عنوان مهمانان افتخاری ارتش در غزه.
عزاداران در بیمارستانی در دیرالبلح در اطراف اجساد همسر و پسر "وائل دحدوح"، روزنامه نگار غزه ای که در حملۀ نظامی اسرائیل کشته شدند، 26 اکتبر 2023 (عکس: محمد زئون)
به نظر می رسد اسرائیل چندان از این حکم راضی نیست. "انس الشریف"، خبرنگار الجزیره، می گوید خود او چندین تماس تهدید آمیز از مقامات نظامی دریافت کرد که عملاً به او دستور می دادند کار خود را بعنوان خبرنگار متوقف کند و منطقۀ تحت پوشش خبریش را ترک کند. چند روز بعد خانۀ او هم بمباران شد و پدر ۹۰ ساله اش کشته شد.
او تنها نیست: درخواست گزارشگران بدون مرز به دادگاه بین المللی جزایی در لاهه بر اساس گواهیهای زیادی از روزنامه نگارانی تنظیم شده است که خانه هایشان پس از تهدید و تماسهای ارتش بمباران شده است.
چه روزنامه نگارانی برای رفتن به غزه و تهیۀ گزارش از آنجا دعوت می شوند و با میل و رغبت هم این دعوت را اجابت می کنند؟! جواب روشن است . فقط آن دسته از روزنامه نگاران اسرائیلی که ارتش آنها را انتخاب می کند. از این گذشته، از آغاز جنگ تاکنون، رسانه های اسرائیلی تا حد زیادی تمام اخلاق حرفه ای را کنار گذاشته و با اکثریت قاطعی بسیج شده اند تا پیامهای ارتش و ادعاهای سخنگویان آنرا را تکرار کنند. چرا آنها نباید این کار را از درون استودیوها انجام دهند و از فعالیتهای نظامی ارتش با افزودن دکور ویران شدۀ غزه بعنوان عواقب این مبارزات لذت نبرند؟ و مثل "یینون ماگال"، کارگزار کانال ۱۴، از ویرانه ای که در وسط آن لم داده است خوشحال نشود و مستقیماً گزارش نکند که : دیگر "غزه ای وجود ندارد!"
یینون ماگال، که شک وجود دارد که آیا او شایستۀ عنوان روزنامه نگار باشد، تنها نیست. به عنوان یک قاعده، روزنامه نگاران اسرائیلی تحت پوشش ارتش و با تانک به غزه برده می شوند تا به روایت جاری در اطلاعیه های ارتش طعم ظاهراً حرفه ای بدهند و آن را به احوالپرسی از سربازان برای مردم تعبیر کنند. اکثر گزارشات آنها مانند یک نسخۀ تصویری از "صدای امی"، رایو صدای ارتش، است که می پرسد: "چند وقت است که خانواده را ندیده اید؟ چی دوست دارید انجام بدهید ؟ بیشتر از همه دلتان برای چی تنگ شده؟ دوست دارید چه پیامی را به مردمی که شما را در خانه می بینند منتقل کنید؟".....
پس از ورود به غزه، "نیر داوری" که افتخار بزرگ حرفه ایش تکرار اظهارات سخنگوی ارتش اسرائیل، بدون جا انداختن حتی یک کلمه از یادداشتی است که در دست دارد، تحت پوشش یک گزارش مطبوعاتی است. او خیلی ساده به صیغه جمع، خود و سربازان را وابسته به یک موجودیت و نهاد یگانه و متحد معرفی می کند.
آنها، روزنامه نگاران اسرائیلی که وارد غزه می شوند، هنگامی هم که مشغول نوازش و دلبری از سربازان نیستند، بر ستایش ارتش و دستاوردهای آن تمرکز می کنند: حالا اجازه دارید تونلهایی را ببینید که سربازان کشف کرده اند چقدر گسترده هستند! و لپ تاپ های توقیف شده در بیمارستان شفا هم بدون شک ادعاهای ارتش در مورد وجود مقر حماس در آنجا را تایید می کند. این ارتش شجاع، عاقل و قهرمان مردم اسرائیل را از دیدن و شنیدن در باره دو میلیون غیرنظامی گرسنه، تشنه، بیمار، خانه ویران و آواره اما مستحکم درغزه محروم میکند .
آنچه این خبرنگاران "شجاع" ما در این زمینه کم می آورند توسط همکارانشان در استودیو تکمیل می شود. به ندرت، اگر غیرممکن نباشد، می توان یک بخش خبری در کانالهای جریان اصلی بدون شنیدن حداقل یک سخنران مهمان مشاهده کرد که به صراحت خواستار شناحتن جنایات جنگی یا نسل کشی علیه مردم غزه نباشد.
"الیاهو یوسیان" (معرف حضور بینندگان بی بی سی و انترناسیونال است)، که باید مدتها پیش به دلیل فراخوانهای نفرت انگیزش برای جنایت علیه بشریت از صفحۀ نمایش ناپدید می شد، تنها نیست. امروزه حتی حضور "زوی یهزکلی"، که خواستار کشتار جمعی بی رویه در غزه است، دیگر چندان غیرمعمول نیست. این دو ممکن است صریح تر از همگنان خود باشند، اما اساساً با انها فرقی ندارند. همه مدعیند که "رسانه های مردمی پشت ارتش خلق" هستند و لزومی ندارد که با ما دربارۀ نقش روزنامه نگاری و اخلاق حرفه ای صحبت کنید.
اما حقیقت این است که در وجدان ما چیزی دیگر می جوشد و آن این است که باید در مورد نقش رسانه ها در یک جامعۀ دموکراتیک به طور کلی و در زمان جنگ به طور خاص صحبت کنیم. واقعیت این است که از آغاز جنگ، رسانه ها بدون قید و شرط و بی هیچ سوالی، دربارۀ اهداف مبهم و متناقض ارتش، یعنی نابودی حماس و بازگرداندن گروگانها، حرف می زنند، در حالی که نه تنها زندگی بسیاری از ربوده شدگان بلکه جان هزاران کودک فلسطینی و دیگر مردم بیگناه در نوار غزه را نیز عملاً مورد بی توجهی قرار داده اند، گروگانهائی که ممکن است بعضی شان دیگر زنده نباشند.
شاید بدون خودسانسوری که رسانه های اسرائیلی در دو ماه و نیم گذشته به کار گرفته اند، مردم می توانستند بجای این که فقط احمقانه شعار توخالی "ما با هم برنده خواهیم شد" را تکرار کنند، نگاه روشنتری در مورد این جنگ خونین داشته باشند. در این صورت شاید تظاهرات برای بازگرداندن ربوده شدگان و پایان دادن به جنگ، به دروغ، به عنوان تظاهرات علیه سربازان ارتش اسرائیل، تلقی نمی شد، بلکه به عنوان تظاهراتی که به دنبال نجات جان سربازان هم هستند نیز تلقی می شد. بله، سربازانی که رسانه ها نسبت به آنها تعظیم می کنند، اما مرگشان هر روز بر روی صحنۀ این جنگ و عملیات انتقام جویانه به عنوان سرنوشتی غم انگیز و اجتناب ناپذیر قابل مشاهده است.
آن گروه از روزنامه نگاران اسرائیلی که آتش جنگ را از استودیوهای مجهز یا درسایۀ تانکهای زرهی در قلب نوار غزه خوراک می دهند، باید از شرم در برابر همکاران فلسطینی خود، که هنوز اصرار دارند از دهانۀ جهنم گزارش بدهند، و به یاد کسانی که با جان خود هزینۀ آن را پرداختند، سر فرود بیاورند. اگر آنها صداقت حرفه ای داشتند، باید اولین کسانی می بودند که علیه این کشتار جمعی همکارانشان قیام می کردند. مشکل، البته، این است که آنها با این اخلاق حرفه ای بشدت بیگانه اند. سخن پراکنان نظامی حاضر در استودیوها همه شایستۀ هر عنوانی هستند اما نه خبرنگار.