سالمسازی نظام اجتماعی و سیاسی ایران مهم ترین مقوله ای است که پس از دوران گذار باید با ان چالش کرد . به تمامی مشکلات موجود در کشور نباید با نگاه سیاسی نگریست . بنیان پاره ای از مشکلات جامعه ما فکری - فرهنگی است . باید در پی این باشیم تا اندیشیدن و فرهمگ مردم اصلاح شود.
۱۱ مورد را در این خصوص اشاره می کنم که عبارتند از:
۱- تفکیک قدرت سیاسی از قدرت اقتصادی: در ابتدا باید قدرت سیاسی از قدرت اقتصادی تفکیک شود و تا این امر به وقوع نپیوندد اتفاق پایداری در کشور نمیافتد. زمانی که قدرت سیاسی و اقتصادی در یک جا متمرکز شوند فرصت رشد انسان و جامعه گرفته میشود. اگر این دو از هم تفکیک شوند آزادی هم از پس این جدایی متولد میشود و در بستر این تفکیک قدرت اقتصادی از سیاسی است که جامعه میتواند بر سیاستگزاریهای حاکمیت اثر بگذارد.
۲- کل جامعه و حکومت باید در مدارهای بینالمللی قرار گیرد . ما برای نیل به این مهم نیازمند کارهای سنگینی در زمینه فکر و رسانه هستیم تا بتوانیم همانند کشورهایی چون برزیل و کرهجنوبی قدرت ملی خود را افزایش دهیم. امروز سیاستمداران بهخوبی متوجه همکاری و تعاملات در جنبههای مختلف با یکدیگر هستند و این موضوع باعث کاهش نزاع بینالمللی شده است؛ بنابراین در دو دهه آینده با جهانی مواجه میشویم که بیش از امروز به هم پیوند خورده و همگرایی در آن افزایش یافته است.
از نخستین روزهای پس از تکانه سال ۵۷، به دلیل درونگرایی حاکمان و فاصله گرفتن کشور ما از جهان و مبارزه فکری با جهانی شدن این موضوع سالها به تعویق افتاده و جامعه ناسالم شده است .
ضرورت دارد تا اهمیت رابطه بینالمللی نه تنها در جامعه بلکه در بین هیات حاکمه آینده نیز مشخص شود. در دوران کنونی، بلوکبندی جدید جهان را باید براساس اقتصاد کشورها دانست نه مرزهای سیاسی و ژئوپلیتیک .
در این چهل سال تلاش حاکمان ایران بر این بوده که به هر نحوی از دنیا فاصله بگیرند و روند فکری جهانی شدن را زیر سوال ببرند، این در حالی است که در دنیای پیشرو بلوکبندیها و مرزبندیهای سیاسی و ژئوپلیتیک دیگر برقرار نخواهد بود و همه کشورها بهویژه کشورهای خاورمیانه، در حال گسترش همکاریهای اقتصادی با یکدیگر هستند. چین با بینالمللی شدن، از فقر بیرون آمد. سیاستمداران امروز این کشور را با زمان مائو مقایسه کنید، نخستوزیر حاضر چین یک اقتصاددان است. این کشور۱۱۰ میلیارد دلار در صنعت توریسم خرج کرده است و امروزه در بسیاری از کشورها زبان چینی یاد میگیرند و این نشان از اهمیت این کشور در جامعه بینالملل دارد.
ما هنوز در خصوص نحوه رو به رو شدن و تعامل با نظام بینالملل به یک توافق جامع دست نیافتهایم و به اصطلاح نمیدانیم که چطور باید با جامعه بینالملل ارتباط برقرار کنیم. اینکه باید مقابلاش بایستیم، از آن بیاموزیم و یا آن را تغییر دهیم، مسائلی است که هنوز برای ما بیپاسخ است و یا حداقل در مورد آن، اجماع نداریم.
۳-سومین راه برای سالمسازی نظام اجتماعی: جامعه باید بزرگتر از دولت باشد. امروز دولتها علاقهمند شدند تا بهتدریج مسئولیت معاش مردم را از دوش خود بردارند و تعهدات خود را کم کنند. در جهان و جوامع باز، بخشی از دولت معتقد است که هر فردی مسئول زندگی خودش است و دولت باید به عنوان میانجی به مردم کمک کند. این در حالی است که در کشور ما ایران، برخلاف روند جهانی شدن موجود در جهان، دولت بزرگ است و جامعه همچنان در گرو دولت است. در جوامعی چون آلمان، سوئد، هلند و فنلاند، جامعه تصمیم میگیرد تا دولت چه کار کند زیرا شهروندان نسبت به حقوق خود و جامعه آگاهی دارند.
«در یک جامعه چگونه ثروت تولید میشود؟» و «در یک جامعه چگونه ثروت توزیع میشود؟»
نگاهی که در آن دولت باید به مردم پول بدهد و جامعهای که این را قبول میکند نشان میدهند که هر دو طرف مشکل فکری دارند.
۴- خصوصیسازی: در حالی که کشور ژاپن ۱۴۰ سال پیش بهخصوصیسازی اندیشید اما هنوز در ایران درباره اهمیت بخش خصوصی بحث میشود و به یک اجماع ملی در این موضوع نرسیدیم که بخش خصوصی مبنایی برای استقلال است.
امروزه در دنیا حتی حوزههایی چون امنیت نیز خصوصیسازی شده است و این ناشی از بالا رفتن اعتماد به نفس ملی است. اینکه دولت و حاکمیت مسئول همهچیز است نگاه درستی نیست؛ جامعه برای اثرگذاری باید جرات پیدا کند. جامعه بینالملل امروز در حال کاهش هزینههای نظامی خود است و این موضوع امروزه تبدیل به یکی از مشکلات ناتو شده است.
بزرگترین قدم برای آزادی فکر در ایران خصوصیسازی اقتصادی است زیرا معاش مستقل از حاکمیت مبنای آزادی است. باید به جامعه نگاه بازی داشت، آزاد شدن از قیود مقدمهی خلاقیت انسان است.
دستگاه دولتی ضد زمان است اما یک شرکت خصوصی برای تامین سرمایه و بودجه خود تلاش میکند و این موضوع او را نسبت به زمان حساس میکند. بخش خصوصی به ثبات سیاسی اهمیت میهد زیرا میداند اگر ثبات سیاسی نباشد نمیتواند فعالیت کند.
کاهش امراض فرهنگی و اجتماعی همراه با غیرضروری شدن تملق و کاهش فساد اداری راه سالمسازی نظام اجتماعی است.
دولت زیر مجموعه اقشار است و در جوامع بینالمللی، جامعه به اعتماد به نفسی رسیده که خود را بالاتر از دستگاه دولتی میداند. جایی که دولت، سالار و محور است تملق هم هست، هرجا که پول مجانی هست، فساد اداری نیز وجود دارد اما بخش خصوصی میتواند به مرور زمان این روند را اصلاح نماید.
۵- نهادسازی و تشکلسازی / حزب سازی : ما ایرانیان در ایجاد تشکل ضعیف هستیم، یک و نیم قرن است که فکر میکنیم برای تغییر باید تظاهرات کنیم اما به راهحل دیگر آن که «تشکل» است فکر نمیکنیم. مثلا امروز ما به واسطه وجود تشکلها آگاهی پیدا کردیم که بخش اعظم مشکل کشور فقط موضوعات اقتصادی نیست بلکه محیطزیستمان بهشدت دچار آسیب شده و دریاچهها خشک شدند و بحران کم آبی بهشدت بر کشور سایه انداخته و بیم این میرود که این کم آبی نسلهای آینده را با مشکل مواجه سازد و این تشکلها بودند که اطلاعرسانی کردند.
در کشورهای آسیایی که در حال تغییر هستند مردم برای خود در اجتماع نقش قائل هستند؛ تغییر شروع نمیشود مگر اینکه "تشکل" ایجاد شود.
در مشکلات اقتصادی که در دو سال گذشته در کشور اتفاق افتاد، واکنش جامعه صفر بود! چون تشکل قدرتمندی موجود نبوده است. (البته منظور از واکنش جامعه، اجتماع در خیابانها نیست)
ماهیت "قدرت"، خودکامگی است و این مردم هستند که با تشکل، بخشی از قدرت را میگیرند.
ادامه دارد ....
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد