رفتی و در غیاب ِ تو ما را قرار نیست
در مانده در خیال ِ تو ، راه ِ فرار نیست.
بی راهه می روَد دل و ماییم و درد ِ سر
جز درد ِ سر زِ خواهش ِ دل انتظار نیست.
گٍفتم که آسمان همه جا رنگِ آبی است،
گویا که آسمانِ تو بر این مدار نیست.
پرسید اگر کسی زِ تو از ما نشانه یی ،
فورا بگو که ً خاطره اش ماندگار نیست ً
آزاده باش ، بیش مگو از تبار خود،
آزاده را به ایل و تبار افتخار نیست.
با هیچکس مگو که ً منم یار ِ ماندنی ً
عهدی مکن که عهدِترا اعتبار نیست.
گفتی که ًکهنه گشته سخنهایت ای فلانً
بگذر ز ما که قدرت هیچ ابتکار نیست
ما مثل ِ سرو بی بر وباریم و سر بلند
این عیب ِسرو گر چه بر او ننگ وعار نیست.
***************************************
شنبه ۱۶ دسامبر ۲۰۲۳
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد