ارزیابی های جدیدی در جنبش زنان درباره ماهیت انقلابی اعتراضات اخیر وجود دارد.
آغاز دوران جدید تاریخی ، انقلاب زنانه ( فروغ سمیع نیا ) ، اعلام لحظه ای تاریخی ، وضعیت انقلابی ، امکان انقلابی فراگیر ( منصوره شجاعی ) ، پروسه انقلاب مدرن ،انقلاب زنانه ( شهلا عبقری ) ، تبلور انقلاب جنسی ، به نحوی انقلابی ( لیلا حسین زاده )، از نمونه های این ارزیابی های جدید است.
موضوع این نوشته بررسی چرخش نظری ناگهانی از سه دهه استراتژی ها بر پایه فعالیت های مسالمت آمیز، مدنی، غیر خشونت آمیز، به سوی استراتژی انقلابی در جنبش زنان است. آیا این چرخش نظری بر اساس فراهم شدن تغییرات ساختاری اجتماعی بوده است؟
علت های چرخش ناگهانی از استراتژی های رفرمیستی بر پایه مبارزات مدنی به سوی استراتژی انقلابی می باید بر پایه تغییرات ساختاری اجتماعی خود را توضیح دهد.
چگونه تغییرات ساختارهای اجتماعی بوجود می آیند؟
نظری به تغییرات از " بالا " از طریق انقلاب معتقد است و با کسب قدرت سیاسی به ایجاد تغییرات ساختاری اجتماعی بعد از انقلاب دست می زند. این نظر مورد بررسی این نوشته نیست.
نظرعمومی تغییرات ساختاری از " پایین " با تغییرات عمیق اقتصادی در طول زمان معینی ، با رشد طبقه متوسط و گسترش فعالیت های نخبگان آن، و تحول در خصوصیات روانشناسی فردی و اجتماعی نحبگان طبقه متوسط ، همراه با تاثیرات خود در دیگر گروههای اجتماعی ، جامعه مساعد تغییرات در ارزش ها ی فرهنگی وعملکردها و باورهای خود می شود. این روند باعث تغییردرالگو های فرهنگی و رفتار های اجتماعی مانند استفاده از خشونت جهت تغییرات سیاسی می شود.
آیا در جامعه ایران تغییرات ساختاری اجتماعی صورت گرفته است ؟
طبقه متوسط و نخبگان آن نقش اساسی در تغییرات ساختاری دارند بعلت اینکه طبقات بالایی مرفه همواره خواهان حفظ وضع موجود و مخالف تغییر ریشه ای در جامعه هستند. طبقات زحمتکش جامعه در نظام دیکتاتوری هر چند دهه گذشته با اضطراب در رفع امورمعیشتی مواجه بوده اند و هر چند گاه که به " بجان رسیده " اند و دست به اعتراض وسیع زده اند با سرکوب شدید مواجه شده اند.
اگر با فرض اینکه تغییرات ساختاری اجتماعی بدون نقش تعیین کننده طبقه متوسط امکان وجود داشته باشد ، هیچگونه نشانه ای از آن در طول چند دهه گذشته درایران دیده نشده است.
طبقه متوسط و نخبگان آن که در دهه ۸۰ امید رشد و تاثیر گذاری اجتماعی آن بوجود آمده بود، در دهه گذشته با " ﺗﻀﻌﯿﻒ روزاﻓﺰون ﺑﻨﯿﻪ اقتصادی طبقه متوسط به عنوان حامل مبارزات مدنی و دموکراسی خواهی " ( نوشین حجاب اجباری ) مواجه شده اند و به از دست دادن تاثیرات اجتماعی خود روبرو شده اند .
آنچه از نقش توان و تاثیرگذاری نسل جوان طبقه متوسط به ویژه زنان جوان آن قبل ازاعتراضات اخیر مورد بررسی و بخشا بزرگ نمایی شد، در اعتراضات ضعف های اساسی خود را نشان داد.
غلبه ایده براندازی و خشونت های ناشی از آن در عمل، نسل جوان و زنان طبقه متوسط مدرن را در برابر تهاجم سیاسی نسل ۵۷ ای ها وادار به عقب نشینی کرد. این از نشانه های عدم پیشرفت قابل توجه تغییرات ساختاری اجتماعی در ایران در طول ۴ دهه گذشته است.
درتغییرات ساختاری اجتماعی ، نسل پیشین و استراتژی های آنها در برابر نسل جدید با ارزش ها، الگوهای فرهنگی و خصوصیات روانشناسانه متفاوت از نسل پیشین، وادار به عقب نشینی خواهند شد . متاسفانه ما هنوز شاهد این روند نیستیم.
زمانی که دراعتراضات اخیر ما شاهد غلبه ایده ها ، استراتژی ها ، روانشناسی اجتماعی نسل ۵۷ ایی بوده ایم، این نشانه عدم تغییرات ساختاری اجتماعی در ایران در طول ۴ دهه گذشته است.
جنبش های نوین اجتماعی بدون تغییرات ساختاری اجتماعی ؟
منصوره شجاعی جنبش های نوین اجتماعی با ویژگی جنبشهای جامعهمحور را در مطالبه محوری ، تکثر ، خشونت پرهیزی و خود انگیختگی می داند.
منصوره اعتراضات اخیر را با تردید شروع یک لحظه تاریخی می داند : "این زمان در تاریخ مبارزات مردم چکسلواکی علیه دیکتاتوری انگار همان لحظهی تاریخی است که خستگیِ مدنیِ مردم ایران در هیبت جنبش اعتراضیِ متکثر و مسالمتآمیزِ «زن، زندگی، آزادی» قد علم کرد".
دراعتراضات اخیر بجز عامل خود انگیختگی، دیگر عوامل وجود نداشتند. هر چند عامل خود انگیختگی " بجان رسید گان " اقشار فرودست نمی تواند بعلت همراهی طبیعی آن با استفاده از خشونت بعنوان جزیی از جنبش های نوین اجتماعی قلمداد شود.
منصوره بدون توجه به ویژگی های جامعه استبداد زده – آسیایی و عدم وجود نشانه های تغییرات ساختاری اجتماعی و وجود ارزش ها و الگو های فرهنگی ساخته شده برای رفتارهای اجتماعی " انسان های نوین " برای جنبش های نوین اجتماعی، با خوش بینی به مقایسه اعتراضات اخیر با تحولات چکسلواکی می پردازد و نتیجه می گیرد :
" آیا تداوم و روند جنبش با توجه به شرایط تاریخی، اجتماعی، مناسبات سیاسی و موقعیت جنبشی میتواند بر چالشها و تضادهای موجود پیروز شود و به وحدتنظر و همبستگیِ ملی برسد تا که جامعهی مدنی بتواند فاصلهی بین نسلی را برتابد و به انقلابی همهگیر، نظیر آنچه در چکسلواکی رخ داد، بینجامد؟ ".
منصوره همچنین در چاره جویی جهت رفع تضادهای بنیادی درون اعتراضات به عوامل سطحی مانند عدم گفت و گو می پردازد:
" معترضان، چه در داخل کشور و چه خارج از ایران، هیچگاه دربارهی دموکراسی بهمعنای دموکراسی یا بهتعبیری «دموکراسیِ دموکراتیک» گفتوگویی باز و بیواهمه نداشتند.»
انقلابی که انگار بود و شاید هم نبود!
اینکه بطور واقعی موقعیت انقلابی بوجود آمد و یا فقط یک آرزو و توهم بود، شاید دیگر مهم نباشد. تراژی می تواند بوقوع بپیوندد و ارزیابی و مشاهدات منصوره از وجود موقعیت انقلابی و انقلاب فراگیر می تواند بوسیله شورش گرسنگان با رهبری نیروهای سیاسی کنونی جنبه عملی پیدا کند ، اما نتیجه آن هیچگونه همسویی با اهداف منصوره مبنی بر " تحول سیاسی دموکراتیک در ایران " که با آرزوهای سپیده قلیان مشترک است، نخواهند داشت.
آیا در یک جامعه بحران زده ، تغییرات ساختاری اجتماعی امکان پذیر است؟
نوشین احمدی خراسانی شرایط عمومی جامعه ایران در شرایط کنونی را چنین ارزیابی می کند:
جامعه ای بحران زده که در آن انقلاب فرهنگی و اجتماعی دامن زده شده و درحال گسترش است.
همراه با وﺧﺎﻣﺖ اﻗﺘﺼﺎدی و زﻧﺪﮔﯽ دﻫﺸﺘﻨﺎک ﮔﺮوه ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﺮدم ، طبقه متوسط به عنوان حامل جامعه مدنی و دموکراسی با کاهش و زوال توان اقتصادی به جای پیگیری خواسته های دموکراتیک به پیگیری مطالبات اقتصادی و معیشتی روان شده است.
جامعه با گسترش ایده "انقلاب " مواجه است.
چشم انداز و استراتژی ها ناروشن
نوشین نیاز به " تحول ساختاری و بنیادی " را درشرایط کنونی برای جامعه ایران را ضروری می داند:
" تحول ساختاری و بنیادی نیازمند ملزوماتی همچون آلترناتیو و رهبری ، همبستگی وسیع اجتماعی و سازماندهی گسترده است ".
اینگونه تحول نمی تواند ساختاری و بنیادی باشد. آلترناتیو و رهبری یا همبستگی وسیع و سازماندهی گسترده، نمی توانند تغییرات ساختاری اجتماعی ایجاد کنند ، بلکه خود محصول یک تغییرات ساختاری اجتماعی خواهند بود.
تغییرات ساختاری اجتماعی در ایران با ایجاد ارزش ها و الگوهای فرهنگی جدید نسل جدیدی انسان ها با روانشناسی متفاوت می سازد. این تغییرات در ارزش های فرهنگی است که آلترناتیو و رهبری بوجود می آورد.
در یک جامعه بحران زده با " زوال بنیه اقتصادی طبقه متوسط " و حذف نخبگان آن بعنوان حاملین ایجاد زمینه های فرهنگ و جامعه مدنی و دموکراسی، کدام نیروی اجتماعی می تواند به تحول ساختاری کمک کند و آلترناتیو و رهبری و همبستگی و سازماندهی گسترده اجتماعی بوجود آورد؟
تنها نیروی اجتماعی طبقات فرودست خواهد بود که با شورش خود و استفاده از ابزارهای خشونت آمیز در یک جامعه بحران زده ، می توانند به مقابله با حاکمیت از طریق انقلاب برخیزند. تغییرات ساختاری اجتماعی در این حالت به بعد ازانقلاب محول می شود.
نوشین در مفهوم تغییرات ساختاری اجتماعی بر نقش و اهمیت ساخت ارزش های فرهنگی جدید تاکید دارد و تاثیر نسل جدید و جنبش جوانان و زنان و " دستاوردهای عظیم آن را در حال تغییر ارزش های جامعه " را شناسایی می کند.
اما اعتراضات اخیر نشان داد میزان نقش و توان این نسل جدید جوانان در ایجاد ارزشهای فرهنگی جدید و تاثیرات آن در جامعه و دیگر اقشار جامعه، و اینکه " ﮐﻨﺸﮕﺮی ﺟﺪﯾﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ اﻧﻔﺠﺎری در ﺣﺎل ﺷﮑﻞ دادن ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺪﻧﯽ ﻧﻮﯾﻦ اﺳﺖ. ... و واقعیت این است که در طی سالهای اخیر جامعه ایران شخم زده شده است " ، در ارزیابی های نوشین واقع بینانه نبوده است.
در اعتراضات اخیر نسل پیشین ۵۷ ایی ها با سیاست ها و روانشناسی خشونت طلب خود، نشان دانند که هنوز اهرم های اصلی سیاسی را در دست دارد.
نوشین بدرستی این واقعیت تلخ را می شناسد و اینکه رویکرد "براندازانه " براعتراضات تحمیل شد ، خود نشانه ای از ضعف و توان ناچیزحاملین ارزش ها و فرهنگ جامعه مدنی است.
واقعیت این است که جدا از آرزوها هنوز تحولات سیاسی در ایران ضمن نشانه های امیدوار کننده هنوز به حدی نرسیده که به تغییرات ساختاری اجتماعی بیانجامد.
چرا نیروهای سیاسی از تدوین استراتژی های خود واهمه دارند؟
نیروهای خواهان انقلاب و براندازی به انقلاب مخملی در ایران باور ندارند و نمی توانند براندازی از طریق یک انقلاب کلاسیک را تدوین کنند. در این صورت می باید ایجاد گروههای مسلح ، قیام مسلحانه و کمک از کشورهای متخاهم با حاکمیت را علنی کنند. آنها می دانند که این استراتژی در صورت تدوین با مخالفت اکثریت طبقه متوسط مواجه خواهد شد و طبقات فرودست تنها زمانی دست به شورش خواهند زد که "بجان رسیده " و امکان پیروزی را حس کنند.
فعالین جنبش های مدنی به تدوین استراتژی های سیاسی خود نمی پردازند بعلت اینکه هنوز تحت آتوریته معنوی و ارعاب سیاسی نسل ۵۷ ایی قرار دارند. این از نشانه های روشن عدم وجود تغییرات ساختاری اجتماعی در طول ۴ دهه گذشته در ایران است.
اگر فعالین مدنی در دوران دیکتاتوری نظامی در برزیل ، آرژانتین و شیلی تردیدها و واهمه های فعالین مدنی ایران را داشتند ، به احتمال هنوز این کشورها در دوران دیکتاتوری بودند.
حاکمیت در ایران تا زمانی که نیروی غالب مقابل خود را نسل ۵۷ ایی ها با نشانه های چوبه های دار می بیند ، هیچگاه تن به عقب نشینی و تغییر نخواهد داد. این وظیفه حیاتی فعالین مدنی است که خود را نیروی اصلی در برابر حاکمیت قرار دهند وا ین بدون نفی قاطع انقلابی گری خشونت آمیز نسل ۵۷ ایی ها امکان ناپذیر است.
منابع :
ﻧﻮﺷﯿﻦ اﺣﻤﺪی ﺧﺮاﺳﺎﻧﯽ - اﻓﻖ ﻫﺎی ﻧﺎروﺷﻦ و ﻫﻤﮕﺮاﯾﯽ ﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد- ۲ اردبهشت - ۱۴۰۲
منصوره شجاعی – جنبش مهسا – زمان خستگی از خستگی ها – ۲۷ شهریور ۱۴۰۲
لیلا حسین زاده - جنبش زن، زندگی، آزادی: تبلور انقلابی جنسی/ جنسیتی- ۲۲ اسفند ۱۴۰۱
فروغ سمیع نیا – زنان در انقلاب ژینا – ۲۱ تیر ۱۴۰۲
شهلا عبقری - موانع پیش روی پیروزی انقلاب، زن، زندگی، آزادی – ۲۳ اسفند ۱۴۰۱
ﻧﻮﺷﯿﻦ اﺣﻤﺪی ﺧﺮاﺳﺎﻧﯽ - حجاب اجباری – جنبش ژینا و طبقه متوسط – ۱۷ اردبهشت ۱۴۰۲
ﻧﻮﺷﯿﻦ اﺣﻤﺪی ﺧﺮاﺳﺎﻧﯽ - دﺧﺘﺮان ﺧﯿﺎﺑﺎن اﻧﻘﻼب و ﻇﻬﻮر ﻧﺴﻞ ﺟﺪﯾﺪ ﮐﻨﺸﮕﺮان اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ - ۶ می ۲۰۱۸
ﻧﻮﺷﯿﻦ اﺣﻤﺪی ﺧﺮاﺳﺎﻧﯽ - دختران خیابان انقلاب و پوپولیسم سیاسی – ۲۹ دی ۱۳۹۷
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد