در انتخاباتهای مجلس شورای اسلامی رسم بر آن است که به افراد ردههای پایین و میانی سپاه و بسیج مأموریت میدهند تا خود را کاندیدا نمایند. هدف حکومت از نمایش چنین رفتاری آن است تا بتواند در رسانههای عمومی برای پروژهی آمارسازی خود موفق عمل کند. امسال نیز اعلام کردند چیزی حدود بیست و چهار هزار و نهصد نفر خود را برای رقابتهای درون- حکومتی انتخابات کاندیدا نمودهاند. اما پس از اعلام نتیجهی نامنویسیها اطلاعرسانی شد که هیأتهای اجرایی انتخابات رقمی حدود دو هزار و ششصد نفر از همین افراد اندرونی حکومت را هم فاقد صلاحیت لازم میدانند. هیأت اجرایی انتخابات ادعایی را پیش میکشد که گویا این رد صلاحیتها طبق قانون جدید انتخابات صورت گرفتهاست. گفتنی است که اکثر این افراد طبق بندهایی از مواد ۳۱ الی ۳۳ این قانون رد صلاحیت شدهاند. موادی از قانون خودمانی انتخابات که موضوع اکثر آنها به اقدام علیه امنیت، تشویش اذهان عمومی، باور نداشتن ولایت فقیه و تبلیغ علیه نظام بازمیگردد.
رد صلاحیت شدگان انتخابات از اصولگرا گرفته تا میانهرو و اصلاحطلب همگی در آتشی میسوزند که در زمانهای پیش از این خودشان در روشن نگه داشتن آن نقش آفریدهاند. علی مطهری، الیاس نادران، مسعود پزشکیان، جعفرزادهی ایمنآبادی از افراد شاخص این گروهِ بازمانده از انتخابات هستند. علی مطهری تا لحظهی آخر با موضوع حجاب اجباری حکومت، همدلی نشان میداد تا شاید روزی و روزگار بتواند از نو حضورش را در همین مجلس مافنگی جشن بگیرد؛ که نشد. پزشکیان و جعفرزادهی ایمنآبادی نیز همچنان دم از میراث انقلاب و قانون اساسی میزنند. اما در نگاه تودههای عادی مردم همین قانون اساسی خودنوشته و شلخته است که چیزی از فرآوری این وضع فلاکتبار نامردمی فرونگذاشتهاست. کاندیداهای حزبهای ارادهی ملت، اتحاد ملت و اعتماد ملی بیشترین سهم را از رد صلاحیت شدن میبرند. آخر برای همین احزاب درون- حکومتی چه اتهامی بالاتر از این میتواند باشد که پای نام ملی و ملت را به میان میکشند. انگار بخواهند پیکاری اعلام نشده از طرفداران ملت با هواداران اسلام دولتی راه بیندازند.
هیأت اجرایی انتخابات که وزارت کشور سرپرستی و قیمومیت آن را به عهده دارد، بحثی را پیش میکشد که همهی ردِ صلاحیت شدنها طبق قانون انتخابات صورت گرفتهاست. با این همه، اجزای کار رد صلاحیت کردن کاندیداها، به حاشیههای دیگری هم وابسته است. چون گفته میشود که برای تأیید صلاحیت کاندیداها از پنج نهاد استعلام به عمل میآید که عبارتاند از: سازمان ثبت احوال، وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی و قوهی قضاییه. به ظاهر در این بین تنها سازمان ثبت احوال کشور است که هیچ نقشی را در حذف کاندیداها به عهده نمیگیرد. چون کارش از احراز هویت کاندیداها چیزی فراتر نمیرود. سوای از این، انگار در کشور دستگاه اطلاعاتی خیلی کم داشتیم که به تازگی نام اطلاعات قوهی قضاییه راهم به این مجموعهی عریض و طویل تحت نظارت رهبر افزودهاند. چون تمامی این دستگاههای گل و گشاد اطلاعاتی همگی بدون استثنا از دفتر رهبر است که رهنمود میگیرند و به چیزی غیر از این بها نمیدهند.
از سویی این شورای نگهبان است که در خصوص برگزاری چند و چون انتخابات حرف آخر را میزند. ریزشهای نهایی کاندیداها را هم در نهایت همین شورای نگهبان به پیش خواهد برد. چنانکه این شورا به تازگی اعلام نمودهاست که تحقیق و تفحص در مورد عملکرد کاندیداها، به استعلام از همان پنج دستگاه یاد شده، محدود باقی نمیماند. پس جاهای خودمانیتری را هم در پس پردهی حاکمیت سامان بخشیدهاند که تمامی این لیستهای انتخاباتی از آنجاها مهندسی میشوند. اصطلاح مهندسی کردن انتخابات هم اصطلاحی است که رهبر نظام آشکارا آن را در اتتخاباتهای پیشین به کار گرفت. بدون تردید همهی افراد خودمانی که نمونههایی از این مهندسی را برای دوام و بقای نظام به کار میگیرند، همگی در دفتر رهبر همین نظام روزگار میگذرانند. اما همین مهندسان و خودیهای انتخاباتی راهکاری از خالصسازی مجلس را پیش روی رهبر گذاشتهاند و فرآیند نکبتبار آن را تا تمامی نهادهای حکومتی میگسترانند.
اصطلاح خالصسازی انتخابات، اصطلاحی است که حسین طائب در انتخابات ریاست جمهوری دورهی قبل چند و چون آن را به واژهنامهی اسلام سیاسی حکومت افزود. در همین دوره از انتخابات بود که بنا به مهندسیِ پیش آمده، ابراهیم رئیسی را بر کرسی ریاست جمهوری نظام نشاندند تا سردار محمدباقر قالیباف نیز در جایگاهی از رئیس مجلس شورای اسلامی نقش بیافریند. اما از همین فضاهای خالصسازی شده است که اکنون دو هزار و ششصد نفر از رد صلاحیت شدههای جمهوری اسلامی ردیف میشوند. چون اسلام سیاسی حکومت بنا به دیدگاه واپسگرایانهی فلسفیاش، تضاد درونی پدیدهها را از پایه و اساس نمیپذیرد. چنانکه موضوع خالصسازی نظام همچنان بر ذهن وهمآمیز ایشان سایه انداخته است. انگار کارگاه فرآوری مس و روی یا سرب و آهن راه انداختهاند. چون خالصسازی تنها در فضایی از تولید فلزات است که عینیت میپذیرد. اما مبتکران فاشیسم و پیروان آیینهای سیاسی خودانگارانهی دیگر هم، به نمونههایی وهمآلود از همین خالصسازی سیاست باور دارند.
یازده نفر از نمایندگان مجلس فعلی نیز در لیست رد صلاحیت شدهها به سر میبرند. در همین راستا عدهای فریادشان به آسمان بلند شده که نیروهایی از حاشیهی انقلاب، ایشان را ضد انقلاب مینامند. عدهای نیز فریاد سر میدهند که شکایت حکومتیان را به خدا خواهند برد. پس پیداست که هیچ محکمهای برای دادرسی در ساختار حکومت نیافتهاند که میخواهند شکایتشان را با خداوند در میان بگذارند. اما همهی این ردِ صلاحیت شدگان هرگز پیش از این، از آسیبهای سیاسی چنین ماجرایی دم برنمیآوردند. افرادی نیز همانند الیاس نادران ترجیح میدهند تا در همان صحن مجلس بست بنشینند. چون تریبون در اختیارش نمیگذارند. همان کسانی که سالهای سال تریبونها را از دست این و آن پس گرفتند و به حق و حقوق بستنشینان یورش بردند، اکنون خودشان از بی تریبونی فریادشان به آسمان میرود.
گفته میشود که پروندهسازی برای بسیاری از رد صلاحیت شدهها به آنجا بازمیگردد که این افراد در فرآوری لایحههایی که "صیانت" نام میگرفت، چندان که باید و شاید از حکومت جانبداری نکردند. صیانت از فضای مجازی، صیانت از عفاف و حجاب و صیانت از خشونت علیه زنان، فقط بخش کوچکی از همین لایههای فرمایشی شمرده میشوند که همچنان ناکام به سر میبرند. جدای از این، به تازگی باب شده است که همگی در سامانهی اعزام نیرو به غزه ثبت نام نمایند. نوعی از هماوایی وهمآلود و قشریمآبانه با حکومت که از محدودهی تبلیغ رسانهای چیزی فراتر نمیرود. گفتنی است که در همین راستا حتا زهرا مصطفوی، محمد خاتمی و حسن خمینی هم در جشن تبلیغی پیروزی غزه، با نظام همنوایی به خرج دادند تا شاید حکومت را به حضور نیروهای اصلاحطلب در کاندیداتوری انتخابات ترغیب نمایند. آرزویی که هرگز محقق نشد. در عین حال، اصلاحطلبان درون- حکومتی هرگز نخواستهاند یا نتوانستهاند در سمت و سویی از مردم بایستند.
پروژهی خالصسازی انتخابات حتا کاندیداهای مجلس خبرگان را هم در بر گرفته است. همان افرادی از روحانیان که همگی بر سفرهی عریض و طویل جمهوری اسلامی گرد آمدهاند. انگار حکومت به خلوصی با عیار بیشتر و بهتر نیاز دارد. چون از روحانیان وابسته به دستگاه حکومتی نیز میترسد و حاضر نمیشود ایشان را نیز به فضایی از اندرونی رهبر نظام بپذیرد. تا اینجای بازی، جبههی پایداری بیش از گروههای دیگر توانستهاست از چنین ماجرایی سود ببرد. با همین رویکرد سیاسی است که همچنان بر کورهی خالصسازی انتخابات میدمد. جمعیت مؤتلفه هم ضمن همنوایی کورکورانه با کلیت نظام و پروژهی خالصسازی، دنیای نامردمی و کاسبکارانهی خود را در دل میپروراند. آنان همگی به نیکی دریافتهاند که در فضای همین خالصسازی انتخابات است که میتوانند به پروژهی خالصسازی حکومت یاری برساند. بدون تردید مدیران امنیتی وفادار به حکومت قصد دارند تا ترس خود را از اعتراضات تودههای مردم و جنبش همیشه ماندگار ژینا با رؤیاهای کاذبی از نوع خالصسازی نظام جبران نمایند. رؤیاهایی متناسب با خودشیفتگی رهبر، که هرگز به واقعیتهای موجود در بطن جامعه راه نخواهد برد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد