در پی انتشار مقاله ی
"۷۵ سال پیش قطعنامۀ ۱۸۱ سازمان ملل برای تقسیم فلسطین و راهحل ایران در آن زمان" خوانندگان پرشماری با پرسش های خود خواهان آن بودند که از اثرگزاری قطعنامه ۱۸۱ بر سیاست دولت های مختلف ایران در برابر مسئله فلسطین آگاه شوند.
حال در این نوشته نویسنده می کوشد، در حد توان با مرور گذرای رویکرد دولت های گوناگون ایران راه را برای پاسخ به پرسش های طرح شده باز کند.
سیاست دولت های ایران در برابر فلسطین
پیش و پس از تصویب قطعنامه ۱۸۱ تا کودتای ۲۸ مرداد
شاید یکی از نخستین دولتمردان ایرانی که ناچار گردید در قبال بحران فلسطین اعلام موضع کند، محمدعلی فروغی باشد. این دولتمردِ دوران حکومت پهلوی اول، در آخرین روزهای ریاست بر شورای جامعه ملل در ژنو، بهطور ناگهانی با طرح قضایای فلسطین و "دعوای عرب و یهود" ازسوی نخست وزیر بریتانیا مواجه میشود، که گزارشی دراینباره به تهران میفرستد و نظر خود را چنین ابراز میدارد:
"اینجانب ملاحظه کردم که با این گفتوگوها و با اینکه سرپرستی دولت انگلیس بر فلسطین با تضمُن همین کانون یهود قبلاً در جامعه ملل تصویب شده و با هوچیگری یهودیها که فوقالعاده در دنیا راه انداختهاند، مخالفت با یهود در جامعه برای ما صورتی ندارد؛ خاصه اینکه متأسفانه افکار عمومی دنیا با یهود موافقتر است تا با اعراب و یهودیها در اروپا و آمریکا همه مؤسسات مهمه ازجمله جراید را در دست دارند و مخالفت اینجانب که هم آواز دیگری هم ندارم جز اینکه سوءنظر دو عنصر قوی در دنیا یعنی دولت انگلیس و قوم یهود را نسبت به دولت و ملت ایران جلب کند اثر دیگر نخواهد داشت."
فروغی در ادامه می نویسد:
"با این همه سکوت مطلق هم خوشایند نبود."
به عنوان یک دیپلمات میانه رو و محافظه کار مجبور به اظهار نظر می شود و می گوید:
"چون اطلاعات هنوز در باب این قضایا کافی نیست که اظهارعقیده کنیم، همینقدر من که نماینده یک مملکت اسلامی هستم نسبت به مسلمینی که در فلسطین مصیبت دیده و میبینند، اظهار همدردی و دلسوزی و در عالم انسانیت از قضایای واقعه اظهار تأسف میکنم و امیدوارم تکرار نشود. چرا نباید عناصر مختلفی که آنجا هستند با هم به موافقت زندگانی بکنند؟ و امید است که دولت انگلیس که در ادارهکردن مردم تجربه کامل دارد، برای آن مملکت رژیمی فکر کند که موجب امنیت و صلح و وفاق باشد. درهرحال تفتیشاتی که در این قضایا به عمل میآید، باید از روی عدالت باشد و رعایت مساوات بشود و نگذارند حقوق حقه یک طرف را طرف دیگر پامال کند."
محکومیت تاسیس کشور اسرائیل توسط دولت احمد قوام
پس از آن که طرح ایران مبتنی بر ایجاد دولت ائتلافی از عرب و یهود (شرح آن در مقاله پیشین آورده شده است) مورد قبول واقع نشد و قطعنامه ۱۸۱ تصویب شد، دولت بن گوریون استقلال اسرائیل را در ۱۴ می ۱۹۴۸ اعلام کرد. از همان روز جنایت های همه روزه گروههای تروریستی یهودی شامل هاگانا واشترن و پالماخ گسترش یافت . در پی این حملات وحشیانه و کشتار زنان و مردان و کودکان، هراس افکنی پردامنه و تخریب خانه و کاشانه فلسطینی ها و با خاک یکسان کردن ۴۰۰ تا ۶۰۰ روستای فلسطینی، شمار زیادی از ساکنان این سرزمین به ناگزیر آواره شدند. (آنچه هم اکنون نیز دولت اسرائیل می خواهد در غزه و کرانه باختری به اجرا بگذارد.)
مردم کشورهای مسلمان (همچون امروز) علیه این جنایات وحشیانه به تظاهرات و اعتراضات گسترده ای دست زدند و کشورهای عربی دربرگیرنده ی مصر، سوریه، اردن، لبنان و عراق علیه اسرائیل وارد جنگ شدند ـ جنگی که تا ژوئیه سال ۱۹۴۹ ادامه یافت و با شکست کشور های عربی پایان یافت و در نتیجه آن ۷۶۰ هزار فلسطینی آواره و از کشورشان رانده شدند.
از آنجا كه افكار عمومی کشور و حتی جمع قابل توجه ای از اعضای مستقل درون حاكمیت با طرح ایران مبتنی بر ایجاد دولت ائتلافی از عرب و یهود موافق و با قطعنامه ۱۸۱ و تاسیس کشور اسرائیل مخالف بودند، دولت چهارم احمد قوام با صدور بیانیهای تاسیس دولت اسرائیل را محكوم و آمادگی خود را برای همكاری با سایر دولتهای اسلامی بخاطر آزادی فلسطین اعلام كرد. قوام علیرغم اینكه میدانست، شرط دریافت كمكهای مالی پیشبینی شده در اصل ۴ ترومن از ایالات متحده شناسایی اسرائیل است، به عضویت اسرائیل در سازمان ملل رای منفی داد.
دولت ساعد مراغهای و به رسمیت شناختن اسرائیل
سال ۱۳۲۸ پس از حادثه ترور نافرجام محمدرضا شاه پهلوی در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، که منجر به برقراری حکومت نظامی و غیرقانونیشدن حزب توده ایران و نیز دستگیری های گسترده شد، دولت ساعد انتخابات مجلس مؤسسان برای تغییر اصولی از قانون اساسی به منظور افزایش اختیارات شاه را برگزارکرد. البته اقدامات دولت در پی ترور و موضوع تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر قانون اساسی، دولت ساعد را بار دیگر با استیضاح روبهرو ساخت.
۹ ماه پس از آن رویدادها، محمدرضا پهلوی در ۲۰ آبان ۱۳۲۸، برای اولین بار به ایالات متحده آمریکا سفر کرد. آن هم سفری ۴۵ روزه. محمد رضا شاه در دیدار و گفتگو با ترومن، لابی های ثروتمند و قدرتمندان یهودی در آمریکا، دریافت که کمکهای مالی پیشبینیشده در اصل چهار ترومن از ایالات متحده منوط به قبول قطعنامه ۱۸۱ سازمان ملل و دور شدن از طرح ایران است.
ویلیام شوکراس در کتاب "آخرین سفر شاه" این موضوع را "با پرداخت رشوه قابل توجه" به ساعد مراغهای در ارتباط میداند و مینویسد: "
"شخص، نخستوزیر۴۰۰ هزار دلار مطالبه کرد تا هیئت وزیران و شاه را متقاعد کند که شناسایی دو فاکتوی اسراییل خدمت به منافع ایران است."
دولت محمد ساعد مراغهای، پس از سفر محمد رضا شاه به آمریکا دولت اسرائیل را به صورت «دوفاکتو»[۱] به رسمیت شناخت. ایران سرکنسولگری خود را در بیت المقدس دایر کرد و رضا صفی نیا به عنوان نماینده فوق العاده در اسرائیل انتخاب شد.
به نظر میرسد که زمان تصمیم گیری درباره شناسایی اسرائیل در دولت ساعد و انتشار آن خبر در مطبوعات، با حسابگری انجام گرفته بود. زیرا:
۱- تصمیم شناسایی اسرائیل در زمان فترت مجلس انجام پذیرفت.
۲- اعلام این خبر در اواخر سال انتشار یافت که در ایران به مناسبت آغاز سال نو با تعطیلی نسبتًا طولانی همراه بود.
با این همه انتشار خبر شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران، واکنش شدید برخی از نمایندگان مجلس شورای ملی و مجلس سنا را به همراه داشت. این نمایندگان از زوایای مختلف، تصمیم گیرندگان اصلی کابینه را به زیر سئوال برده، خواستار حضور در مجلس و پاسخ گویی پیرامون این موضوع مهم شدند.
شایان بیان آنکه، به رسمیت شناختن اسرائیل، هم با واکنش شدید برخی از نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا و محافل مذهبی در داخل و هم با واکنش شدید کشورهای عربی، به ویژه مطبوعات آن کشورها، روبرو گردید.
رویکرد دولت دکتر محمد مصدق به مسئله فلسطین
دولت دکتر مصدق در همان ابتدای روی کارآمدن خود، در ۱۵ تیر ۱۳۳۰ خورشیدی شناسایی «دو فاکتو» اسرائیل را پس گرفت و کنسولگری ایران در اسرائیل را تعطیل و از مجلس تقاضا کرد که این به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی را تصویب کند.
فردای آن روز در جلسه ۱۶ تیر ۱۳۳۰ خورشیدی مجلس به این مساله ورود پیدا کرد.
سخنان نمایندگان آنروز مجلس خواندنی است. در اینجا نویسنده تنها برای دریافت حال و هوای سیاسی آن مجلس به باز نویسی تعداد انگشت شماری از آن سخنرانی ها بسنده می کند.
در آن روز سید محمد علی شوشتری گفت:
"میخواستم تذکر بدهم که دولت اسرائیل که به رسمیت شناختن او را هیچ وقت مجلس تصدیق نکرده بود و... این امر عبث و بیهودهای که آنجا تشکیل کنسولگری شده بود و حالا الغا شده است، این نظر و منظور ملت مسلم ایران و مجلسین ایران است و هیچ وقت ما دولت اسرائیل را که اینها بدبختی برای عالم اسلام و دول عربی تهیه کردهاند به رسمیت نشناخته و نخواهیم شناخت."
باقر کاظمی، که به عنوان وزیر امور خارجه دولت مصدق انتخاب شده بود، در مجلس حضور یافت و درباره ی مساله تعطیلی کنسولگری ایران در رژیم صهیونیستی صحبت کرد. البته این سخنان هم پیرامون صحبت های رضا رفیع، نماینده مجلس، بیان شد که خطاب به کاظمی گفت:
"آقای وزیر امور خارجه در۲ موضوع صحبت کردند و راجع به بنی اسرائیل صحبتی نکردند، عموم ملت ایران منتظر هستند که بدانند در این بابت چه اقدامی کردهاند. بنده از طرف کمیسیون خارجه عرض میکنم در صورتی که ایشان اقدام کردهاند، اگر چنانچه نماینده را خواستهاند از ایشان تشکر میکنم و اگر به همان حال اولیه باشد، تشکر ندارد."
در جواب به این صحبت ها بود که باقر کاظمی وزیر امور خارجه مصدق اعلام داشت که "بنده تصور میکردم در این موضوع محتاج نباشد، عرض بکنم به جهت این که دولت ایران دیروز تصمیم خودش را اجرا کرد و ژنرال کنسولگری که در بیتالمقدس بود، منحل کرد و رسیدگی به کار آنجا را محول کرد به عمان و از این طرف هم دولت مصمم نیست، راجع به شناسایی رسمی دولت اسراییل اقدام دیگری بکند و نمایندهای هم از اسرائیل در ایران قبول نکرده و نخواهد کرد."
مناسبات غیرعلنی ایران با اسرائیل پس از کودتای ۱۳۳۲
تاریخچه روند تحولات روابط ایران با اسرائیل، از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا انقلاب ۱۳۵۷ و بعد از آن در جمهوری اسلامی ایران، تاریخچه پر دامنه ایست که جای دارد در نوشته یا نوشته های جداگانه ای به آن پرداخته شود. اما با این همه بجاست که در اینجا تنها یاد آور شویم که پس از کودتای ۲۸ مرداد، و با قدرتگیری محمدرضا شاه پهلوی، رابطه ایران و اسرائیل دستخوش تغییر بنیادی شد. شاه و دولتمداران حامی اسرائیل بار دیگر امکان یافتند تا رابطه با اسرائیل را باز سازی کنند. اما با وجود اینکه آنها موافق بازسازی رابطه با آن کشور بودند، اما در ظاهر نمیتوانستند به صورت علنی حرفی از آن به میان آورند. در آن دوره علیرغم بسیاری از باید و نبایدها مناسبات با اسرائیل وجود داشت.
اما در خفا این رابطه در سطوح مختلف، امنیتی، نظامی و تجاری فعال بود.
تا آنجایی که ارتشبد حسن طوفانیان، که ریاست اداره کل صنایع نظامی را بر عهده داشت، در خاطرات خود میگوید: "من مناسبات با اسرائیل را اداره میکردم" [۲] اگرچه "رسماً که آنها سفارت در ایران نداشتند. سفیر داشتند."[۳]
طوفانیان در ادامه میگوید که او و ساواک در آنجا نماینده داشتند و "وابسته نظامی آنها در ایران حضور داشت. من از آنها وسائل دفاعی میخریدم... من دستور میدادم که نفت به آنها بدهند. نفت به آنها میدادند و پولش را میدادند و پولش را هم به آنها میدادم."[۴]
انکار ناپذیر است که در تاریخ دگرگونی های سیاسی منطقه، مساله ی فلسطین و اسرائیل به یکی از ژرف ترین، پرچالش ترین و درازدامنترین بحرانهای غرب آسیا و جهان بدل شده است؛ این مساله و بحران با گذشت بیش از یک سده از صدور اعلامیه بالفور و ۷۵ سال پس از تصویب قطعنامه ۱۸۱ سازمانملل در ۱۹۴۷، همچنان حلناشدنی باقی مانده است.
در پاسخ یابی برای شکل گیری این بحران، بی درنگ این پرسش به ذهن می رسد که این منطقه جغرافیایی از چه اهمیت ویژه ای برخوردار است که بیش از یک سده بر سر آن جنگ و خونریزی در جریان است.
فلسطین از نگاه ژئوپولیتیکی
سرزمین فلسطین از نگاه ژئوپولیتیک(جغرافیایی ـ سیاسی) از اهمیت ویژه ای برخوردار است. زیرا:
۱- در یکی از مهمترین نقاط تلاقی سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا قرار دارد.
۲- در قلب ذخایر انرژی پربار غرب آسیا واقع شده است.
۳- در مجاورت بزرگ ترین آبراه های بین المللی همچون کانال سوئز قرار گرفته است.
۴- کانون پیدایش سه دین بزرگ ابراهیمی و شهر بیت المقدس، برای مسلمانان، مسیحیان و یهودیان مقدس است .
برای اروپائیان و در پیشاپیش آنان دولت بریتانیا ( بعدها برای ایالات متحده آمریکا) فلسطین همواره پلی بوده است که سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا و همچنین بخش های آسیایی ـ افریقایی جهان عرب را به هم پیوند می دهد. مهمتر اینکه در کنار صحرای سینا و آبراه کانال سوئز قرار دارد و فرمانروایی بر این سرزمین زمینه ی کنترل سواحل غربی و شرقی مدیترانه، دریای سرخ و اقیانوس هند را فراهم می سازد. از این رو، فلسطین، برخوردار از اهمیت ژئوپولیتیک بالا، در اهدافِ راهبردی ایالات متحده آمریکا، انگلیس و دیگر کشورهای قدرتمندِ اروپایی از جایگاه ویژه ای برخوردار است .
جوبایدن رئیس جمهور فعلی ایالات متحده آمریکا، زمانی که در کنگره آمریکا سناتور ایالت «دلاوِر» (Delaware) بود، در باره کمک های نظامی ایالات متحده آمریکا به اسرائیل می گوید:
"برخی اعتراض می کنند که چرا ما سالی بین ۳ تا ۴ میلیارد دلار به اسرائیل کمک نظامی می کنیم. من فکر می کتم این بهترین سرمایه گذاری ما در خاور میانه است. حتی اگر اسرائیلی وجود نداشت ما می بایست این اسرائیل را بوجود می آوردیم."
بایدن اخیراً گفته آنروز خود را بار دیگر تکرار کرد. این گفته او بی درنگ یادآور سخنان مشهور
داگلاس مک آرتور، ژنرال مشهور آمریکایی است که پس از پایان جنگ جهانی دوم اهمیت و موقعیت تایوان را این گونه توصیف کرد :
«تایوان همانند یک ناو هواپیمابر غرق ناشدنی در دریای جنوبی چین است، که حفظ آن برای تداومِ توان بازدارندگی آمریکا در برابر چین و شوروی ضروری است و تصرف آن از سوی چین کمونیست ضربه ای سهمگین برای آمریکا به شمار میآید؛ چرا که از دست دادن آن، موقعیت نظامی ژاپن و فیلیپین به عنوان دو عنصر کلیدی دیگر از این زنجیره را شدیدا کاهش خواهد داد.»
بایدن هم امروز اسرائیل را یک پایگاه نظامی غرق ناشدنی برای منافع ایالات متحده آمریکا در منطقه پر اهمیت ژئوپولیتیک غرب آسیا می داند.
پایان سخن
بحران فلسطین از آغاز همواره برای روشنفکران و اندیشمندان جوامع مختلف و از جمله برای ایرانیان مسئله بوده است و آرای متفاوتی دراینباره ابراز کردهاند. جبههبندیهای ایدئولوژیکی نیز در فضای فکری و سیاسی در سراسر جهان و همچنین ایران شکل گرفته و گاه حتی متاثر از واقعیتهای میدان عمل و کنش و واکنشهای طرفین درگیر، چرخشهایی نیز در قضاوتها و موضعگیریها ایجاد شده است. و امروز بعد از انقلاب ۱۳۵۷ در جمهوری اسلامی نیز این مسئله، وارد گردونه امنیت ملی و هستی شناختی شده است.
در نوشتار پیشین نویسنده با معرفی طرح نمایندگان ایران (طرح اقلیت) در«کمیته ویژه سازمان ملل در فلسطین» مبنی بر ایجاد دولت ائتلافی از عرب و یهود estate Federal در نظر داشت نشان دهد که طرح دیگری در کنار طرح اکثریت، که به قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل تبدیل شد، نیز وجود داشته است. طرحی که با قبول و اجرای آن وحدت فلسطین محفوظ می ماند و شاید با اجرای آن، دنیا از آتشِ جنگ و نا آرامی ها یی که نمایندگان ایران از جمله منصور عدل در مجمع عمومی سازمان ملل هشدار می دادند درامان می ماند.
در پی نوشتار پیشین در این مقاله نویسنده کوشیده است در کنار بازبینی گذرا به رویکرد دولت های گوناگون ایران پیش از کودتای ۲۸ مرداد نیز نشان دهد که بحران فلسطین اگرچه به لحاظ جغرافیایی در فاصلهای بعید با ایران قرار دارد، اما با توجه به شرایط ویژهی ژئوپولیتیک آن برای ایران، بعنوان یک کشور مهم و مسلمان منطقه، دارای اهمیت پردامنه ای بوده است و از همان آغاز تا به امروز مردم و دولتمردان ایران در میدان عمل متاثر از واقعیتها، جنایت ها، فجایع و مصیبت های جاری در این منطقه، به ویژه در پیوند با مردم فلسطین، مجبور و حتی موظف به واکنش می باشند.
سیاوش قائنی
۱۰ آبان ۱۴۰۲ / ۱ نوامبر ۲۰۲۳
—————————————————————————————————
[۱] شناسایی واحدهای ملی و دولتها از سوی یک دولت دیگر دو شکل کلی دارد؛ یکی شناسایی دوفاکتو که سیاسی و قابلبازپسگیری است و معمولا در مراحل نخست آغاز مناسبات صورت میگیرد. شکل دوم دوژور یعنی قطعی و دارای بار حقوقی است.
[۲] خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان، طرح تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هارواد، نواره شماره۲، ص۱۴
[۳] خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان، نوار شماره ۹، ص۹
[۴] خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان، نوار شماره۹، ص۱۰