logo





درخت چکار دارد به هایدگر؟

شنبه ۶ آبان ۱۴۰۲ - ۲۸ اکتبر ۲۰۲۳

طاهره بارئی

tahere-barei1.jpg
باغبان جارو می کشد
برگهای خفگی، خفقان، خنَّاق، مغبوض، نٰژند را
در راسته ی باغ
زیر درختی که تازه تازه قد راست میکند
زیر بمب های صوتی و مافوق صوت
که لرزانده بی وقفه سراپایش را

خود را جمع و جور میکند
و راست و بی چروک
دفتر مسئولیت شاخ و برگ را به آغوش کشیده از نو
دوباره فراز می آید بر پاشته دری که روی سنگ آسیاست
گوئی نگاهبان همه اهرام و مکعب ها
پاپیروس ها و کتیبه هاست

به هتک حرمت مدام عادت نمیکند
و هر بار می گشاید ورق تازه ای
می سپارد بخاطر درس تازه ای
کتابی قطور پای درخت بیدار است
که با تک تک برگها سخن می گوید و با سرشاخه ها ی تیزش
حتی فراتر
با جارو کش باغ
با باغبان
با محصّلین درس فلسفه زندگی
که با مو های پریشان، عینک پاک میکنند
لابلای نیمکت ها و حوض و فواره باغ

درخت را چه کار به هایدگر؟!
به اهمیت مرکزی مرگ برای ملاقات خویشتن راستین؟
چه نیازی دارند به آن کتاب شعرش« زمان و هستی»
خویشتن راستینشان همینجا و همین لحظه
احترام به خویشتن را پرورش میدهد در قامت آنان
خویشتن راستین استوار
نگریستن با افسوس
به فرو ریزی ضجه و انزجار
به خرابه های عواطف و احساس

میداند ریشه هائی که روشنند از خورشید پنهان سیاره
با تاریکی بمب های صوتی دستگاه کذّابان
نمی ترکند در نیستی
میداند همه این سنگها را گلابی خواهد آویخت
به تراش دادن شکل های زمخت
و افزودنشان به دنیای ترکیب های شکیل
به تحول آوری و زندگی بخشی
به گنجاندن ذوق زیر پوست خود عادت دارد

به حهان بایر، بی یار ویاور هایدگر چکار دارد؟
درختان از هم رشد میکنند
بی هم نمی آموزند
منتظر دیگری می مانند، ناپدید نمی شوند
این درختها را می توانی روشن کنی
سیم کشی شوی از آنها
و با آنها روشن گردی
به هتک حرمت عادت نمی کنند
حتی جارو این را باید بداند
که پا درازنباید کرد
به حریم ریشه هائی که از نورافکن تاریخ
به فلسفه افشانی مشغولند
و فواره های غبار و تار اندیشی را
می گیرند زیر فوران خلوص حیات
تا جوانان مدرسه فلسفه زندگی
عادت کنند به شفاف نگریستن


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد