تلویزیون من و تو پس از اخبار شبانهاش برنامهای را پخش میکند که مخاطبانش ضمن آن خوشحالی خود را از جنگ اسرائیل و غزه اعلام مینمایند. رسانههایی از این دست به این نتیجه رسیدهاند که برای سرنگونی جمهوری اسلامی حتا میتوان از نتانیاهو و دولت نژاد پرست اسرائیل هم یاری جست. همین قرائت از سیاست بدون کم و کاست در بسیاری از تلویزیونهای فرامرزی فارسی زبان بازخوانی میگردد. اینان که تا دیروز خود را به جنبش «زن زندگی آزادی» تحمیل میکردند و دم از انقلاب میزدند اکنون در کنار دولت نتانیاهو و دستگاه امنیتی و اطلاعاتی او قرار میگیرند که به گمان خویش بتوانند در جنگ غزه و اسرائیل در کنار دولت نژادپرست و راست افراطی نتانیاهو بایستند.
اما در داخل ایران اوضاع کمی فرق میکند. در اینجا اصلاحطلبان درون حکومت رؤیایی را در سر میپرورانند که بتوانند ضمن اعلام سرسپردگی خویش به رهبر نظام ولایی در انتخابات آینده مشارکت داشته باشند. به همین منظور هم محمد خاتمی، حسن خمینی و زهرا مصطفوی ردیف شدهاند تا موضوع حملهی حماس به اسرائیل را جشن بگیرند و نتایج به ظاهر موفقیتآمیز آن را به همدیگر تبریک بگویند. روزنامهی اعتماد نیز که خود را نمایندهی بدون چون و چرای طیفهایی از اصلاحطلبان درون حکومت میشناسد با خوشحالی خبرهایی از این دست را نشر میدهد. چنانکه تاکنون ضمن نگاهی حکومتی به جنگ غزه، از بازتاب جانبدارانهی حوادث آن چیزی فرونگذاشته است. راهپیمایی و جشن دولتی روز جمعه بیست و یکم مهر هم به تمامی در همین روزنامهی اصلاحطلب انعکاس یافت. جشنی که در آن صحنههایی نمایشی از دستگیری نتانیاهو را هم برای راهپیمایان دولتی این ماجرا به نمایش گذاشتند. با این همه در حرکتهای کوری از این دست هرگز کسی به نتایج یا اهداف وهمآلود چنین جنگی نمیاندیشد. همه دارند جشن میگیرند تا حقانیت مخدوش و بر باد رفتهی جمهوری اسلامی را به ثبوت برسانند. حکومتی که به دفعات همان خشونتهای بیحساب و کتاب جنگجویان حماس یا اسرائیلیها را در کف خیابانهای تهران و صدها شهر دیگر کشور به اجرا گذاشته است.
جریانهای متظاهر به چپ در خارج از کشور هم نتوانستند خوشحالی خود را از موضعگیری محمد خاتمی، زهرا مصطفوی و حسن خمینی کتمان نمایند. حتا عکسهایی از ایشان را به همراه سخنانشان در دفاع از یورش سادهلوحانهی حماس به اسرائیل نشر دادند. در واقع موضوع دفاع از غزه و حماس به موضوعی گرهای برای پیوند اصلاحطلبان درون حکومت با خامنهای و همان طیف متظاهر به چپ در خارج بدل گردیدهاست. اما اردوگاه چپ سنتی تلاش میورزد تا چنین اتحاد نانوشتهای را قدر بداند و از فرآیند ناصواب آن در راه گامهای مشترک خویش با حاکمیت جمهوری اسلامی سود بجوید. در عین حال بخشهایی از چپ نیز مثل همیشه سیاست سکوت و مماشات را در پیش گرفتند. انگار هیچ حادثهی ناگواری در منطقه اتفاق نیفتادهاست. در فضای چنین مماشات و سکوتی است که در صورت لزوم روزی و روزگاری از "ملت مظلوم فلسطین" به دفاع برمیخیزند و جنگافروزیهای اسراییل را در منطقه محکوم مینمایند. همین. تحلیلی کلیشهای و آبکی که به طور حتم عافیتطلبی سیاسی هر گروهی را تضمین خواهد کرد.
در فردای اهدای جایزه صلح نوبل به خانم نرگس محمدی بود که یورش حماس به خاک اسرائیل شروع شد. اما همراه با چنین یورشی پیامدهای مثبت سیاسی این جایزه گرفتن در حاشیه قرار گرفت. انگار تمامی خبرهای چنین اتفاقی برای همیشه پایان یافته است. همزمان با حذف بازتابهای خبری جایزهی نرگس محمدی، موضوع حادثهی سراپا درد آرمیتا گراوند هم به فراموشی سپرده شد. سپس همهی رسانهها و گروههای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی به گسترش این فراموشی گردن نهادند. چون همگی در تب و تاب سیاسی اخبار جنگ غزه با اسرائیل به سر میبردند. انگار جمهوری اسلامی از پیش عملیاتی کردن چنین جنگی را به اجرا گذاشته بود تا شاید بتواند از گسترش تبلیغات مخالفانش در خارج و داخل کشور اندکی بکاهد. بالادستیهای حکومت هم ضمن تجربهاندوزی از قتل ژینا امینی از تکرار آن میترسند و در عین حال دوست ندارند که جایزهای مهم همچون نوبل صلح به کسی اهدا گردد که او در زندان حکومت به سر میبرد. آن هم کسی که سالهای سال است زندگانی سیاسی خود را در جدال و مبارزه با جمهوری اسلامی به سر میآورد.
از سویی اخبار جنگ غزه فضایی برای رسانههای مخالف حکومت فراهم دیده است تا اخبار مراسم سالگرد شهیدانِ جنبش "زن زندگی آزادی" از دیدرس تودههای مردم محو شود. در این ماجرا خانوادههای شهیدان جنبش یک به یک دستگیر میگردند تا با همین ترفند برگزاری مراسم یادبود شهیدشان از ایشان سلب گردد. متأسفانه در رسانههای مخالفان حکومت، اخبار این حجم از دستگیریها کمتر دیده میشود. چون حکومت توانستهاست ضمن اِعمال انواع و اقسام سانسور دولتی، از اطلاعرسانی اخبار عمومی جنبش بکاهد. با همین رویکرد خدعهآمیز است که توان جنبش همگانی ژینا را در داخل و خارج کشور پس میزنند.
مردم عادی جامعه نیز در مخالفت با جمهوری اسلامی نگاه ویژهای را از این ماجرای سیاسی پیش میکشند. آنان دوست ندارند تا حکومت از نان و رفاه عمومی ایشان بدزدد و آن را به حماس یا گروههای نیابتی دیگرش در منطقه بسپارد. بیدلیل نیست که از فردای بروز این جنگ، بورس تهران سیری نزولی در پیش گرفت. جدای از این از تب و تاب آسیبزای این جنگ نیابتی، بازار سکه و دلار هم برکنار نماند. مجموعهای از حوادث که به نایابی، کمیابی و گرانی کالاهای اساسی در بازار کشور دامن زده است و آسیبهای اقتصادی آن برای تودههای عادی مردم غیر قابل تحمل مینماید. در عین حال شعار راهبردی "نه غزه نه لبنان / جانم فدای ایران" از سالهای جنبش سبز ۱۳۸۸ در میان تودههای مردم دوام آورده است. مردم نمیپسندند که در حال و هوایی از نظامیگری دیکتاتورمآبانه و جنگ نیابتی، ثروت مملکت را در فضایی از صفآراییهای آشوبطلبانه و تروریستی برون مرزی از دست بدهند.
از فردای وقوع جنگ غزه، سیاستمداران امریکایی در مصاحبههایشان خبری را بازتاب میدهند که به هیچ نشانهای از دخالت ایران در جنگ غزه دست نیافتهاند. اما شهروندان کشور ضمن بازتاب چنین خبری دست جمهوری اسلامی را با سیاستمداران امریکایی در یک کاسه میبینند. انگار از پیش سازشی سیاسی در این خصوص پیش آمدهاست. چرا که جنگ شرایطی را فراهم دیده است تا آمریکا هواپیماهای اف ۱۵ و ناوگروههای دیگری را به منطقه بکشاند. طبیعی است که در شرایط صلح دستیابی به چنین هدفی، امری ناممکن مینمود. در عین حال همراه با بروز جنگ غزه و اسرائیل توانستند حوادث جنگ روسیه و اوکراین را نیز در حاشیه قرار بدهند. چون از این پس جنگافزارهای آمریکایی و کشورهای عضو ناتو همگی دارند به سوی اسرائیل سرازیر میگردند. آنان به اسراییل یاری میرسانند تا سیاستهای ضد فلسطینی خود را آسانتر در جغرافیای منطقه به اجرا بگذارد. در واقع این اسرائیل است که در پایان کار از همهی این رفتارهای نظامی و جنگی به نفع اهداف ضد انسانیاش سود خواهد برد.
در غزه، هر کشور و گروهی سودای سیاسی خود را در دل میپروراند. از این سوداهای سیاسی، جدای از حماس و اسرائیل دهها کشور منطقهای و فرامنطقهای نیز سهم میبرند. گاهی اشتراک منافع این کشورها شرایطی را فراهم میبیند تا بلوکهای سیاسی و نظامی فعالی در منطقه پا بگیرد. همین بلوکهای نظامی و سیاسی هستند که علیرغم دفاع ظاهری از صلح به آتش جنگ در غزه دامن میزنند. چنانکه باب کردهاند که یورش خود به دیگر کشورها را "عملیات پیشگیرانه" به منظور "تحکیم صلح" بنامند. روسها برای توصیف رفتار سلطهجویانهشان در اوکراین از این چنین عبارتهایی سود میبرند. حماس و اسراییل نیز از کاربرد تبلیغی این واژههای توخالی و رنگ باخته بر کنار نماندهاند. روزگاری هم آمریکا و ناتو از رفتار سیاسیشان در افغانستان، چنین توجیهی به عمل میآوردند. اما تودههای مردم از گسترهی این همه سوداهای بیمارگونهی سیاسی یا نظامی جز آوارگی، فقر و کشتار هیج بهرهای نخواهند برد تا ضمن آن بالاییهای دنیای سرمایه مدالهای افتخار و پیروزی را به سینههایشان بیاویزند؛ که هرگز چنین مباد.