«حركت اعتراضى امروز»، چنین پیشینهاى دارد. «امروز» اما چه روزىست؟ به گمان من شنبهشب ٢٣ خرداد نيست كه نتیجهی انتخابات را اعلام داشتند! «امروزِ» حركت اعتراضى، در نگاه من نخستین روز دورهى سه هفتهاى تبلیغات انتخاباتىست. فضاى سیاسى و اجتماعىاى كه از یك خرداد بازتر و بازتر شد و با هیچ یك از دورههاى انتخاباتى پس از سى خرداد سال ١٣٦٠ همانند نبود، روان اجتماع را رفتهرفته دگرگون ساخت و مردم ناخرسند از وضع موجود، بیزار از احمدىنژاد و ناباور به انتخابات را متوجهی از صافى گذشتگان «شوراى نگهبان» گرداند كه از ستاد مهدى كروبى بانگ «تغییر» مىشنیدند١٠ و از پايگاه ميرحسين موسوى آواز «سراومد زمستون» و سامان دادن به «ایرانى پیشرفته همراه با قانونگرایى و عدالت و آزادى».١١ گرايش به شركت در انتخابات، پس از آغاز مناظرههاى تلویزیونىى نوپديد (١٢خرداد)، آهنگى پُرشتاب يافت. | |
نشریه باران در شماره ٢٣ (بهار ١٣٨٨) خود از شماری از صاحبنظران و کوشندگان سیاسی ایران نظرخواهیی کرد «درباره جنبش اعتراضی و آزادیخواهانه مردم در ایران، افزایش سرمایه اجتماعی» و از آنها خواست که به این سه پرسش پاسخ دهند:
١ـ در سى سال گذشته، در مقاطعى اعتراضها و مخالفتهاى مردمى كه عمدتا خود جوش بودند، امید به تغییر را در دل بسیارى از ایرانیان به وجود آوردند. حدود ده سال پیش با جنبش دانشجویی این امید دوباره زنده شد و سرکوب آن، نوعی ناامیدی را در جامعه دامن زد. ناامیدیای که تا مدتها تأثیر آن را میشد در جامعه دید. به نظر شما چه شباهتهایی بین حرکت اعتراضی امروز با گذشته وجود دارد؟
۲ـ حکومت اسللامی همهی سازمانهای مخالف خود را در داخل ایران قلع و قمع کرده است. تشکلهای غیر دولتی را از بین برده است. نتیجهی این همه سرکوب نیز نبود اتوریته و رهبری برای جنبشهای مردمیست. خلایی که منجر به این میشود که هر از چند گاه مردم اعتراضهای خود را از طریق رهبر یا نمایندهای از داخل نظام اما منتقد و معترض به پارهای سیاستها و سمتگیریها مطرح کند. رشد کمی و کیفی جنبش زنان ایران به مثابه جنبشی حقیقی که حضور عینی در سطح جامعه داشته، این پنداشت را پیش آورده که از طریق همین جنبش زنان است که بخشی از نیروی رهبری آیندهی انقلاب ایران شکل میگیرد. نظر شما در این زمینه چیست؟
۳ـ فکر میکنید ایرانیان خارج از کشور از چه زاویهای باید از مردم ایران پشتیبانی کنند؟
اینک پاسخ ناصر مهاجر به آن پرسشها:
«اعتراضها و مخالفتهاى مردمى» این سى سال گذشته را مرحلهبندى كنيم؛ هر چند گذرا. مرحلههاى تعیینكنندهى این دورهى سىساله را میشود چنین پنداشت:
١ـ از ١٣٥٧تا ١٣٦٠
٢ـ از خرداد ١٣٧١ تا فروردین ١٣٧٦
٣ـ از فروردین ١٣٧٦ تا خرداد ١٣٧٨
٤ـ از خرداد١٣٨٤ تا امروز.
ویژگى دورهى نخست، پاگیرىى جنبشهاى مسالمتآمیز زنان، كارگران، بیكاران و دانشجویان، آموزگاران و ... بود، مقاومت قهرآميز مليتها و قومهاى ستمديدهى ايران زمين در برابر تهاجم نظامى حكومت كه خواست خودمختارى و بنكهها در كردستان و شورهاى دهقانى در تركمن صحرا را برنمىتابيد، مقاومت فرهنگى و سیاسى براى واپس نشاندن یورش واپسگرایان به آزادىها و دستآوردهاى دموكراتیك انقلاب بهمن و ایستادگى و مبارزهی چریكى در برابر سركوب فراگیر پس تظاهرات مسلامت آميز سى خرداد ١٣٦٠ از رهگذر تصفیهى دگراندیشان و دگرخواهان از نهادهاى دولتى و نیمهدولتى بود و به زندان در انداختن، شكنجه دادن، اعدام كردن، به گریز از میهن واداشتن و سربه نیست كردن كوشندگان سیاسى و فرهنگى كه حکومت اسلامى توانست بر بحرانى كه هستىاش را به خطر انداخته بود، چیره شود، مخالفان اصولىاش را از میدان به در كند، پا برجا ماند و ولایت مطلقه فقیه را برپا سازد. هراسافكنى و وحشتپراكنىى چند سال اول دههى شصت كه به فراسوى مرزهاى ایران هم دامن گسترد و دهها تن از رهبران و رهروان اپوزیسیون را غرق به خون کرد، اعتراضهاى اجتماعى و مخالفتهاى مردمى را فروخواباند. سكوت و سكون، یك دهه به درازا كشید؛ تا سال ١٣٧١.
خیزش تهىدستان شیراز در فروردین ١٣٧١، سرآغاز سلسلهی شورش تهىدستان و حاشیهنشینان شهرهاى بزرگ ایران شد.١ پس از شیراز، تهىدستان مشهد سر به شورش گذاشتند (خرداد ٧١)٢ و در پى آنان، مردم قزوین (مرداد ١٣٧٣) و سپس مردم اسلام شهر (فروردین ١٣٧٤) كه از بیكارى، گرانى و بىاعتنایى دولت به هستىى اجتماعىی حاشیهوارشان، كاسهی صبرشان لبریز شده بود.٣ پاسخ حكومت به این جنبشها تنها سركوب برهنه نبود؛ گونهاى واپس نشستن در برابر خواستههاى رفاهى تهىدستان نیز بود و درانداختن طرحى كلان جهت به وجود آوردن مجراهاى قانونى و شبهقانونى بیان ناخرسندىهاى اجتماعى. «توسعهى سیاسى» و جامعه مدنى اسلامى (یا به گفتهى سیدمحمد خاتمى، جامعةالنبى) فرآوردهی این دوران بود و برنهادهى شمارى از سران پیشین دستگاه امنیتى و گردانندگان آن روز سپاه پاسداران كه در «مركز مطالعات استراتژیك» به مدیریت موسوى خوئینىها گرد آمده بودند و از ضرورت اصلاحات سیاسى و اجتماعى سخن مىراندند.٤
با نامزدى سیدمحمد خاتمى براى ریاست جمهورى اسلامی (بهار ١٣٧٦) و باز شدن فضاى اجتماعى و سیاسى، دورهى سوم «اعتراضها و مخالفتهاى مردمى» آغاز مىشود. پیروزى خاتمى در دوم خرداد ١٣٧٦ و به قدرت رسیدن نیرویى كه خود را اصلاحطلب مىنامید، گشایشى در فضاى بستهى مطبوعات و نشر كتاب به وجود آورد؛ نیز در دانشگاهها كه پس از «انقلاب فرهنگى» زیر سلطهى نهادهاى دانشجویى حكومت قرار گرفته بودند (دفتر تحكیم وحدت و انجمنهاى دانشجویى) و هرناهمنوایى را در نطفه خفه مىكردند. گشایش فضاى اجتماعى (عمومى) و رویش جنبشهاى فكرى و فرهنگى، اما با ساخت و بافت و ظرفیت واقعى جمهورى اسلامى سازگار نبود.٥ سربهنیست كردن شمارى از روشنفكران دگراندیش و كنُشگران سیاسى دگرخواه كه قتلهاى زنجیرهاى نام گرفت (آذر ١٣٧٧)، سركوبى جنبش دانشجویى كه جريانى از آن با اصلاحطلبان حكومتى پیوند داشت (٢٤ تیر ١٣٧٩)، توقیف مطبوعات اصلاحطلب و پیشگیرى از «طرح اصلاح قانون مطبوعات» در مجلس ششم به ضرب «حكم حكومتى» (١٦ مرداد ١٣٧٩) یکی از پس دیگری فرا رسید. پردهى آخر این دوره از اعتراضها و مخالفتها، بازداشت گستردهى سرشناسان طیف اصلاحطلب بود.٦ واین سرخوردگىی جدىترین كُنشگران سیاسى و اجتماعى را نسبت به امكان اصلاحات قانونى و تدریجى در حکومت اسلامى به همراه داشت و ظرفیت ناچیز و ناپایدار نظام را براى هرگونه دگرگونى دموكراتیك به نمایش گذاشت.
فروكش سهبارهى «اعتراضها و مخالفتهاى مردمى» و رکود «جنبشهای جامعهى مدنى»، این بار چهار سال پایدار ماند. این رکود چهارساله در آستانهى نهمین انتخابات ریاست جمهورى اسلامى، فرو شكست. پیروزى محمود احمدىنژادِ تودهگرا (Populist) در انتخابات كه آشكارا با تقلب به كف آمد، دور تازهاى از «اعتراضها و مخالفتهاى مردمى» را با خود آورد. موقعیت سست «دولت نهم» كه در بسیارى زمینهها از حمایت بسیارى از جناحهاى جاافتادهی حکومت اسلامى برخوردار نبود از یك سو و سوء سیاستهاى اقتصادى و خاصهخرجىهاى مالى آن دولت از دیگر سو، كار را به آنجا رساند كه براى نخستین بار در تاریخچهى حکومت اسلامى، بازرگانان و صنعتكاران كوچك دست از كار كشیدند و به تعطیلی راستههایى از بازار اصفهان، شیراز، تبریز، قزوین، مشهد و تهران دست زدند.٧ وخامت وضعيت اقتصادى موجهاى كوتاه و بلند اعتصابهاى كارگرى و اعتراضهاى آموزگاران را نيز به ارمغان آورد كه زمينهساز برآمد جريان گفتمانمحور در آستانهى انتخابات شد، با شعار تحريم تحريميان! در اين ميان چند شهر آذربایجان، كردستان و بلوچستان ایران، دگربار كانون كوچك و بزرگ تشنج شدند. سیاست بینالمللى و داخلى احمدىنژاد، طبقهى متوسط مدرن و نیمهمدرن شهرهاى ایران را نيز به صرافت انداخت و بيش از هر زمان آنها را متقاعد ساخت كه پايگاه استوارى در نظام حکومت اسلامى ندارند. دانشجویان هم در برابر «نگاه امنیتى حاكمان و روحیهی همآوردطلبى دولتمردان» بیش از پیش به تك و تا افتادند. آنها این بار جانب «آزادىهاى آكادمیك» را گرفتند و به «تجهیز و آمادگى» سیاسى خود پرداختند؛ براى نبردى كه دیر یا زود فرا مىرسید.٨ جرگهها و جمعیتهای گوناگون جنبش زنان براى پیشگیرى از تحدید بازهم بیشتر حقوق و اختياراتشان و تغییر مادههایى از قانون مدنى و كیفرى، بیش از هر دورهى دیگر به فعالیت اجتماعى روی آوردند و در آستانهى دهمین انتخابات ریاست جمهوری اسلامى (خرداد ١٣٨٨) در ادامهى جنبش «خواستهمحورشان»، «بازنگرى و اصلاح» اصلهاى ١٩، ٢٠، ٢١ و ١١٥ قانون اساسى حکومت اسلامى را محور فعاليت انتخاباتىشان قرار دادند.٩
«حركت اعتراضى امروز»، چنین پیشینهاى دارد. «امروز» اما چه روزىست؟ به گمان من شنبهشب ٢٣ خرداد نيست كه نتیجهی انتخابات را اعلام داشتند! «امروزِ» حركت اعتراضى، در نگاه من نخستین روز دورهى سه هفتهاى تبلیغات انتخاباتىست. فضاى سیاسى و اجتماعىاى كه از یك خرداد بازتر و بازتر شد و با هیچ یك از دورههاى انتخاباتى پس از سى خرداد سال ١٣٦٠ همانند نبود، روان اجتماع را رفتهرفته دگرگون ساخت و مردم ناخرسند از وضع موجود، بیزار از احمدىنژاد و ناباور به انتخابات را متوجهی از صافى گذشتگان «شوراى نگهبان» گرداند كه از ستاد مهدى كروبى بانگ «تغییر» مىشنیدند١٠ و از پايگاه ميرحسين موسوى آواز «سراومد زمستون» و سامان دادن به «ایرانى پیشرفته همراه با قانونگرایى و عدالت و آزادى».١١ گرايش به شركت در انتخابات، پس از آغاز مناظرههاى تلویزیونىى نوپديد (١٢خرداد)، آهنگى پُرشتاب يافت. برنمودن مُشتى از خروار دروغگویىها و عوامفریبى احمدىنژاد، از اعتبار رییسجمهور اسلامى بیش از پیش كاست؛ به ویژه پس از آن كه كروبى گفت: «من انتقادات جدى به آقاى احمدىنژاد، تیم او و روش ادارهى كشور از سوى او دارم. آقاى احمدىنژاد یك سرى اطلاعاتى ارائه مىكنند كه یا اطلاعاتى كه به ایشان داده مىشود غلط است یا این كه بناى خود ایشان است كه اطلاعات غلط بدهند ... آقاى احمدىنژاد در نزد فیلسوف و عالم بزرگ، آقاى جوادى آملى، از هالهى نور سخن گفته است كه من تا ندیدم باور نكردم. اما ایشان با صراحت از هالهى نور گرد خود سخن گفت و مژه نزدن مقامات سایر كشورها١٢... اما آیتالله جوادى آملى صحبتهاى خوبى كرد و عالمانه ایشان را نصیحت كرد بر اساس روایات كه ائمهى معصومین ما دستور دادند كه حتی بچه و یا حیوان را هم فریب ندهید.»١٣
به نقد كشیدن روش مدیریت، بیکفایتی، بىدرایتى سیاسى، ریختوپاش مالى و سیاست بینالمللى دولت از سوى میرحسین موسوى نیز موقعیت احمدینژاد را شكنندهتر از پیش ساخت؛ به ویژه آن جا كه به تاكید گفت: «اكنون مردم اثرات سیاستهاىمان را درعدم امنیت ذهنى، اقتصاد، ... مبادلات جهانى و بىاعتبار شدن گذرنامههاىشان در سطح بینالملل و تحقیر شدن ایرانیان در سراسر جهان مىكشند. من واقعاً دلم براى این مردم با این سیاستها و بلاها و افراطگرىهایى كه داریم، مىسوزد.»
حملههاى موسوى و كروبى با ضد حملهى حساب شدهی احمدىنژاد روبهرو شد كه بنا بر آن گذاشته بود كه تيربارش را به سوى هاشمى رفسنجانى نشانه بگيرد و او را هدف اصلى قرار دهد؛ به عنوان معمار «ساختار ادارى و حلقه مدیریتىاى ... كه از مسیر انقلاب و ارزشهاى آن فاصله» گرفته، «كه خود را مالك ملت، مالك انقلاب، حاكم بر مردم [دانسته]، دست خود را در بیتالمال و مسایل كشور باز» گذاشته، «صحنه گردان اصلى انتخابات» شده و چهرهى پشت پردهى كارزار تبلیغاتى موسوى و كروبى كه نشستنشان بر كرُسى ریاست جمهوری، به معنای تداوم « اشرافیتى»ست كه همو «پایه گذارى كرده».١٤
افشاگرى بىپیشینه و بهتانگیز احمدىنژاد از هاشمى رفسنجانى و نيز فرزندان «رانتخوار ميلياردرش»، بیش از هر چیز بیانكنندهى هراس «رییسجمهور خدمتگذار» از عزم جزم جناح مهمى از طبقهى حاكم در به زیر كشیدن وى از اریكهى قدرت بود. اين افشاگرى با واكنش تُند شمارى ازحامیان «عالىجناب خاكسترى» روبهرو شد و نامهى تهدیدآمیز شخص هاشمى رفسنجانى به«مقام رهبری». نامهاى كه سخنان «برنامهریزى شدهى» احمدىنژاد را فتنهانگیز مىخواند و به خامنهاى هشدار مىداد اگر پا به میدان نگذارد و احمدىنژاد را سر جاى خود ننشاند، «بىشك بخشى از مردم و احزاب و جریانها این وضع را برنمىتابند و آتشفشانهایى كه از درون سینههاى سوزان تغذیه مىشوند، در جامعه شكل خواهد گرفت». آتشى كه «از هماكنون دودش در فضا مشاهده مىشود» و در جریان انتخابات و پس از آن، «شعلهور» مىشود. هشدار رفسنجانى، از زبان جوادى آملى، امام جمعهى قم که در درازنای سالها در برابر هاشمی رفسنجانی قرار داشت؛ نیز شنیده شد؛ هر چند به بيانى ديگر:
«چه در رسانههاىمان و چه در مناظرههاىمان بيان نورانى قرآن را رعايت بكنيم. در قرآن كريم فرمود ما اينها را در اثر انحراف از تقوا، زير و رو كرديم ... از شما دور نيست ... بىراهه رفتى. تهديد قرآن اين است كه شما را مىبرد، يك عدهى ديگر را مىآورد ... ما باید مواظب زبانمان، قلممان، رفتارمان و گفتارمان باشیم. این سونامی، اول سونامی نیست. اول یك نسیم است. این از دورترین منطقهى اقیانوس آرام شروع میشود؛ یك نسیم خنك هم است. اما قدری كه جلوتر آمد، تندتر میشود. كمی كه شدیدتر شد، یك باد تند میشود. كمی كه شدیدتر شد، ابرها را جابهجا میكند. قدری كه جابهجا شد، ابرها را تلقیح میكند. بعد كمكم آن طوفان را به بار میآورد [كه] یا زمین را میشكافد، میشود زمینلرزه. یا آن صاعقهها را به بار میآورد. حرفِ بد همین است. فرمود مواظب گفتارتان باشید...»١٥
اگر هواداران احمدىنژاد نسبت به نامهى سرگشادهى رفسنجانى به خامنهاى، جنجال به پا نكردند، در برابر سخنان جوادى آملى سكوت را جايز نديدند و پس از پايان نماز جمعه به تظاهرات عليه وى پرداختند.١٦اين گونه رفتارها در كنار آنچه در مناظرهها رو مىشد، بيش از پيش مردم را از چند و چون بحرانى كه سر تا پاى حاكميت را فرا گرفته بود، آگاه ساخت. ناگهان ژرفناى شكاف ميان جناحهاى اصلى هيئت حاكمه، ابعاد از هم گسيختگى نظام، سستى جايگاه احمدىنژاد در ساختار حكومت، بر همگان هويدا شد. و اين به معناى پديدارىی زمينههاى پيشروى دگرخواهان و هموارشدن راه دگردیسیهایی در روبناى سياسى و زيرساخت اقتصادى- اجتماعى جامعه بود. روىآورى دمافزون قشرهاى طبقهى متوسط مدرن، به ویژه جوانان این طبقه به میرحسین موسوى كه نقش خود را در دو موج بزرگ كشتار دههى شصت و شكل دادن به آپارتايد جنسى پنهان مىكرد، چه بسا به دلیل دورىگزینى بیستسالهی او از قدرت حاكم و این وهم بود كه او بیش از شیخالرییس حزب قدرتمداران و آن رهبر پیشین سپاه پاسداران و دبیر كنونى مجمع تشخیص مصلحت نظام، خواستار تغییر وضع موجود است.١٧
اینهمه، مردم را چنان به ميدان كشمكشهاى انتخاباتى كشاند و به آنان دليرى داد كه روزانه آن چه را كه مىاندیشیدند در بحثهاى سیاسى به زبان مىآوردند، شبانه خیابانهاى شمالى و مركزى شهر را آزادانه در مىنوردیدند و شعارهایى سر مىدادند كه از فكر و ذكر نامزدهاى ریاست جمهورى بسى فراتر مىرفت. در این میان جوانان نیز تا پاسى از شب در گوشه و كنار شهر پاى مىكوبیدند و دست مىافشاندند.
در چنين جوى اعتراض به نتیجهى اعلام شدهی انتخابات كه احمدىنژاد را فاتح صندوقهاى راى قلمداد كرد، آن هم با ٦3 درصد آرا، دور از انتظار نبود. بهویژه آن كه احتمال تقلب احمدىنژادخواهان و دزدى راى مخالفان، حتی پیش از آغاز مسابقهى انتخاباتى، بر سر زبانها بود. چندان كه كروبى كه صندوقهاى پُر از راىاش در انتخابات ١٣٨٤ به دست سپاهیان احمدىنژاد ربوده شده بود، در پاسخ به پرسش خبرنگار هفتهنامهى آمریكایىNewsweek نگرانى خود را از امكان دستبرد آرا پنهان نداشت (گرچه امكان اجراى دوبارهى این كار را هم چندان محتمل نمىدانست).١٨ برعكس، هاشمى رفسنجانى براى پیشگیرى از تكرار توطئهى ٨٤ و خنثیسازى آن، با هشیارى و حواسجمعى، برنامهای دور و دراز ریخته بود. او كه از یك سال پیش از انتخابات به برانگیختن حساسیت حوزهها به مسئلهى «تقلب و تخلف» انتخاباتى برآمده بود و حوزویان را به یافتن «حكم شرعى» این مسئله فراخوانده بود،١٩ درآستانهی انتخابات دهم، در محوطهى دانشگاه آزاد تهران (واحد شمال)، ستادى مجهز به كامپیوترهاى پیشرفته با نرمافزارهاى ویژهى نظرسنجى برپا داشت.او، مهدى پسر ٣٩ سالهاش را به سرپرستى آن گمارد و با استخدام هزار نظرسنج تماموقت كه با تلفنهاى سیار در شهرها مىگشتند و حتی خردهنوسانها را ثبت مىکردند، گرایش عمومی رایدهندگان را به دقت دنبال مىكرد. واپسین نظرسنجى این ستاد در واپسین شب مسابقهى انتخاباتى، حكايت از آن داشت كه موسوى با كسب ٥6 درصد آرا نفر اول است و احمدىنژاد با 42 درصد آرا نفر دوم.٢٠ با تكيه به يافتههاى اين ستاد بود که سیدحسین موسوى خود را پيروز انتخابات مىخواند. هرچه بود، گفتار نزدیکان و دستیاران موسوى نشان از آن داشت كه او بر آن است كه در صورت تقلب و در برابر تقلبپیشهگان بايستد. گفتههاى زهرا رهنورد كه در سرتاسر كارزار انتخاباتى دوش به دوش همسرش گام برداشث، شاهد این مدعاست: «اگر در آرا دستكارى شود، ایران به پا مىخیزد.»٢١
پيشبينى زهرا رهنورد درست بود. نیز پيشبينىى هاشمىرفسنجانى و «آتشفشانی» كه «دودش را در فضا» دیده بود. ساعتى چند پس از پخش خبر اعتراض موسوى و كروبى به نتيجهى انتخابات و هنوز پیش از آن كه میرحسین موسوى و مهدى كروبى و ديگران مردم را به «حركت اعتراضى» فراخوانند و شعار «ابطال انتخابات» را پیش كشند، جمعيتى در برابر وزارت كشور به اعتراض گردآمدند. پس از آن جوانان و دانشجویان به خیابانهاى مركزى تهران ریختند و فریاد اعتراض سر دادند.٢٢ فریادى كه با حملهى بسیجىها، لباس شخصىها و نیروهاى انتظامى در گلوها نشكست و به جنگ و گریزى تبديل گشت كه تا پاسى از شب ادامه داشت. سرآخر هم با سنگربندى كوى دانشگاه بود که فرونشست. ارادهى استوار دانشجویان به ادامهى حركت اعتراضى، در گردهمآیى روز یكشنبه تبلور یافت؛ در برابر دانشكدهى فنى و با شعارهایی چون «دولت كودتا استعفا، استعفا»، «رییسجمهور جعلى نمىخوایم، نمىخوایم» و «مرگ بر دیكتاتور». كوشش زهرا رهنورد كه در ساعت یازده و ده دقیقه صبح خود را به دانشگاه هنر مىرساند تا آتش خشم دانشجویان را خاموش كند، بيهوده بود.٢٣ اعلام این كه «حال آقاى موسوى خوب است و مشغول تقلا و راىزنى در جهت ابطال نتیجهى انتخابات مىباشد ... و تا رسیدن به این هدف از پاى نخواهد نشست» و بهتر آن است كه «... دانشجویان از دانشگاه خارج نشوند و ایشان از نیروهاى انتظامى و امنیتى قول گرفتهاند تا به مردم تیراندازى نشود» نيز كارگر نمىافتد. دانشجویان محل تردیدى براى او برجا نمىگذارند كه «ما براى شكستن كودتا و درهم ریختن بساط كودتا به میدان آمدهایم و نه ریاست جمهورى موسوى. پس هر زمان كه صلاح بدانیم و نیروهاى خود را كافى ارزیابى كنیم، دوباره به خیابانها خواهیم رفت.»٢٤و دیرى نپایید كه با پیوستن دانشجویان سایر دانشكدهها و دانشگاهها، راهى خیابان شدند و شعار مرگ بر دیكتاتور سر دادند.٢٥ گزارش خبرگزارى جمهورى اسلامى ایران (ایرنا) از رویدادهاى آن روز، از واقعیت دور بود. زمينهچينى شبه كودتایى بود كه برنامهاش را از پیش ریخته بودند:
«گزارشهای دریافتی حاکی است مجموعه تحرکات آشوبطلبانه طی بیست و چهار ساعت گذشته در تهران از یک مرکز در شمال پایتخت هدایت شده است. براساس این گزارشها اتاق هدایت و حمایت آشوبطلبان از سوی مصطفی تاجزاده و محسن امینزاده اداره میشود. این دو نفر ماموریت تشکیل جلسات اخذ تصمیم و اجرای آن برای برهم زدن نظم پایتخت و آرامش شهروندان از جمله دستور کار اصلی این مرکز فتنه، شایعهپراکنی وسیع با استفاده از شبکههای ماهوارهای و اینترنتی و نیز سازماندهی اراذل و اوباش برای ایجاد ناآرامیهای خیابانی و فراهم کردن امکانات لازم برای اوباش اجارهای یا تحریک شده است.
درهمین رابطه زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی در گفتگو با چند رسانه بیگانه، وجود اتاق فرماندهی آشوب را تلویحاً تایید کرده وگفت، اقدامات اصلی ستاد موسوی در روزهای آینده در این مرکز برنامهریزی میشود. این کانون فتنهگری صبح امروز ضمن سازماندهی ٣٠٠٠ تن از اراذل و اوباش اجارهای و توجیه آنها از نظر محتوای شعارهایی که باید سردهند، خبرنگاران و تصویربرداران چند رسانه بیگانه را جهت پوشش خبری و تصویری تحرکات آشوبگرانه اوباش تحت عنوان جنبش اعتراضی(!) به نتیجه انتخابات به صحنه کشاندند تا بدینترتیب خوراک تبلیغاتی برای دشمنان قسم خورده ملت و کشور فراهم آید.
همین مجموعه به مدیریت سیاسی یک نامزد انتخابات مشغول است تا به محوریت رادیکالیزم کور علیه آرامش مردم و کشور تبدیل شود، بهنحوی که بدون اطلاع خود وی، اما از قول او بیانیهها و پیامهای تند و تحریکآمیزی را تنظیم و منتشر میکنند.»٢٦
از «بيانيهها و پيامهاى تند و تحريكآميز» خبرى نبود. اما نشانههاى شبهكودتاى احمدىنژاد كه نيروى اجرايىاش سپاه پاسداران، بسيج و «لباس شخصىها» بودند و ارگان تبليغاتىاش صدا و سيماى جمهورى اسلامى، همهجا پيش چشم بود:
بسيجىها و نيروهاى انتظامى به خيابانهاى اصلى گسيل شده بودند؛ با باتوم و زنجير. اينها مىبايست هراسافكنى و وحشتپراكنى كنند.٢٧روزنامهی كيهان نيز در همين كار بود. از زبان محسن اژهاى، وزير اطلاعات با حروف درشت، نوشت: «اگر كسانى به هر دليلى بخواهند ايجاد ناامنى و اخلال كنند، بدون شك دستگاههاى مسئول برخورد قاطعى با آنان خواهند داشت». حسين شريعتمدارى سردبير آن روزنامه نيز توجيه سياسى سركوبى كه آغاز شده بود را به دست داد: «اين مرحله شباهت فراوانى به پروژهى به اصطلاح انقلابهاى رنگى آمريكايى[دارد] ... و از آن جا كه محافل سياسى غرب، مخصوصاً مقامات امريكايى از جمله دانيل كالينگرت معاون مديريت برنامههاى خانهى آزادى وابسته به سازمان سيا نيز به طور تلويحى چنين پيشنهادى را ارايه كرده بود، احتمال اين كه مدعيان اصلاحات در پى اجراى همان نسخه هستند، قوت بيشترى گرفت».٢٨با همين توجيه بود كه «سايتهاى اطلاعرسانى نزديك به دو كانديداى اصلاحطلب، ميرحسين موسوى و مهدى كروبى، از سوى مقامات و نهادهاى دولتى مسدود شدهاند... در حال تحقيق در اين باره است.» در عوض خبرهاى هراسآور مربوط به بگير و به بند معترضان نتيجهى انتخابات از خبرگزارى دولتى و سايتهاى نزديك به دولت و هوادار احمدىنژاد، يك روند پخش مىشد: انتشار خبر بازداشت شمارى از اعضاى ستاد موسوى، اعلام اين كه از آن ستاد «تعدادى سلاح و ادوات سرد، كشف و ضبط شده است»،٢٩ بازداشت گستردهى رهبران اوپوزيسيون اصلاحطلب (از رهبران جبههى مشاركت ايران اسلامى و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى گرفته تا برخی از سران نهضت آزادى و جبههى ملى)، به زندان انداختن شماری از رهبران سازمان دانش آموختگان دفتر تحكيم وحدت و ...٣٠
اينهمه اما خللى در ارادهى دانشجويان، جوانان و هواداران موسوى و كروبى پديد نياورد. اعتراضات و مخالفتها، هر دم شتاب بيشترى پیدا کرد. «مردم در طول روز يكشنبه در نقاط مختلف شهر جمع مىشدند. خودروسواران در ترافيك ايجاد شده در اعتراض به حكومت بوق ممتد مىزدند. جمعيت زيادى هم در پيادهروها شعار مىدادند. نيروى پليس در برخى مناطق با قدرت كامل حاضر بودند. برخى از آنها مهيا به لباس و تجهيزات كامل'ضد شورش' بودند و گروهى ديگر سوار بر موتور حمله مىكردند... اما اعتراضات عصر يكشنبه خيلى سريع گسترش يافت. تعداد زيادى از ايرانيان با شعار مرگ بر ديكتاتور به پشت بامهاى خود رفتند.»٣١ شمار شايان توجهى با شعار اللهاكبر و شمارى نيز باهر دو شعار. جشن شكرانهى پيروزى احمدىنژاد در برابر جنبش رو به گسترش مدنى، رنگی نداشت. خوار شمردن مخالفان و همانند كردنشان به «خس و خاشاك»، تيرى بود كه به سوى شخص «شاكر» بازگشت: آن خس خاشاك تويى، دشمن اين خاك تويى، پستتر از خاك تويى، مالك اين خاك منم، شور منم، نور منم، هالهى بى نور تويى.
شبيخون گارد ضد شورش به دانشگاه، واكنش فورى دولت احمدىنژاد به اوجگيرى و حاضرجوابى جوانان و دانشجويان نافرمان بود. ١٣٣ دانشجو را در نخستين ساعتهاى روز دوشنبه در خوابگاه اميرآباد بازداشت كردند. ٨٧ تن ديگر را در ساختمان پليس ضد شورش در خيابان حافظ زندانى كردند. آنها را مورد آزار و اذيت قرار دادند و شكنجه دادند. ٥ تنشان را كشتند: موبينا احترامى، محسن ايمانى، فاطمه براتى، كسرا شرفى و كامبيز شعاعى.٣٢
دوشنبه ٢٥ خرداد ماه، بيش از يك میليون تن به خيابان آمدند؛ خشمگين و در سوگ. اين بار بسيارى از خانوادهها فرزندانشان را، جوانان و دانشجويان را همراهى مىكردند. اینها بیشتر از قشرهاى طبقهى متوسط مدرن و نيمه مدرن میآمدند كه در جريان انتخابات به موسوى راى داده بودند: آموزگاران، دانشگاهيان، فنسالاران، روشنفكران عرفى، پرستاران، صاحبان شغلهاى آزاد و نوكيسگان. همچنین آن پاره از بازاريان، كسبه، روحانيان، كارمندان، دانشآموختگان و روشنفكران دينى و بخشى از «آراى خاموش»ی كه كروبى را مشکلگشاى نظام بحرانزده مىدانستند.٣٣ حضور گستردهى زنان در راهپيمايى چشمگير بود و نيز بىحضورى گستردهى كارگران و تهى دستان.٣٤ بسيارى از راهپيمايان سياهپوش بودند، بسيارى دستبند يا سربندى سبز رنگ داشتند و بسيارى شعار در دست: برادر شهيدم، رایتو پس مىگيرم؛ راى من كجاست؟ كور شوم، لال شوم، كر شوم، ليك محال است كه من خر شوم؛ مرگ بر ديكتاتور؛ ايرانى با غيرت، حمايت حمايت؛ نترسيد نترسيد ما همه باهم هستيم.٣٥ «جمعيت كه به مقابل دانشگاه شريف رسيد، با آنان در آميخت: دولت كودتا: استعفا، استعفا. كروبى هم مقابل مسجد دانشگاه شريف ايستاده بود و هوادارانش فرياد زدند: كروبى، كروبى، حجاب اختيارى؛ كروبى- موسوى، اتحاد اتحاد. ماشين موسوى هم به ميان جمعيت آمد و به مردم گفت كه از ابطال انتخابات چيز كمترى را نمىپذيرد. اما انگار براى سخنرانى عمومى تداركى نديده بودند. پس از طى نيمى از راه تمام جمعيت را وادار به 'سكوت سبز' [کردند]. جمعيت تا ميدان آزادى هيچ شعارى نداد و فقط دستانش را به نشان پيروزى بالا گرفت.»٣٦ «بسيارى از تظاهر كنندگان ... با اين جمله از يكديگر جدا مىشدند: فردا ساعت پنج ميدان ولى عصر».٣٧ و چون نمىبايست كه جمع شوند، به وقت پراكندگى در تيرس گلولههايى قرار گرفتند كه از پشت بامها شليك مىشد.٣٨
از شمار كشتهشدگان اين روز خبر دقيقى در دست نيست. خبرگزارى فارس و صداى جمهورى اسلامى ايران از هفت نفر سخن گفتند. اما روزنامهى فيگارو از قول چند پزشك ايرانى كه در روزهاى پس از «دوشنبهى سياه» خود را به فرانسه میرسانند بودند شمار كشتهشدگان را بيش از ٩٢ تن گزارش كرد.٣٩
كشتار روز دوشنبه ٢٥ خرداد و نيز موج تازهای از بازداشت گستردهى مخالفان و معترضان كه ديگر سرتاسر ايران را فرا گرفته بود (مشهد، اصفهان، تبريز، اهواز، شیراز ، کرمانشاه...) موجى از اعتراض به پا داشت.٤٠ مهمترين اين اعتراضها، اعلاميهى آيتالله حسينعلى منتظرى بود. او در اين اعلاميه، نوشت: «... ضمن تسليت اين ضايعه و ابراز همدرى با آحاد داغدار ملت، روزهاى چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه را روزهاى عزاى عمومى اعلام مى كنم و با حمايت قاطع خود از حركتهاى غير خشونتبار ملت مسلمان براى دفاع از حقوق حقهی خود در چهار چوب قانون متقن اساسى جمهورى اسلامى... هرگونه اقدامى كه منجر به ضربه غير قابل جبران به جمهوريت نظام گردد را جايز نمىدانم... هرگونه مقاومت در اين راستا، به خصوص ضرب و شتم و كشتار ملت را مصداق بارز مخالفت با اصول اساسى اسلام مبنى بر حاكميت ملت در سرنوشت خود دانسته و حرام شرعى اعلام مىكنم.»٤١
گرچه عزاى عمومى برگزار نشد و راهپيمايىهايى كوچك و بزرگ همچنان برپا میشد، همراه با «ضرب و شتم و كشتار ملت»، به زندان انداختن مخالفان، كنار گذاشتن چهرههاى جناح رقيب از مسئولیتهای مهم و برگماردن هواداران احمدىنژاد به جاى آنها، مداخلهى سياسى آيتالله منتظرى در رويدادى كه جامعه را به تب و تاب انداخته بود، کم اهمیت نبود. پس از اين مداخله و موضع گيرى بود كه چند تن از«آيات» از رفتار دولت خرده گرفتند، مجمع روحانيون مبارز و جبههى مشاركت ايران اسلامى خواستار ابطال انتخابات شدند و رييس مجلس به انتقاد از شبيخون به دانشگاه پرداخت و كشتن و به زندان انداختن دانشجويان.٤٢
تغيير چشمگير توازن قوا عليه احمدىنژاد، چند پارچگى و از هم گسيختگى هييت حاكمه، انتقادهاى پيدا و پنهان از اعلام نتيجهى انتخابات، طرح خواستههاى جنبش آزادیخواهانهی مردم ايران در مقياس جهان، تمركز رسانههاى بينالمللى بر «مسئلهى ايران» و پخش پيوستهى صحنههاى رفتار خشونت آميز بسيجيان، سپاهيان و لباس شخصىها نسبت به شهروندانى كه به مخالفت و مبارزه با دولت برخاسته بودند، همبستگى بينالمللى بىسابقه با اين جنبش، خوددارى دولتها از به رسميت شناختن رييسجمهور برآمده از انتخابات و مهمتر از همه ادامهى هر چه نيرومندتر اعتراضها و مخالفتها، سرانجام ولى فقيه را واداشت كه خود پا به ميدان بگذارد، به «لشكركشى و روزآزمايىهاى خيابانى» پايان بخشد و «نظم و امنيت» را به كشور بازگرداند. سخنرانى وى در نماز جمعهى ٢٩ خرداد كه شاید يكى از سستترين سخنرانىهاى سياسى تاريخ روزگار ما برآورد شود، پاسخى به بحران حاد حكومت و كشمكش دولت با جامعه و جهان نبود. ناراستى و گزافگويى در بازگویى رويدادها، تحليل سطحى، سستى استدلال، پشتيبانى بى چون و چرا از «سازوكارهاى قانونى» انتخابات و شمارش آرا در جمهورى اسلامى، پيش كشيدن بحث كليشهاى دخالت دولتهاى بيگانه و «مزدوران و دست نشاندگان سرويسهاى جاسوسى غرب» در آشوبها و «آتشسوزى و غارت اموال عمومى و سلب امنيت مردم»، جملههاى متناقض، حكمهای ناسخ و منسوخ، دفاع ناشيانه از هاشمى رفسنجانى، هشدار به «نخبگان سياسى» كه «اگر بخواهند قانون را زير پا بگذارند، خواسته يا ناخواسته مسئول خونها، خشونتها و هرج و مرجها خواهند بود» و فزون بر هر چيز زير پا گذاشتن اصل اساسى «ولايت» كه همانا حفظ بىطرفى نسبت به جناحهاى حكومت است، ايستادن بر فراز جناجها، پشتيبانى کلى از درستى، كاردانى و كارآمدى گردانندگان نظام و خوددارى از سمتگيرى سياسى و جانبدارى نظرى نسبت به اين و آن، نه تنها بيش از پيش بر تنش اجتماعى دامن زد و فضاى سياسى را قطبى كرد، بلكه قداست و منزلت نهاد «ولايت» را شكست و اعتماد عمومى مومنان را نسبت به ولى فقيه، برباد داد. به يقين مىتوان گفت كه كسى تا آن روز چنين ضربهاى بر نهاد ولايت فقيه كس نزده بود.
پشتبند تاييد رياست جمهورى احمدىنژاد و تهديد طيف معترضان، گسيل بسيجيان مسلح به خيابانها بود. نخستين بار بود كه آنها با «يونيفرم كامل و كلاهخود در خيابانهاى تهران مستقر [مىشدند]؛ باتون و بعضا كلاشينكوف نيز حمل» مىكردند.٤٣ فضاى شهر تبآلود بود. خشم در چهرهها پيدا بود. شعار اللهاكبر و مرگ بر ديكتاتور كه از بامها بلند بود، نشان از آن داشت كه مردم بنا ندارند به سخنان ولى فقيه تن دهند، «شرايط مصاف در خيابانهاى تهران را زمينهسازى مىكنند ... و قصد دارند كه روز شنبه به خيابانها بروند.»٤٤ و شنبه به خيابانها رفتند؛ از ٢ پس از ظهر. مركز «انقلاب» بود و مقصد «آزادى». شعار «مرگ بر ديكتاتور» از ستونهاى مختلف مردمى كه راه میپیمودند، شنيده مىشد. صداى گلولههاى بسيجىها نيز. و يكى از همين گلولهها بود كه در اميرآباد بر قلب ندا صالحی آقا سلطان نشست و اين دختر ٢٧ ساله را در جا كشت.٤٥ مردم اما از حركت باز نياستادند.« فوج فوج مىآمدند... بعد ماموران مختلف، با لباسهاى مختلف... حمله كردند. با ماشين آبپاش، آب داغ به روى مردم مىپاشيدند... بسيار بسيار وحشيانه زنان و جوانان و پيران را مىزدند... با اين وجود كسى از صف خارج نمىشد. نزديك ميدان آزادى شمار راه پيمايان به ٢٠٠ هزار رسيد.٤٦ هلى كوپترهاى گشتزن هم رسيدند.«تيراندازى. بوى باروت. فضايى پر از دود . گاز اشكآور. آژير پىدرپى. غرش مردم. ديگر كسى نمىخواهد راىاش را پس بگيرد. ديگر كسى يادش نيست كه همه چى از تقلب در انتخابات شروع شد. يك سره فرياد مرگ بر ديكتاتور به گوش مىرسيد. سنگها خُرد مىشود. هركس تكهاى بر مىدارد.»٤٧ سنگ در برابر رگبار گلوله، دست كم ١٩ كشته برجاى گذاشت.٤٨
آن شب سيماى انقلاب گزارش داد كه:«عناصر اغتشاشگر عصر روز شنبه مسير ميدان انقلاب تا آزادى را به آشوب كشيدند و مقدسات ملت را مورد تعرض قرار دادند. بنا بر آن گزارش در جريان درگيرىها، ده نفر كشته و يكصد نفر مجروح شدند.» از قول سرتيپ احمدرضا رادان، معاون فرماندهى انتظامى نيز افزودند كه:« نيروى انتظامى براى پراكنده كردن آشوبگران، از هيچ گونه سلاح گرم استفاده نكرده است.[ برعكس] « وجود اشرار و عناصر نفوذى گروههاى تروريستى در داخل جمعيت و استفادهى آنان از انواع سلاحهاى گرم و سرد، عامل اصلى تلفات آشوبهاى ديروز است.»٤٩ نگفتند چند تن يا چند صد تن از مبارازان را كه اينك نام «اشرار و عناصر نفوذى گروهها » بر آنها نهاده بودند، به اسارت بردند! همين قدر مىدانيم كه شب هنگام ٣٠ خرداد، رييس انجمن صنفى و «دو روزنامه نگار مستقل و پُر سابقهى روزنامههاى اصلاح طلب » را بازداشت كردند و به خبرنگار BBC دستور دادند كه بيست و چهار ساعته ايران را ترك كند.٥٠ ديگر جاى ترديد نبود كه « دولت ايران همهى امكانات خود را براى سد كردن گزارشدهى و شهادت روزنامه نگاران ايرانى و خارجى از رويدادهاى جارى بسيج كرده است.»٥١
راهپيمايى خودانگيخته و خود سازمان يافتهی شنبه ٣٠ خرداد، تنها پاسخى دليرانه به سخنان گستاخانهی ولى فقيه نبود. اين نافرمانى مدنى مايهى ماندگارى ميرحسين موسوى و مهدى كروبى در ميدان مبارزه و ايستادگىشان در برابر زورگويى خامنهاى نيز بود. اينها كه غيبت بسيارى از روحانيان بلند پايهى نظام را در نماز ٢٩ خرداد ديده بودند و در تماسها و راى زنىهاشان در ٤٨ ساعت گذشته، از همبستگى و حمايت بسيارى ديگر از سران و سردمداران، به ويژه هاشمى رفسنجانى اطمينان خاطر يافته بودند، در روزهاى ٣١ خرداد و اول تير موضع خود را در برابر موضع ولى فقيه بيان داشتند؛ شفاف. موسوى اطلاعيهى كوتاه خود را «با بسمالله رحمان رحيم و انا لله و انا اليه راجعون» آغاز مىكند:
«خبر دلخراش شهادت گروهى ديگر از معترضان و وقوع تقلب گسترده در انتخابات اخير، جامعه ما را در بهت و سوگ فرو برده است. تيراندازى به مردم، پادگانى شدن فضاى شهر، ارعاب و تحريك و قدرت نمايى همگى فرزندان نامشروع قانونگريزى شديدى است كه در معرض آن قرار داريم و عجبا كه بانينان چنين شرايطى، ديگران را به اين خطا متهم مىكنند. به كسانى كه مردم را به خاطر اظهار نظر، قانون شكن ناميدهاند خبر مىدهم كه بى قانونى بزرگ عدم اعتنا و نقض صريح اصل ٢٧ قانون اساسى از سوى دولت در عدم صدور مجوز براى اجتماعات مسالمت آميز است. آيا مردمى انقلابى كه با مشابه همين اجتماعات، ما و شما را از فراموشخانههاى تاريخ ستمشاهى بيرون آوردند، بايد مورد ضرب و جرح قرار گيرند و تهديد به زورآزمايى شوند؟ اين جانب به عنوان يك همسوگ همچنان مردم عزيز را به خويشتندارى دعوت مىكنم... انقلاب و نظام، ميراث شماست. اعتراض به دروغ و تقلب حق شماست... در اعتراضات خود همچنان به پرهيز از خشونت پايبند بمانيد... در عين حال از نيروهاى نظامى و انتظامى انتظار دارم نگذارند خاطرات اين ايام لطمههاى جبران ناپذير به روابط آنها با مردم بزند. اين كه نام و نشان شهيدان، مجروحان و بازداشتشدگان به خانوادهی آنها اطلاع داده نشود و آنان در سرگردانى قرار بگيرند، هيچ سودى براى برقرارى آرامش ندارد و تنها احساسات را جريحهدار مىكند. همچنين است دستگيرىهاى فلهاى...»٥٢
اين رويكرد سياسى از پشتيبانى شمارى از چهرهها و گروههاى طيف معترضان به جريان انتخابات برخوردار شد؛ از جمله رييس جمهور پيشين سيد محمد خاتمى و ، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى ايران . اين دومى ضمن پرداختن به چند و چون سركوب معترضان، برشمردن سازوكار تقلبها و راىسازىها به خامنهاى پاسخ داد:
«اختلاف ده ميليونى راى نه تنها شاهدى بر صحت انتخابات نيست، بلكه اتفاقا اين ميزان از راى خود بهترين دليل بر وجود تقلب وسيع در انتخابات است. اگر تفاوت آرا اندك بود، ادعاى تقلب نمىتوانست مسموع باشد و يا دست كم مردم به چنين ادعايى پاسخ مثبت نمىدادند. گفتن دروغ بزرگ آن چنان كه از شدت بزرگى كسى احتمال دروغ بودن آن را ندهد، شيوهى خودكامگان است. اعتراض و مخالفت ميليونى مردم با نتايج اعلام شده، بدين معناست كه افكار عمومى جامعه اتفاقا اين ميزان از اختلاف را نشانه آشكار تقلب تلقى كرده است...
حركت امروز مردم در واقع اعتراض و مخالفت با كسانى است كه با مصادرهى راى مردم اين عظمت و حماسه را به نقطه ضعف نظام و كشور تبديل كردند... بنابراين اگر كسى بايد به عللى نظير عدم رعايت منافع نظام در برابر بيگانگان و يا تلخ كردن شيرينى مشاركت عظيم ملى به كام همگان و ... مواخذه شود، اقتدارگرايان حاكم هستند و نه مردم.... مردم ما در اين جنبش اجتماعى اعتراضى يك مطالبه روشن، صريح و ساده دارند و آن ابطال انتخاباتىست كه دلايل و شواهد روشن بر عدم سلامت آن وجود دارد...»٥٣
سيد محمد خاتمى نيز در بيانيهاش همزمان با حمايت از « سكوت اعتراضى و رفتار مدنى مردم در راپيمايىها»، محكوم كردن موج دستگيرىها، انتقاد از«امنيتى كردن و نظامى كردن فضا» و «بستن راه اعتراض مدنى به روى مردم [كه] به معناى گشودن راههاى خطرناكىست كه خدا مىداند به كدام سرنوشت برسد»، راهى براى برون رفت از بحران پيش نهاد:
« تعيين هياتى عادل، كاردان، بىطرف و شجاع كه به ويژه مورد اعتماد معترضان هم باشد و پذيرش داورى منصفانه آن هيات راهى براى عبور از اين مرحله و گامى مثبت جهت تقويت نظام و بازسازى اعتماد عمومى و نيز نشانهى تصميمگيرى خطير و گرهگشا در هنگامههای حساس، به نفع مردم و در جهت آرمانهاى انقلاب است.»٥٤
پس از اين موضعگيرىها بود كه، مهدى كروبى هم تكليف خود را با خامنهاى روشن كرد. او كه براى پرهيز از هرگونه رويارويى، «راه پيمايى»اى را كه براى «روز جمعه با لباس سياه » فراخوانده بود فسخ مىكند و در آستانهى برگذارى نماز جمعه ٢٩ خرداد در نامهاى از « شوراى محترم نگهبان» مىخواهد « به جاى اتلاف وقت در شمارش آراى صندوقهايى كه طى ده روز گذشته در اختيار وزارت كشور بوده و هركارى خواسته با آن انجام داده، تصميم نهايى را گرفته و با ابطال انتخابات مردم را خشنود كند و آرامش را به جامعه بازگرداند و كشور را از خطرى عظيم رها سازند»٥٥، در ساعتهاى پايانى دوشنبه اول تير در بيانيهى سياسىاى كه به بيانيهى «همدردى با خانوادههاى شهدا و مجروحين حوادت اخير» مشهور شد، چنين موضعى گرفت:
«... اعتراض مسالمت آميز ملت نسبت به خيانت صورت گرفته نه تنها مخل مبانى اسلام نيست، بلكه در جهت اعمال آموزهاى اسلامى است. متاسفانه كسانى كه عظمت رفتار مدنى و بدور از خشونت مردم را در نمىيابند، به دنبال حاكم كردن فضاى رعب و وحشت و ايجاد فداى امنيتى آزار دهنده به هدف تحميل ارادهى اقليت بر اكثريت هستند.» او در پايان بيانيهاش، مسئولين را به اين «اقدامات عاجل» فرامىخواند:« ١) بازداشت فلهاى فعالان سياسى و تعداد زيادى از هموطنان در راهپيمايىهاى مطابق قوانين و مقرارت كشور چه به لحاظ شكلى و چه به لحاظ ماهوى ، غيرقانونى است. لذا آزادى فورى بازداشت شدگان را كه مىتواند در آرامش به جامعه کمک كند، خواستارم.٢) فراهم آوردن امكانات و شرايطى در جهت درمان مجروحان اخير ٣) تحويل پيكر شهدا به خانوادهى آنان و اجازهى برگذارى مراسم سوگوارى، مطابق شان و منزلت آنان ٤) لغو فضاى سانسور و فشار بر مطبوعات و ساير رسانهها.»٥٦
از ميان نامزدهاى دور دهم رياست جمهورى اسلامى، تنها محسن رضايى بود كه به فرمان ولى فقيه گردن نهاد؛ با اين توجيه:
«... اكنون كه وضعيت سياسى- امنيتى و اجتماعى كشور وارد شرايط حساس و تعيين كنندهاى شده كه از نتايج انتخابات مهمتر مىباشد، لذا وظيفه مىدانم خود و ديگران را به كنترل وضعيت فعلى ترغيب نمايم و از آنجا كه عهدى با خود بستهام تا همواره سرباز فداكار براى انقلاب اسلامى، رهبرى و مردم باشم، بدين وسيله انصراف خود را از پيگيرى شكايتهاى مطرح شده اعلام مىدارم».٥٧ به نظر نمىرسد كه رضايى زير فشار دفتر «رهبرى» یا كارگزاران شناس و ناشناس او شكايتش را پس گرفته باشد.٥٨اما از ويژگىهاى اين مرحله يكى هم اين است كه بنا داشتند با وحشت پراكنى و افزايش فشار، نه تنها موسوى و كروبى كه حتا رفسنجانى، خاتمى و ساير مقامات مذهبى و دولتىى ناهمساز را همساز كنند و رام و آرام؛ به همان سبك و سياق هميشگىشان: امضاى تومار به دست «برخى از مردم كه خواستشان از مسئولان وزارت اطلاعات و ديگر سازمانهاى اطلاعاتى و شوراى امنيت ملى و قوه قضاييه اين بود كه طراحان و كارگردانان حوادث اخير را از طريق رسانهها و سيما و صدا معرفى كنند»٥٩، «اعلام جرم جمعى از حقوقدانان و دانشجويان دانشگاه امام صادق، عليه موسوى»٦٠، بيانيهى سپاه پاسداران دربارهى « اصرار فتنه آفرينان بر عبور از خط قرمزها مصداق بارز اقدام عليه امنيت ملىست»،٦١ سخنان پیش از دستورشماری از نمايندگان مجلس با بُنمایهای همسان،٦٢ نوشتههای فاطمه رجبی كه موسوی را خونخوارمیخواند و «خاتمی و کروبی[را] سرکشنده خون، احمدی نژاد[را] مظلوم مانند علی »٦٣ هشدار امام جمعه موقت تهران، آيت الله سيد احمد خاتمى، به « برپا كنندگان و حاميان تجمعات»٦٤، تاكيد بر اين كه آنها بايد پاسخگوى تبعات اقدامات خود باشند، اين كه «با سران اغتشاش به مصداق 'بغى' و 'محاربه' قاطعانه برخورد مىشود»٦٥ ، و «مدعيان تبعيت از رهبرى امتثال امر خود را از سخنان ايشان اظهار كنند»٦٦،، پيش نويس ملايم سناریویی بود که پس از سی خرداد ٦٠ در گسترهى جامعه به اجرا گذاشته شد.
اين خط و نشان كشيدنها از يك سو و بگير و ببندها از سوى ديگر، فروكش چشمگير راهپيمايىها و تظاهرات خيابانى را در پىداشت.
« ... تعداد خيره کنندهای از نيرهای مخصوص پليس ضدشورش، سپاه پاسداران و اعضای گروه شبه نظامی بسيج به سراسر پايتخت و ديگر شهرهای کشور گسيل شدهاند تا از تجمع معترضان جلوگيری كنند... خشونتها در روز بيست و دوم ژوئن نيز ادامه يافت؛ زمانی که نيروهای ضدشورش و نيروهای شبه نظامی بسيجی که بسياری از آنها موتورسيکلت میراندند مانع از تجمع معترضان در ميدان هفت تير و ديگر مناطق تهران شدند. شاهدان عينی از دستگيریهای ديگر در اين منطقه خبردادهاند.
... شمار افراد دستگير شده در سراسر کشور براساس يافته های فعالان اجتماعی منتقد دولت به چندين هزارتن می رسد.»٦٧
فروكش راه پيمايىها و خلوت شدن خيابانها، با اعتصاب كارگران، كارمندان و كسبه پُر نشد. نمىتوانست هم كه شود. تودهى عظيم كارگران نه خواستههای خود را در گفتار و كردار نامزدهاى رياست جمهوری بازمییافت و نه آن را در شعارهاى راهپيمايىهاى خيابانى! راست است، « ضعف بزرگ جنبش اخير اين بود كه با خواستهاى صنفى و اقتصادى روبرو نشد.»٦٨ از كارمندان و كاسبانى هم كه به سياست گرايش داشتند، تنها پارهى كوچكى از جريان حاكم جداسرند. پارهى بزرگ اين دو نيرو، به ويژه كارمندان دولت اسلامى، در پيوندى تنگاتنگ با قدرت حاكم قرار داشتهاند. هر دو پارهى اين دو نيروى اجتماعى اما با هزار تار پيدا و پنهان به جمهورى اسلامى وابستهاند، با آن بده و بستان دارند و نزديكىهايى در حين دورىها. و فاقد ارادهاى مستقل لازم. توجه ميرحسين موسوى به «نيروى ميانى » و اين كه «نيازهاى آن با نيازهاى جامعه گره خورده است»٦٩، بيان دركى واقعبينانه از وزن نيروى ميانى و شاخههاى فعالتر آن در جنبش كنونىست (جوانان، دانشجويان، زنان و روشنفكران) ؛ جداى از كمبودها و كاستىهاى بنيادين اين نيرو: نداشتن سنت مبارزاتى، آموزش سياسى، فرهنگ ريشهدار سكولار و هويت و ارادهاى مستقل. بدين ترتيب طبيعى بود كه تنها شاخكهايى از اين طبقه(دانشجويان كه بيشتر به دنبال آزادى سياسى بودهاندو جوانان كه بيشتر خواستار آزادى اجتماعى) و باز اندكشمارى از آنان، وضعيت اضطرارى و حكومت نظامى نارسمى را به چالش بخوانند و براى آمدن به خيابان و سر دادن صداى مخالف، از فرصتها بهره جويند. راه پيمايى مسالمت آميز روز ٣ تير در برابر مجلس اسلامى، يكى از اين فرصتها بود. اين راهپيمايى را كه گويا از سوى هواداران موسوى و كروبى فراخوانده شده بود، مىتوان نقطهى چرخش ديگرى در اين دور از «اعتراضها و مخالفتها» دانست؛ هر چند كه موسوى و كروبى هر دو ادعاى كارگردانى خود را در فراخوان اين راهپيمايى ناراست خواندند. گردآمدن در برابر مجلس، اين نماد «قانون و قانون گرايى»، رسانندهى اين پيام بود كه معترضان مىخواهند موضوع اعتراضشان را با واسطه قرار دادن مجلس حل كنند.٧٠ اما دولت و نيروهاى سركوبگرش با پيشگيرى از آن گردهمآیى و ضرب و شتم و دستگیریی چند صد نفرى كه راهى مجلس بودند، روشنتر و رساتر از هر زمان اعلام داشتند هيچ اعتراضى مردمیای را، حتا در چارچوب قانون، برنمىتابند.
از ٣ تير به اين سو، مركز ثقل رويدادها و دگرديسىها، از « پايين» به «بالا» انتقال يافت. شكاف ميان بالايىها بيش از پيش شد. نمود ژرفش شكاف، در وهلهى نخست « پاك سازى» وزارتخانهها و نهادهاى دولتى از وابستگان به جناحهاى رقيب بود. از ٢٩ خرداد تا ٥ تير ده هزار نفر از كارمندان دولت بىكار شدند و جاىشان را به تشكيلات سياسى تازهاى دادند دربرگيرندهى وفاداران احمدى نژاد.٧١ نيز هر ٣٠ استاندار كشور را تغيير دادند و مديران شهردارىها را و تا ردهى چهارم كارمندان وزارتخانههاى مهم همچو وزارت كشور را.٧٢ در وزارت نفت هواداران اصلاحطلبان را كنار گذاشتند و جاىشان را به اقتدارگرایان سپردند.٧٣ در اين ميان سناريوى چاپ شده در روزنامهى جوان، «وابسته به اقتدارگرایان»، دربارهى تشكيلات و عوامل اجرايى «انقلاب مخملين»، بر فضاى تنش ميان نيروهاى هييت حاكمه بازهم بيشتر افزود. اين روزنامه در٤تیرماه نوشت:
« اخبار به دست آمده از اعترافات جالب توجه برخى دستگير شدگان مرتبط با آشوبهای اخير حكايت دارد . بنا به گزارشهاى دريافتى م.الف[محسن امين زاده] در اعترافات خود ضمن تاكيد بر برنامهريزى چندين ماههی این جريان براى ايجاد آشوب پس از انتخابات گفته است: ' چرا من را گرفتهايد، اصل ماجرا و تلاشها توسط مثلث ه.خ. خ صورت گرفته. همه كاره اين بودهاند.' همچنين ه. الف از اعضاى شوراى مركزى يكى از احزاب دوم خردادى نيز در اعترافات خود تاكيد كرده است ' حتا اگر ميرحسين هم پيروز مىشد، رويه ما به اين شكل برنامه ريزى شده بود. م.ق [ محمد قوچانى يا مصطفى قاجار] نيز اطلاعات عمدهاى در خصوص جريان پشت پردهی رسانهاى اين آشوبها مطرح ساخته و از هماهنگىهاى صورت گرفته با برخى از شبكههاى خارجى براى پوشش اغتشاشات اخير، خبر داده است. م.ت. (مصطفى تاجزاده) نيز با افشاى شبكهى اصلى اين جريان، اسامى تعداد زيادى از سر پلهاى تشكيلاتى خود را اعلام و تصريح كرده است كه هماهنگىها در اين زمينه با چراغ سبز يكى از چهرههاى سياسى كشور بوده است.»
اين زمينهچينىای بود براى نشاندن سيد امير حسين مهدوى( عضو شوراى مركزى سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى و عضو ستاد مركزى ميرحسين موسوى) در يك «مصاحبهى مطبوعاتى» ، به ′اعتراف′ وا داشتن او به قانون شكنى، بىاعتنايى او به رهنمودهاى مقام رهبرى، «تشويش اذهان عمومى»٧٤و...
ايستادگى و روشنگرىى در برابر اين گونه شيوههاى شناخته شدهى در هم شكستن زندانى سياسى از سوى طيفى از گروهها، شخصيتها و روحانيان اصلاحطلب در داخل و اعتراضهاى تبعيديان و مهاجران ايرانى در خارج از كشور، نه تنها دولت شبه كودتا را در پيشبرد پروژهى اعتراف گيرىاش دچار مشكل ساخت، بلكه آن را به سراشيب انزوا انداخت. انتقاد رييس مجلس، على لاريجانى راستگرا از «جانبدارى شوراى نگهبان از احمدى نژاد» و حمايت وى از «حق مردم در اعتراض قانونى و در چارچوب قانون اساسى»،٧٥ شكل گيرى دستهبندىهاى تازهاى را به همراه داشت و در اقليت قرار گرفتن هواداران دولت در مجلس را و حملههاى شديد طيف موسوم به رايحهى خوش خدمت به رياست قوه مقننه و معاونت اول وى را.٧٦ كار به آن جا رسيد كه تنها ١٠٥نفر از ٢٩٠ نمايندهى مجلس در جشن پيروزى احمدى نژاد شركت كردند (١٠ تیر ماه). مهمتر ، سخنرانى هادى غفارى بود در مسجد قبا به روز هفت تيرماه . افشاگرىى پُر از ريشخند او از رهبر، به زير پرسش كشيدن دانش فقهىى خامنهای و فراخواندن او به مناظرهاى رو در رو دربارهی مفهوم ولايت، كه با به سخره گرفتن احمدى نژاد توام بود، شکاف پُر ناشدنیی حاكميت را به نمايش مىگذاشت و بحران کشندهاش را. اين زمينه ساز دو راهبرد همزمان بود: ١) كوشش آشكار شمارى براى يافتن راه ميانهی «حل بحران»، و٢)تلاش پنهان شمارى ديگر براى پيشبرد راهكار «ضد كودتا»، فرو کشیدن ولى فقيه از جايگاه ولايت و بیرون راندن احمدى نژاد از مقام رياست جمهورى اسلامى!٧٧ پرسشهاى حجت الاسلام محسن كديور از آيت الله منتظرى و پاسخهاى «فقيه عاليقدر» كه در روز جمعه ١٩ تيرماه ١٣٨٨ در وبسايت او پديدار شد، در آن راستاست. آيت الله منتظرى به اشاره، خامنهاى را جائر و حكومتش را جائرانه خوانده است:
« [اگر چنين مسئولى] به زور يا فريب و يا تقلب بر آن منصب بماند ، مردم بايد عدم مشروعيت و مقبوليت آنها را در نزد خود و بركنارى آنان از منصب را با رعايت مراتب امر به معروف و نهى از منكر... انتخاب مفيدترين و كم هزينهترين راه ممكن ابراز داشته و بخواهند.»
كديور اين فتواها را با فتواى ملا كاظم خراسانى به زمان جنبش مشروطه عليه محمد على شاه قاجار و فتواى آيتالله خمينى عليه محمد رضا شاه پهلوى مقايسه كرده است.٧٨
مىبينيم جنگ قدرتى كه در جريان است، همانندى چندانى به هيچ يك از جنبشهایی که در مرحلههاى گوناگون پيكار عليه جمهورى اسلامى پيش آمده، ندارد.
پس از سوم تير، تركيب اجتماعى جنبش اعتراضى دستخوش دگرگونىهايى شد. ديگر و بيشتر، دانشجويان و جوانان بودند كه در انديشهی تداوم جنبش، روز و شب مىگذراندند. چه آنها كه از آغاز صف مستقل خود را داشتند و چه خيل بزرگى كه با گذر زمان از موسوى، كروبى و خاتمى فاصله گرفتند؛ با سرى پُر شور و تنها بر پاى خويش استوار. سر در گم، اما پايدار، هشيار و در جستجوى راه كار. راهكارى نه در چارچوب قانون و همواره مسالمت آميز، كه ساختار شكن و شالوده ريز.
نجات جان ياران دستور روز بود. براى انجام آن، چهها كه نكردند. راه اوين و گردآمدن اعتراضى خانوادهها را در برابر دروازهى اين زندان خوفناك، هموار ساختند. ياور خانوادههاى ياران دربند شدند و ناپديدشدگان. در سوگوارى خاموش پارك لاله در ٦ تير كه با حملهى پليس و بازداشت شمارى از مادران روبرو شد، نقش داشتند. در برپايى مراسم يادبود جانباختگان كه چون هميشه نامجاز اعلام شده بود، به يارى خانوادهها شتافتند. در اين كه خانوادهها نزد بلندپايگان حكومت بروند و از آنها بخواهند جوياى جا و حال فرزندانشان شوند و پيگير آزادىشان، بیتاثیر نبودند. نيز در شكل دادن به «كمپين دفاع از حقوق زندانيان معترض».
پخش خبر بازداشتها، به زندان انداختنها و شكنجهى مبارزان به ويژه دانشجويان را نيز به عهده گرفتند. به انتشار روزنامه و گاهنامه دست زدند( خيابان، ندا و ...) و رساندن خبرها به بيرون از ايران و رسانهها:
«مجید دری، فعال دانشجویی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. این دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه... در منزل مسکونی خود در شهر تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به نقطهى نامعلومی منتقل شد...»٧٩
« كيانوش آسا دانشجوى کرمانشاهی ترم چهارم کارشناسی ارشد رشته مهندسی شیمی دانشگاه علم و صنعت ساکن خوابگاه مجیدیه که از روز دوشنبه هفتهى قبل ناپدید شده بود پس از روزها جستجو جسد وی را در سردخانه پزشکی قانونی پیدا کردند... پزشکی قانونی کماکان جسد را به علت نداشتن کارت شناسایی که مهر ناشناس روی آن خورده به خانوادهى وی تحویل نمیدهد.»٨٠
« نیما نحوی فعال چپ گرای دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل توسط نیروهای لباس شخصی ... دستگیر شد. هفتهی پیش یک دانشجوی دختر دانشگاه مازندران به نام سوگند علیخواه ... توسط انصار هنگام خارج شدن از دانشگاه دستگیر و به یکی از پایگاههای بسیج فریدونکنار منتقل و در آنجا سه روز متوالی مورد ضرب و شتم و لگد و شکنجهی فیزیکی و روحی انصار قرار گرفت. .. آثار شکنجه و سر و صورت زخمی و کبود او به وضوح بعد از آزادی گویای این واقعیت بود... با توجه به آنچه که به این دختر دانشجو گذشت ما به شدت نگران وضعیت نیما نحوی هستیم.»٨١
« هاشم خواستار عضو کانون صنفی معلمان ایران، رضا عرب فعال دانشجویی مشهد و دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه مازندران، روحالله شهسوار عضو جبهه مشارکت منطقه خراسان و صدها تن از مردم شهر مشهد ... همچنان در بازداشت به سر میبرند...»٨٢
« ...اما هر روزی که بخواهیم در گروههای دهها نفره و صدها نفره و هزاران نفره در خیابان از حق طبیعی و انسانی اعتراض کردن خود استفاده کنیم، قطعا نباید یک لحظه در مقابل خشونت این پاسداران ولایت دچار تردید شویم که آیا فرار کنیم و یا سکوت کنیم و یا از خود دفاع کنیم؟ قطعا از این به بعد ما از خود دفاع خواهیم کرد و البته دفاع از خود را محدود به آن لحظه نخواهیم کرد.» ٨٣
پخش اين گونه خبرها و پراكندن تصويرهاى ويديويى از حملهى نيروهاى سركوبگر دولت به مردم در خيابان و حتا خانهها، در تغذيه و توسعهى جنبش براى دفاع از جان زندانيان سياسى ايران در خارج از مرزهاى كشور، نقشى به سزا داشت. راه پيمايىها، اعتصاب غذاها، گردهمآيىها، دادخواستها و ساير ابتكارهاى ايرانيان تبعيدى و مهاجر كه بيشوكم اما نه سر تاسر، همچو پشت جبههى موسوى رفتار مىكردند و «جنبش سبز ايران»، و بازتاب اين فعاليتها در رسانههاى بين المللى و شبكههاى راديو- تلويزيونى فارسى زبان، به زودى مسئلهى زندانيان سياسى ايران را به يكى از موضوعهاى حساس خبرى فراروياند. كروبى، موسوى، خاتمى و رفسنجانى هم ديگر از زندانيان و نگرانى نسبت به سرنوشت آنها داد سخن مىدادند و ضروت آزاد كردن هرچه زودتر«دستگير شدگان حوادث اخير».
در چنين متنى بود كه آيتالله منتظرى اعلام كرد « آمر و متصدى و مباشر گرفتن اين گونه اعترافات و مصاحبههاى دروغ، گناهكار و مجرمند و شرعا و قانونا مستحق تعزير خواهند بود.» ٨٤
و آيت الله صانعى گفت « هيچ فرمان و دستورى نمىتواند مجوز و عذرى براى تجاوز به حقوق مردم – كه حرام و معصيت و ذنب لايغفر است- گردد... چه رسد به آنكه موجب ضرب و جرح و يا قتل گردد كه مستوجب خذلان دنيوى و غذاب اخروىست».٨٥
و مجمع مدرسين و محققين حوزهى علميه قم اظهار داشت: « وا اسفا كه پديدهى اعترافگيرى غالبا با فشارهاى روحى و جسمى توام است و امرى خلاف شرع و قانون است كه در جايگاه مقدس نماز جمعه تمجيد مىشود. اين نوع حركات... از ديدگاه شرع و قانون هم پذيرفته نيست...»٨٦
اين صداها، هم قدرت دولت جهت كشتار زندانيان سياسى را محدود مىساخت و هم محركى بود براى تداوم و گسترش ميدان مبارزهى دانشجويان و جوانان. شعار نويسى بر روى ديوار، تظاهرات پراكندهى شبانه در محله و جالب تر از همه كارزار مدنىى تحريم:
«من از محصولات لبنيات دولتى پگاه خريدارى نمىكنم، چون از صدا وسيماى دروغگو تبليغ مىكند.
«من انتشارات راه انديشه را تحريم مىكنم، چون از صدا و سيماى دروغگو تبليغ مىكند.
«بانك تجارت را تحريم مىكنم، چون از صدا و سيماى دروغگو تبليغ مىكند.
«بانك سرمايه را تحريم مىكنم، چون از صدا و سيماى دروغگو تبليغ مىكند.»٨٧
« اس.ام.اس را تحریم میکنیم. مگر این دو هفته بی اس.ام.اس مُردیم؟»٨٨
تدارك راه پيمايى براى دهمين سالروز ١٨ تير، يكى از چشمگيرترين ابتكارهاى رزمجویانهی اين دوره بود. در راهپيمايىهای پراكنده وتجمعات اعتراضى اين روز، بيش از ٥٠ هزار تن شركت كردند. با شعارهايى چون: «ايرانى مىميردـ ذلت نمىپزیرد، دولت بىلياقت ـ استعفا، استعفا، مرگ بر ديكتاتور، مرگ برخامنهاى، خامنهاى حيا كن ـ سلطنت را رها كن، زندانى سياسى آزاد بايد گردد»٨٩اين راهپيمايى از پشتيبانى موسوى، كروبى و خاتمى برخوردار نشد كه يازده روز پيشتر، ستاد مشتركى براى هماهنگ كردن برنامههاشان به وجود آورده بودند.٩٠ اما آن ابتكار رزمجويانه، چون ديگر ابتكارهاى رزمجويانهى دانشجويان و جوانان پس از نماز جمعه ٢٩ خرداد، در زنده نگهداشتن فضاى مبارزاتى و پيشگيرى از واپسنشستن وادادن بخش بزرگى از اصلاحطلبان حكومتى، كارساز بود. و چه بسا در پىريزى شالودههاى يك جنبش به راستى آزادىخواه و پيشرو كه بتواند پيكار دموكراتيك مردم ايران را راهبر شود و در برآمد تودهاى آتى، بساط جمهورى اسلامى را از بُن بركند. اين جنبش جوان، اما تا آن جايگاه، فاصلهاى دراز دارد. و اين دربارهى«جنبشهاى حقيقى ديگر که حضور عینی در سطح جامعه دارند»، همچون جنبش زنان، جنبش كارگران، جنبش آموزگاران، ملیتها و اقوام ایرانی ...نيز صادق است كه گرچه همراهانش به صورت منفرد در جنبش حضور داشتند، به صورت متشکل ، نمود چندانى در آن چند هفتهی بحرانى نداشتند. اين جنبشها، به ويژه جنبش زنان، بر مبناى آن چه خود گفته و مىگويند «خواسته محور»ند و بيش از هر چيز در جهت دستيابى و بهبود حقوق پايمال شدهی نيروى اجتماعى يا صنفى خويش است كه مىكوشند. اين جنبشها – و نه جريان معينى در درون اين جنبشها- برنامهى سياسىى همه جانبهاى ندارند كه پيش شرط رهبرى هر جنبش گستردهى همگانى ست؛ گامى هم در اين راستا برنداشتهاند.٩١ ناگوارتر اين كه چهره و حزب و جبههاى هم در ميان نيست كه به خواستهاى كل جنبش دموكراتيك مردم ايران در یک برنامهی سیاسی تجسم بخشد، زبان سياسى اين جنبش فراگير شود و«راه مستقل خويش را به سوى جدايى كامل دين از دولت و پيوند ناگسستنى آن با آزادى به عنوان كليتى تجزيه ناپذير در پيش گيرد.»٩٢
نگارنده نيز بر این باور است جنبشى كه با دهمين انتخابات رياست جمهورى اسلامى در ایران پاگرفت، آغاز انقلاب نوين مردم نيست؛ واپسين پردهی انقلاب بزرگىست كه رهبرىاش به دست نيروهاى واپسگرا افتاد و در ١٢ فروردين ١٣٥٧، نخستين جمهورى اسلامى را در ايران بنياد نهاد؛ جمهورى اى ناهمزاد با زمانهى خويش.۹۳
ناصر مهاجر
١٠ژوئیه ٢٠٠٩
________________________________
١ ناصر مهاجر/ بهمن سیاوشان، شورش مشهد، بولتن آغازی نو، سال سوم، فروردین ـ خرداد ١٣٧١، ص ٨.
٢ ناصر مهاجر، سالی که گذشت، نشریهی نقطه، شمارهی ١، سال اول، بهار١٣٧٤، صص ٧و ٨.
٣ ناصر مهاجر، نشریهی نقطه، شمارهی ٢، سال اول، تابستان ١٣٧٤، صص ٣٩ تا٤٤.
٤ گفتگوی م. متین دفتری با ناصر مهاجر، انتخابات، «اصلاحطلبان» و مسالهی خشونت، آزادی، نشریهی جبههی دموکراتیک ملی ایران، دورهی دوم، شمارهی ٢١، بهار ١٣٧٩، ص ٢٠.
٥ ناصر مهاجر، پیوستگیها و گسستیها، آرش، ویژهنامهی جنبش دانشجویی، تیرماه ١٣٧٨، شمارهی ٧١، مرداد١٣٧٨،صص ٢١تا٢٣.
٦ ناصر مهاجر، در خوابگاه خيال، آزادى، دورهى دوم، شماره ٢٤ و ٢٥، زمستان ١٣٧٩ و بهار ١٣٨٠، صص ١٢ تا ٢٥.
هرالد تريبيون بين المللى، ١١ و ١٢ اكتبر ٢٠٠٨. ٧
٨ بيانيهى دفتر تحكيم وحدت به مناسبت اول مهر و شروع به کار شورای مرکزی جدید، خبرنامهى امير كبير، شنبه ٦ مهر ١٣٨٧.
٩ بيانيهى همگرايى جنبش زنان براى طرح مطالبات در انتخابات،٥ ارديبهشت ١٣٨٨، سايت ميدان زنان.
١٠ پوسترهای تبلیغاتی مهدی کروبی.
١١در جمع مردم ایلام، ميرحسين موسوي اصول چهارگانه شعار انتخاباتی خود را تبيين كرد: ديگر نميتوانيم درجا بزنيم، خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران(ايرنا)، ٢٤ فروردین ١٣٨٨.
١٢ در اجلاس سالانه ملل متحد، سپتامبر٢٠٠٥.
١٣ اين ادعا را دفتر جوادى عاملى در روز دوشنبه ١٨ خرداد ١٣٨٨ تاييد كرد:
«دفتر آیت الله جوادی آملی، سخنان کروبی در مناظره شنبه شب با احمدی نژاد در خصوص هاله نو را تایید کرد.
به دنبال طرح موضوع ادعای احمدی نژاد در مورد «هاله نور» از سوی حجتالاسلاموالمسلمین مهدی کروبی، و تکذیب این موضوع از سوی محمود احمدینژاد، خبرنگار سیاسی آفتاب در تماس با دفتر حضرت آیتالله جوادی آملی صحت و سقم این موضوع و فیلم منتشر شده از دیدار موصوف را جویا شد که دفتر این مرجع عالیقدر، صحت خبر را تأیید نمود.
این دفتر همچنین اعلام کرد که هموطنان میتوانند با تماس با شمارههای 02517724424 و 02517751199 شخصاً نسبت به طرح سؤالات خود درباره این موضوع اقدام کنند.» آفتاب. http://www.aftabnews.ir/vdcgtt9y.ak9zz4prra.html.
١٤ متن كامل مناظرهى محمود احمدى نژاد و مير حسين موسوى،خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران( ايرنا)، ١٣ خرداد ١٣٨٨.
١٥ متن نماز جمعه ١٥ خرداد١٣٨٨ قم، پایگاه اطلاع رسانی اسراء،http://www.esra.ir/main.asp .
١٦ آینده نیوز، ۱۶ خرداد ۱۳۸۸، کد خبری۸۴۴۵۴.
١٧ متن کامل دستورالعمل میرحسین موسوی دربارهی پوشش اسلامی مردان و زنان كارمند را میآوریم. این دستورالعمل در روز ٤ اردیبهشت ١٣٦٤، صادر شده است:
باسمه تعالي
در جلسات هماهنگی پيگيری رعايت حجاب اسلامی مركب از نمايندگان تام الاختيار وزارتخانهها و سازمانهای دولتی كه در نخست وزيری تشكيل گرديده است، فرم پوشش به شرح زير به تصويب رسيده است و جهت رعايت به كليه همكاران ابلاغ ميشود:
پوشش كامل اسلامی جهت استفاده خواهران كارمند به شرح ذيل ميباشد(مانند تصوير)!
الف ـ مانتو و شلوار مدل ساده، گشاد و بلند از پارچه ضخيم و از يكرنگ.
ب ـ مانتو شلوار مورد استفاده از رنگهای سنگين انتخاب گردد. رنگهای سرمهای، قهوهای، طوسی، و مشكی ارجح است.
ج ـ از مقنعه جلوبسته و مدل ساده و يكرنگ و بدون هرگونه تزئين، در رنگهایی كه جلب توجه نكند و تقليدی از فرهنگ غرب نباشد استفاده شود.
د ـ كفش از مدل ساده با پاشنه معمولی مناسب جهت محل كار با رنگهای مناسب.
هـ ـ جوراب به رنگهای سنگين.
و ـ عدم استفاده از زيورآلاتی كه در شأن خانمهای كارمند نيست و نيز عدم استفاده از هرگونه لوازم آرايش.
پوشش برادران كارمند نيز ساده و معمولی و آستين بلند و آزاد باشد بطوريكه تقليد از فرهنگ غرب نبوده و در شأن آقايان كارمند باشد.
برگرفته از: سایت پارسینه، ١٨ خرداد ١٣٨٨،http://www.parsine.com/pages/?cid=8189.
١٨ مازیار بهاری در گفتگو با مهدی کروبی، نیوزویک، ١٧ مارس ٢٠٠٨.
١٩ روزنامه کارگزاران، ٢٤ مرداد ١٣٨٧.
٢٠ رابرت .اف . ورت، در مسابقهی انتخاباتی ایران رهبر پیشین در جهت کنار گذاشتن رییس جمهور کار میکند، نيويورك تايمز، ١١ ژوئن ٢٠٠٩.
٢١ راجر کهن، ایران دگربار بیدار میشود، نيويورك تايمز، ١١ ژوئن ٢٠٠٩.
٢٢ ميرحسين موسوى كه در ساعت ٥٢: ٢٣ جمعه شب اعلام كرده بود« پيروز قطعى انتخابات دهمين دورهى رياست جمهورى هستم»http://new.yaarinews.ir/default.aspx/n/177 ، نخستين نامزدى بود كه به نتيجهى انتخابات اعتراض كرد و به «شهروندانى كه براى رساندن اين پيام سبز... فعاليت مىكردند» گفت: «همچنان به حضور و تلاش آنان نياز است». (پیام مهم میرحسین موسوی خطاب به ملت ایران، ۲۳ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۶:۰۳، www.kalemeh.ir/). بيانيهى مهدى كروبى، گرچه دو ساعتى ديرتر از بيانيهى موسوى انتشار يافت، اما بسى استوارتر و براتر بود. كروبى در اين بيانيه فاش گفت كه «نتايج و نهاد برآمده از چنين شمارش آرايى فاقد مشروعيت است و مورد قبول اين جانب نيست. من به پيشگاه ملت شكايت مىبرم...» http://www.etemademelli.ir/published/0/00/45/4531/. محسن رضايى، آخرين نامزدى بود كه به اعتراض برآمد. او در ساعت ٤٨. ١٦ دقيقه در پيامى به مردم، آنها را به «آرامش و وحدت» فراخواند و «متواضعانه از رهبر معظم انقلاب اسلامى» خواست «نسبت به دغدغههايى كه موجب تشويش اذهان مردم فهيم ايران شده است از هر طريق كه صلاح مىدانند براى رفع اين نگرانىها همانند گذشته فصل الخطاب شوند.» http://www.rezaee.ir/fa/pages/?cid=8511 .
٢٣//http://co107w.co1107.mail.live.com /mail/Print Shell.aspx?type=message&cpids=d7d7dacb…١٦ ژوئن ٢٠٠٩.
٢٤همانجا.
٢٥ همانجا.
٢٦ خبرگزاری جمهوری اسلامی(ايرنا) ، شنبه ٢٣ خرداد ١٣٨٨، کد خبر ٥٤٥٣٣٦.
٢٧ نيويورك تايمز، ١٥ ژوئن ٢٠٠٩.
٢٨ كيهان، شنبه، ٢٣ خرداد ١٣٨٨، همچنین http://h-shariatmadari.blogfa.com/post-12.aspx که «این وبلاگ توسط دانشجویان پیرو ولایت جهت نشر مقالات آقای حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیــهان ایجاد شده است.»
٢٩ خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)، ٢٢ خرداد ١٣٨٨، http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=543788 .
٣٠ بی.بی.سی. ٢٤ خرداد ١٣٨٨. برای آگاهی بیشتر از لیست بازدداشت شدگان یک ماه گذشته نگاه کنید به پایگاه اطلاع رسانی نوروز، http://www.norooznews.org/.
٣١ جان لاین، گزارشگر بی.بی سی از تهران، ٢٥ خرداد ١٣٨٨،http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/06/090615_em-ir88-leyne.shtml.
٣٢ سعید کمالی دهقان، گاردين، ١٢ ژوييه ٢٠٠٩. http://www.guardian.co.uk/world/2009/jul/12/iran-tehran-university-students-police .
٣٣ واژهی « آرای خاموش» را از عباس عبدی به وام گرفتهایم. مراد، قومها و دینهای جز اسلام است و اهل سنت. نگاه کنید به: عباس عبدی در گفتگوی اختصاصی با «فرارو» ، ١١ خرداد ١٣٨٨، وب سایت آینده، http://www.ayande.ir/1388/03/pos_760.html.
٣٤ از جمله کارگران متشکلی که حضورشان در آن راهپیمایی مسجل است، کمیتهی هماهنگی برای ا یجاد تشکلهای کارگری است. اطلاعیه ی آنها در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری و ناآرامیهای اخیر، گویای موضع بیطرفشان است.http://www.kargaran-iran.com/2009/06/post_959.html. نیز باید از کارگران سندیکای شرکت واحد نام برد که در بیانیهای «هر گونه سرکوب و تهدید نهادهای مدنی» را محکوم کردند؛ بیآنکه از هیچیک از کاندیدهای ریاست جمهوری حمایت کنند،. http://www.syndicavahed.eu.
٣٥ روزنامهی ليبراسيون،١٩ ژوييه ٢٠٠٩؛ خيابان، شماره يك، ٢٩ خرداد ١٣٨٨.
٣٦ روزنامهی خيابان، شماره ١، ٢٩ خرداد ١٣٨٨.
٣٧ خبرگزاری رويترز، ٢٥ خرداد ١٣٨٨.
٣٨ روزنامهی ليبراسيون، ١٩ ژوييه ٢٠٠٩.
٣٩ روزنامهی فیگارو، ١٦ ژوئن ٢٠٠٩.
٤٠ انقلاب اسلامى در هجرت، شمارهى ٧٢٦، از ١ تا ١٤ تير ١٣٨٨.
٤١ سحام نیوز، پایگاه اطلاعرسانی حزب اعتماد ملی، http://www.etemademelli.ir/published/0/00/45/4557.
٤٢خبرگزاری فارس، ٢٥ خرداد ١٣٨٨، http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8803250617.
٤٣ گزارش تلویزیون CNN ٣٠ خرداد ١٣٨٨، http://www.hambastegimeli.com/node/2795.
٤٤ گزارش تلویزیون CBC ، ٣٠ خرداد ١٣٨٨، پیشین.
٤٥ بی.بی.سی، ٢٥ ژوئن ٢٠٠٩، http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/8119713.stm
٤٦ انقلاب اسلامى در هجرت، گزارش گزارشگران انقلاب اسلامی از تهران و شهرستانها در مورد تظاهرات ٣٠ خرداد١٣٨٨،
http://enghelabe-eslami.com/maghalat/725_EEA3.pdf
٤٧ نشريه دانشجويى بذر، شمارهی ٣٧، ویژهی تیر ماه ١٣٨٨، http://www.bazr1384.com/pages/archive_nashriyeh_daneshjooyi/pdf/37v.pdf
٤٨ انقلاب اسلامى در هجرت، پيشين.
٤٩ بی.بی.سی ، ادامه تجمعات اعتراض آميز در ايران، ٣١ خرداد ١٣٨٨، http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/06/090621_ir88_election_protests_update.shtml
٥٠ گزارشگران بدون مرز، اطلاعيه مطبوعاتى، يك شنبه ٣١ خرداد ١٣٨٨.
٥١ پيشين.
٥٢ قلم نیوز، بيانيهى شماره ٦ مير حسين موسوى، ٣١ خرداد ١٣٨٨، http://ghalamnews.ir/news-21185.aspx .
٥٣ قلم نیوز، یکشنبه ٣١ خرداد ١٣٨٨، http://www.ghalamnews.ir/news-21181.aspx
٥٤ موج سوم، بیانیهی سید محمد خاتمی، يك شنبه ٣١ خرداد ١٣٨٨، http://www.mowj.ir/ShowNews.php?7272 .
٥٥ سحام نیوز، ١ تیر ١٣٨٨، ١٤:٢٢، http://www.etemademelli.ir/published/0/00/46/4617.
٥٦ سحام نیوز ، نامه سرگشاده مهدی کروبی به شورای نگهبان، ١ تیر ١٣٨٨، ٢٢:٢٢، http://www.etemademelli.ir/published/0/00/46/4617
٥٧ خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران(ایرنا)،٣ تیر ١٣٨٨، http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=560023
٥٨ پارسینه، پایگاه خبری تحلیلی، تذکر شورای نگهبان به محسن رضایی: تشویش اذهان نکنید،٢٩ خرداد ١٣٨٨، http://www.parsine.com/pages/?cid=8458.
٥٩ خبر گزاری فارس، صدها نفر از مردم قم با امضاي طوماري از مسئولان دستگاه قضايي خواستند كه عوامل اصلي اغتشاشات اخير را بازداشت كرده و آنها را مجازات كنند. ٦ تیر ١٣٨٨. http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8804060358
٦٠خبرگزاری فارس، اول تير١٣٨٨.
٦١ سایت بازتاب، ١ تیر ١٣٨٨، http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=52664
٦٢ جام جم، چهارشنبه ٣ تیر ١٣٨٨.
٦٣ خبرآنلاین، ٧ تیر ١٣٨٨، http://www.khabaronline.ir/news-11576.aspx.
٦٤ آیتالله خاتمی در گفتگو با فارس، خبرگزاری فارس، ٣٠ خرداد ١٣٨٨.
٦٥ آیتالله سید احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران در خطبههای نماز جمعه، خبرگزاری فارس، ٥ تير١٣٨٨.
٦٦ عبد الرضا شيخ الاسلامي رئيس دفتر احمدینژاد، خبرگزاری فارس، ٢٩ خرداد ١٣٨٨.
٦٧ سازمان دیدهبان حقوق بشر، ٢٤ ژوئن ٢٠٠٩، (٣تیر ١٣٨٨)، http://www.hrw.org/en/news/2009/06/24.
٦٨ محمد رضا نيكفر، در ايران چه مىگذرد، مقاله دوم، اخبار روز، شنبه ٦ تیر١٣٨٨، http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=21977.
٦٩ سايت كلمه، پنجشنبه ٤ تير ١٣٨٨.
٧٠ دویچه وله و رادیو بین المللی فرانسه، ٢٤ ژوئن ٢٠٠٩.
٧١ هرالد تريبيون بينالمللى، جمعه ٢٦ ژوئن ٢٠٠٩.
٧٢ پيشين.
٧٣ اكونوميست(لندن) ٤ ژوييه ٢٠٠٩.
٧٤ انقلاب اسلامى، شماره ٧٢٧، از ١٥ تا ٢٨ تير ١٣٨٨، ص ٧.
٧٥ اعتماد ملى، چهارشنبه ٣ تير ١٣٨٨.
٧٦ جام جم، چهارشنبه ٣ تير ١٣٨٨.
٧٧ به مثل نگاه كنيد به مكارم شيرازى، اعتماد ملى، شنبه ٦ تير ١٣٨٨ و عباس عبدى، اعتماد ملى، سه تير ١٣٨٨.
٧٨ بی. بی.سی. فارسى، ٩ژوئیه٢٠٠٩.
٧٩ خیابان، شمارهی ٦، چهارشنبه ٣ تیر ١٣٨٨.
٨٠ خيابان، شمارهی٩، یکشنبه ٧ تیر ١٣٨٨.
٨١ خیابان، شمارهی ١٤، شنبه ١٣ تیر ١٣٨٨.
٨٢ پیشین .
٨٣ خبرنامه ندا، شماره ی ٩، شنبه ١٣ تیر ١٣٨٨.
٨٤ دویچه وله، ١١ ژوئیه ٢٠٠٩.http://www.dw-world.de/dw/article/0,,4473308,00.htm.
٨٥ بیانیه آيت الله صانعي در ارتباط با مسائل جاري کشور ، پایگاه خبری ـ تحلیلی فرارو، ١٣ تیر ١٣٨٨ http://fararoo.ir/vdcba9b5.rhbzgpiuur.html
٨٦ مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، ٢١ تیر ١٣٨٨، http://www.majmaqom.com/.
٨٧ خیابان، شمارهی ١٦، دوشنبه ١٥ تیر ١٣٨٨.
٨٨ ١٠تیر ٢٠٠٩، فیس بوک.
٨٩ انقلاب اسلامی در هجرت، http://enghelabe-eslami.com/maghalat/3_gozareshejadid_az_tazahorate_mardomi.htm.
٩٠ بيانيه شماره ى ٩ میرحسین موسوی ، چهارشنبه ١٠ تير١٣٨٨،http://ghalamnews.ir/news-21208.aspx
٩١ بيانيهى همگرايى جنبش زنان براى طرح مطالبات در انتخابات،٥ ارديبهشت ١٣٨٨، سايت ميدان زنان.
٩٢ بیانیه جمهورى اسلامى، جمهورى لاییک و جایگاه ما، ٣خرداد ١٣٨٠.
۹۳ اين نكته را سارا دانيل فرستادهى نشريه نوول ابزرواتور به خبرنگار راديو فرانس انفو گفت. دانيل در جريان انتخابات در ايران بود.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد