logo





ماهمه با هم هستيم؟

سه شنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۸ - ۰۶ اکتبر ۲۰۰۹

ويدا مشايخي

اين بيست و چندسالي را كه در خارج از ايران كار كردم به جرئت مي توانم بگويم روزي نبوده كه تاسف نخورم كه چرا از تخصصم نبايد براي مملكت خودم استفاده مي شد. امثال من بسيار كساني بودند كه به دليل پاك سازي هاي بي رويه اي كه بسياري از شما عاملش بوديد كار خود را از دست دادند در حاليكه ما همه سرمايه هاي كشورمان بوديم. فكر مي كنيد چندهزار نفر مانند من هستند؟
دوستان عزيز اصلاح طلب ، نميدانم آيا امروزمي توانم شما را دوستان خطاب كنم يا نه.آيا جنبش سبز امروز اين اجازه را به من مي دهد كه خودم را يكي از شما بدانم ؟ آيا ديگر خودي و ناخودي بين ما وجود ندارد. وقتي مي گوئيم ما همه با هم هستيم آيا واقعا در زمان خطرشما با من هستيد؟ اين مقاله را به خاطر درد ي مي نويسم كه سالها در سينه نگهداشته ام. شايد امروز كه بسياري از شما در بند هستيد و بسياري نيز در حصر خانگي و اين گونه بسر مي بريد مرا سرزنش كنيد كه حالا وقت اين حرف ها نيست .من سالها اين درد را به جان خريدم و امروز كه در كنار هم ايستاده ايم و براي به گمانم، هدفي مشترك، شعار سر مي دهيم فكر مي كنم اول بايد درد دل هايم را با شما در ميان بگذارم. اول بايد آن لكه سياهي را كه در ذهنم از شما دارم پاك كنم.
آيا به خاطر مي آوريد سال هاي قبل از انقلاب را، روزهائي كه در خيابان ها در كنار هم با مشت هاي گره كرده راه پيمائي مي كرديم و همه امان به دنبال يك ايده ال بزرك بوديم. مي خواستيم براي كشورمان دموكراسي بياوريم. مي خواستيم آزادانه در كنا ر هم زندگي كنيم. مي خواستيم فقر و گرسنگي از مملكتمان رخت بربندد، مي خواستيم اختلاف طبقاتي وجود نداشته باشد، مي خواستيم انتصابات از بين برود.
ما قبل از انقلاب در دانشگاه ها در جلساتي مديراني را كه بسياري از آن ها با سواد و با تجربه و ثروت هاي علمي كشورمان بودند به باد انتقاد گرفتيم و با آن ها در افتاديم به اين اميد كه اگر صلاحيت داشته باشند، بعد ازپيروزي انقلاب، خودمان آن ها را انتخاب كنيم. در محيط هاي اداري بحث بر سر انتخابي و انتصابي بودن مديران بود. اعتراض كرديم، اعتصاب كرديم ، در روزهاي سرد زمستان 1357 از كمبود سوخت لرزيديم، در نور شمع نشستيم و همه به يك اميد دل بستيم كه انقلاب شود و تمام ساختارهاي زشت اجتماعي مان تغييركند.

انقلاب شد. همه با هم پيروزي انقلاب را جشن گرفتيم. همه به سر كار ها برگشتيم. با اميد به ساختن آنچه كه برايش جنگيده بوديم. شما عزيزان اصلاح طلب با كساني هم پيمان شديد كه امروز شما را به قل و زنجير بسته اند. پست ها را بين خود و دار و دسته اتان تقسيم كرديد. اولين رئيس انتصابي دانشگاهي كه در آن كار مي كردم در هفته اول بعد از22 بهمن سر كار آمد. اعتراضات را از سر گرفتيم و آنقدر ادامه يافت تا به اصطلاح انقلاب فرهنگي كرديد و عده اي بزن بهادربه دستور شما به دانشگاه ها ريختند و دانشجويان را گرفتند و استادان را تصفيه كردند. اين بود نصيبي كه من از پيروزي انقلاب گرفتم. اخراج و انفصال دائم از خدمات دولتي
از همان ابتدا قوانين زن ستيز را در مملكت اشاعه داديد. وقتي براي مبارزه با حجاب اجباري اجتماع كرديم از همين دارو دسته اي كه اكنون بر سر قدرت هستند روانه تظاهرات ما كرديد تا ما زنان را مصدوم كنند. هيچ كس نبود كه به فرياد ما برسد.
از همان ابتداي انقلاب شما بوديد كه خودي و ناخودي را باب كرديد. امروزخيلي متاسفم كه شما را در زندان مي بينم. آن روزها هم هركس اندكي زبانش را دراز كرد، سر از بازداشتگاه هاي مخوف در آورد. شما باعث شديد من و بسياري مانند من كه تنها گناهشان شركت در انقلاب در كنار شما بود از كار بركنار شوند و بجاي خدمت به مملكتمان، دربه در كشور هاي ديگر شويم. بعد از سال ها تحصيل و تجربه اندوختن، در كشورهاي بيگانه به دنبال يك لقمه نان به هر دري بزنيم. هيچ وقت از سرزنش كردن خوشم نمي آمده، الان هم متاسفم كه اين گونه براي شما مي نويسم، اكنون كه رهبران شما در زندان هستند. آن روزها به من و هزاران ايراني ديگر مانند من فرصت نداديد تا بتوانيم قدمي را كه آرزويش را داشتيم براي كشورمان برداريم. متاسفم كه سياست اشتباه شما باعث ضررهاي جبران ناپذير به خانواده ها و لطمه هاي فراوان روحي و رواني به افراد شد.
اميدوارم به جوانترهايتان حداقل اين پيام را منتقل كنيد كه هر زماني در مملكتي انسان ها به خودي و ناخودي تقسيم شوند اين بلا روزي گريبان خودشان را هم خواهد گرفت. همان گونه كه امروز گروهي راهزن بر مسند قدرت نشسته اند و بي باكانه هر آنچه كه مي خواهند انجام مي دهند. مي دانيد چرا؟ چون اين روش را خود شما به آن ها آموختيد. شما روزي دستتان با هم در يك دست بود و بر عليه ما، كساني كه تنها گناهمان عشق به كشورمان بود، همكاري مي كرديد. شما حاضر شديد با لمپن هائي كه امروز نمونه هايشان را در حكومت بسيار مي بينيم دست بدهيد اما كنار كساني امثال من نايستيد.
آيا بخاطر مي آوريدكه چگونه با تنگ نظري هايتان باعث نابودي زندگي هاي بيشماري شديد . هنرمنداني كه مجبور به جلاي وطن شدند و در غربت، با فقر و بيكاري دست و پنجه نرم كردند و در عزلت از دنيا رفتند. كساني از اهل ادب ما كه در غربت پوسيدند وچند تني كه غربت را تحمل نياوردند و خودكشي كردند.
اين بيست و چندسالي را كه در خارج از ايران كار كردم به جرئت مي توانم بگويم روزي نبوده كه تاسف نخورم كه چرا از تخصصم نبايد براي مملكت خودم استفاده مي شد. امثال من بسيار كساني بودند كه به دليل پاك سازي هاي بي رويه اي كه بسياري از شما عاملش بوديد كار خود را از دست دادند در حاليكه ما همه سرمايه هاي كشورمان بوديم. فكر مي كنيد چندهزار نفر مانند من هستند؟
آن روزها شما بر مسند قدرت نشسته بوديد و به ريش امثال من مي خنديد. امروز من به شما نه تنها نمي خندم بلكه در كنار شما ايستاده ام. امروز من معرفتم را به شما ثابت خواهم كرد كه براي آزادي شما براي نجات شما براي اعتلاي اين جنبش تا آخرين نفس در كنار تان خواهم بود. اما ازشما يك سئوال دارم . شما تاكجا در كنار من مي ايستيد؟ وقتي مي گوئيم نترسيد نترسيد ما همه با هم هستيم، شما تا كجا با من هستيد؟
آيا حاضريد براي مبارزه با حجاب اجباري در كنار من بايستيد؟
آيا حاضريد با قوانين زن ستيزمبارزه كنيد؟
آيا حاضريد دختران ما را همگام با پسران درمكان هاي ورزشي در لباس ورزش ببينيد؟
آيا حاضريد در استاديوم هاي ورزشي را به روي زنان باز كنيد؟
وقتي از شبكه هاي اجتماعي موجود صحبت مي كنيد آيا حاضريد مسائل فوق را در اين شبكه ها به بحث بگذاريد؟
وقتي در نوشته هايتان از جنبش حق طلبانه ملت حرف مي زنيد، آيا من را هم جزو اين ملت به حساب مي آوريد.؟ آيا اولين حقي كه ازما زنان ضايع شده، حق انتخاب پوشش، در اين حنبش حق طلبانه شما جائي دارد؟
آيا وقتي از حفظ نظام و انقلاب حرف مي زنيد، اين همان نظام و انقلابي است كه مراازادامه كار و زندگي در كشورم بازداشت؟
آيا واقعا ما با يك زبان حرف مي زنيم، آيا واقعا ما همه با هم هستيم؟
خيلي متاسفم كه هر روزاخبار شكنجه و انفرادی برخي از شمارا مي خوانم و اميدوارم هرچه زودتر آزاد شويد. اگرامروز دهان به گله باز كرده ام بدين خاطر است كه ما دوباره يكي شده ايم. يكي شده ايم كه بار ديگر سايه شوم ديكتاتوري را از سرمان بر داريم و به اين جنگ صد ساله براي بدست آوردن آزادي خاتمه دهيم. اميدوارم اين بار واقعا هوشيارانه عمل كنيم.

ويدا مشايخی
اكتبر ۲۰۰۹


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

اصلاح طلبان
dara hakhamanesh
2009-10-08 06:47:32
فکر میکنم از اصلاح طلبان شکوه میکنی و درست هم هست انها
هنوز ساز خودشان را مینوازند نمونه اش اکبر گنجی است که حاضر نیست قصه خودی و ناخودی را رها کند.


arad
2009-10-07 14:55:28
ba tashkor az maghale jaleb shoma. dost aziz lotfan dars tarikh ra faramosh nakonid .har kasi ke az abshkhor hokomat eslami(30 sal) taghzie karde nemitavand domkrat shavad anha ahtiyaj be ravankav darand.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد