logo





شهرآوردِ خيابان و تلويزيون

تجربه های اعتراض (قسمت سوم)

سه شنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۸ - ۰۶ اکتبر ۲۰۰۹

کاوه مظفری

kave-mozafari.jpg
حکومت هاي تماميت خواه سعي مي کنند تا با کنترل ارتباطات و سانسور اطلاعات، مانع از تشکيل شبکه هاي مستقل درون جامعه شده، و از اعتراضات مردمي جلوگيري کنند. آنها، از جديدترين و قوي ترين تکنولوژي هاي ارتباطي و اطلاعاتي بهره مي برند تا همه چيز و همه جا را تحت سيطره خود درآورند. اما، پويايي ارتباطات اجتماعي، آن هم در جهان معاصر، به حدي است که هيچ قدرت خودکامه اي توان مقابله با آن را ندارد. برقراري ارتباط، اساس زندگي اجتماعي است. حتي در بسته ترين شرايط، مردم راه هاي ارتباطي خود را خلق مي کنند. راه هاي متنوع و در عين حال بسيار ساده اي که پيشرفته ترين شنودها و فيلترها را بي اثر مي کنند.
گفتگوهاي كوتاه در خيابان و اماكن عمومي، صحبت کردن درباره شنيده ها و شايعات در محافل خصوصي، و حتي استفاده از ابزارها و امكانات تلفن همراه، از جمله روش هاي رايجِ مردم در تبادل نظر و برقراري ارتباط است. در جريان رويدادهاي پيش و پس از انتخابات، ميزان تبادل اطلاعات مردم در خيابان به حدي رسيد که مي توان ادعا کرد، خيابان خود به «رسانه» بدل شده است، رسانه اي که با «جام جم» هماوردي مي کند: در يک سوي ميدان، تلويزيونِ حكومتي با پياده نظام سپاه و بسيج صف کشيده است؛ و در سوي ديگر، طيفي گسترده از مردم که خيابان را به رسانه خود تبديل کرده اند. به عبارت ديگر، خيابان و تلويزيون رو در روي هم ايستاده اند؛ و هر دو در تلاش هستند تا تصوير خود را از واقعيت ثابت کنند.
واقعيتِ تلويزيون، به انعكاس واقعيت بستگي دارد. يعني تلويزيون زماني به عنوان رسانه شناخته مي شود که مخاطبانش بپذيرند آنچه منعكس مي كند واقعي است. حال، لزومي ندارد آنچه منعكس مي كند، به راستي واقعي باشد. کافي است مخاطب باور کند که واقعيت دارد. اين، همان قدرت رسانه است. قدرتي که مي تواند واقعيت را بسازد. در مقابل، واقعيتِ خيابان، نيازي به بازنمايي ندارد. واقعيت خيابان بي واسطه است، داعيه نمايندگي چيزي را ندارد، به همين دليل به سادگي پذيرفته مي شود. در واقع، روابط چهره به چهره مردم در خيابان، به دليل اينکه از بطن زندگي روزمره سر بر مي آورد، عينِ واقعيت است.
از اين رو، زماني كه واقعيت بيروني، يعني آنچيزي که در خيابان ها جريان دارد، چنان سهمگين گردد که به سادگي قابل کتمان نباشد، تلويزيون با چالش مواجه مي شود. خيابان، تصاويرِ برساخته تلويزيون را انكار مي كند. انکاري که اگر تداوم يابد مي تواند تلويزيون را کلاً منکر شود. از همين رو، گاهي اوقات تلويزيون مجبور مي شود براي حفظ خود به عنوان يک رسانه «راست گو» تصاويري از خيابان را نمايش دهد، حال با تفسير خودش. در واقع، تلويزيون سعي مي كند جهان بيرون را درون خودش بياورد، آن را بزك كند، و واقعيت را به دلخواهِ خودش نمايش دهد.1 حتي سعي مي کند با بزرگنمايي حواشي، واقعيت اصلي را پنهان کند. به عبارت ديگر، چيزي نشان دهد تا چيز ديگري را مخفي كند.2
تناقض برنامه هاي تلويزيون در پيش و پس از انتخابات، نمود بارز چنين چالشي است. طي اين مدت، صداوسيما بارها روندي رفت و برگشتي در انتشار اطلاعات از خود نشان داده است. هر زمان، واقعيت بيروني آنقدر گسترده شده که قابل کتمان نيست و ناديده گرفتن اش ممکن است به نديدنِ تلويزيون منجر شود، صداوسيما مجبور شده براي نگه داشتن بينندگانش، واقعيت را منعکس کند. و هر زمان كه موازنه قوا به نفعش بوده، سناريوهاي مورد علاقه صاحبانش را نمايش داده است. تلويزيوني كه ماموريتش «مهندسي افکار عمومي» است، نمي تواند به قواعد متعارف ساير رسانه ها تن بدهد. منطق اين تلويزيون، انحصارِ اطلاعات است؛ لذا نمي تواند در فضاي باز به فعاليت بپردازد.
در چنين وضعيتي، چالش اصلي مردم اين است كه چگونه سياستِ خياباني شان را، كه تلويزيون پنهان مي كند، عيان كنند. به همين دليل، سعي مي كنند تا رسانه ها و نمادهاي خودشان را بسازند و منتشر كنند. آنها سعي مي كنند تا هر روز تصاوير بيشتري از جنبش سبزشان توليد کنند. تصاوير بيشتر، يعني عيان كردن آن چيزهايي كه در كوچه ها و خيابان هاي شهر رخ مي دهد. مردم با اتکاء به شبکه رسانه هاي کوچکي که در اختيار دارند، و همچنين بهره گيري از جريان هاي رسانه اي جهاني (همچون اينترنت و شبکه هاي ماهواره اي)، سعي مي کنند تا هجمه اي جدي عليه تصاوير رسمي تلويزيون حكومتي به راه اندازند. مردم به خوبي مي دانند که واقعيت زماني توسط آنها تسخير مي شود، که نخست تصويرش تسخير شود.
بر خلاف گذشته، ديگر ابررسانه ها نقش تعيين کننده را در آرايش اذهان عمومي بازي نمي کنند، بلکه اين بار رسانه هاي «کوچک، در دسترس، و تعاملي» هستند که بيشتر مورد اعتماد عموم مردم قرار مي گيرند. اگرچه، تلويزيون (چه ملي، چه ماهواره اي) همچنان رسانه اي تاثيرگذار است، اما به همان نسبت نيز مورد شك و ترديد است. گسترش رسانه هاي جديد همچون سايت هاي اينترنتي، ابزارهاي جانبي تلفن همراه مانند SMS و «بلوتوث»، و ابزارهاي صوتي و تصويري مانند VCD و DVD، سبب شده که محدوده اخبار و اطلاعات مردم گسترش يافته و در نتيجه دايره انتخاب آنها وسيع تر شود. اين رسانه ها، به دليل اينکه اکثراً خصلتي «تعاملي» دارند، حق انتخاب را براي مخاطب به رسميت مي شناسند، در نتيجه بيشتر مورد اقبال عمومي قرار مي گيرند.3
در جريان کنش هاي جمعي پيش و پس از انتخابات، استفاده از ابزارهاي رسانه اي کوچک در ميان اقشار مختلف رواج گسترده اي پيدا کرد. دسترسي عمومي به تلفن همراه اين امکان را فراهم آورده بود که هر فردي بتواند يک رسانه باشد. افراد از طريق ارسال SMSهاي مختلف، اقدام به تبليغ و خبررساني مي کردند. پخش CD و DVD نيز کار ساده اي بود. بسياري از جوانان به صورت خودجوش، فيلم هايي همچون «90سياسي» را تکثير و توزيع مي کردند. حتي اينترنت نيز از عموميت بيشتري برخوردار شده بود. علاوه بر جوانان تحصيلکرده که کاربران اصلي اينترنت هستند، طيف متنوع تري از شهروندان به استفاده از ابزارهاي اينترنتي ترغيب شدند. اما در اين ميان، استفاده از «بلوتوث» پديده اي متفاوت بود.
طي اين مدت، حجم قابل توجهي از تصاوير، فيلم هاي کوتاه، آهنگ ها و فايل هاي صوتي درباره انتخابات، از طريق بلوتوث ميان مردم منتشر گرديد. در اماکن عمومي، بويژه وسايل نقليه جمعي مانند مترو يا اتوبوس، بلوتوث هايي ميان مردم رد و بدل مي شد که حاوي مطالبي تبليغاتي يا اعتراضي حول مسائل انتخابات بود. شايد، ويژگي اصلي بلوتوث ناشي از ناشناس ماندن هويت فرستنده آن است. در واقع، بلوتوث اين امکان را مي دهد تا افراد بي آنکه همديگر را بشناسند، براي هم «پيام هايي» ارسال کنند. از اين نظر، مي شود گفت که بلوتوث، شبيه «الله اکبر» است: چراکه فرستنده هر دو در تاريکي گم مي شود، و تنها پيام اعتراض شان در هوا منتشر مي شود. در جامعه اي که ناامني، صفتي تاريخي است، ناشناس بودن به يک ارزش تبديل شده؛ گويي مردم در چنين حالتي، بهتر به يکديگر اعتماد مي کنند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد