جنگ زورآزمائی بین ملتها یا رودروئی بین بخشهائی از یک ملّت (جنگِ داخلی) است.
فلاسفه و حکما چه برایِ نشان دادنِ زیانهای آن و چه برایِ یافتنِ انگیزه و چرائی آن به موضوع جنگ پرداختهاند. گویا افلاطون آن را به احساساتِ تند از قبیلِ نفرت و غرور نسبت میدهد. آلن (١) فیلسوفِ فرانسوی جنگ را ناشی از اختلافات مذهبی میبیند. با این حال باید بین احساسات فردیِ برپا کنندۀ جنگ و دلائلی که میتواند دولتها را به این اقدام وادارد تفاوت قائل شد. مقامِ سیاسی نمیتواند بر اساس احساسات فردی گام بردارد. وی باید مسائل را از دید گستردهترو با دوراندیشی بنگرد و زیان ها ومنافعِ ملّت را در نظر بگیرد.
آیا جنگ یک ضرورت است یا یک تصادف؟
هگل در زمانِ خود جنگ را ضرورتِ بیولوژیک، اجتماعی میدید: "تنها جنگ میتواند یک جامعه را به خودآورده و به خودآگاهی رهنمون شود." ارنست رنان (٢) تاریخ نگار و نویسندۀ فرانسوی (١٨٩٢-١٨٢٣) این عبارت را چنین توضیح میدهد: "جنگ یکی از شرائطِ پیشرفت است، ضربۀ شلاّقی است که مانعِ بخواب رفتنِ ملّت میشود." و بر این اساس جنگها علوم را به پیش میرانند چنانکه دانشِ اتمی در دورانِ جنگ توسعه یافت. این نیز واقعیّتی است که جوامعِ بی کنش و پویش ( درگیرِ آشفتگیِ سیاسی و فروپاشیِ اقتصادی) در روزگارِ ما محکوم به نابودیاند. از این نقطه نظر جنگ بخودی خود یک ضرورت نیست. احساسِ خطر جنگ یا وجودِ جنگِ سرد، جنگ روانی یا تهدید به بر اندازی برایِ به حرکت درآوردن ملّتها و تبدیلِ درگیریها به رقابتهایِ اقتصادی، علمی و فنآوری کافیست. بوق و کرنا کردنِ خطرِ جنگ میتواند ضرورتی برایِ سیاستهای داخلیِ کشورهایِ دیکتاتوری در جهتِ منحرف کردنِ افکارِ عمومی از مشکلاتِ داخلی و توجیهی برفشارهای وارد شده بر مردم باشد.
در برخی از کشورها جنگ میتواند راهِ حلّی باشد برای کاستن از شمارِ بیکاران و گرسنگان.
دستِ آخر اینکه جنگ میتواند یک ضرورتِ اقتصادی باشد. چنانکه مارکس میگفت اقتصادِ سرمایه داری نمیتواند جز به مدد جنگِ امپریالیستی تولیدات خود را به فروش رساند یا از بحران سرمایه بپرهیزد.
تمامیِ انگیزههایِ جنگ که دربالا آمد میتواند در دو چیز خلاصه شود:
١-گرسنگی:
تا زمانیکه ملّتهایِ محروم در کنار ملّتهایِ ثروتمند و مردمانِ گرسنه در کنارِ جوامعِ سرشار از ثروت و فراوانی زیست میکنند خطر جنگ وجود دارد.
٢-آزادیِ سیاسی:
الف) بنا به گفتۀ فیخته(٣) جنگ آنگاه که استقلال تهدید میشود مقدّس است چرا که قوامِ فرهنگ مشروط بدان است. دفاع از هموطنانِ خویش یک وظیفه است.
ب) تا زمانیکه رژیمهای ستمگری که آزادیهایِ فردی را زیر پا میگذارند در کنار مللِ آزاد وجود دارند، تا زمانیکه دیواری برایِ ممانعت ازدستیابیِ مردمان در بند به آزادی و گریختن ازسرزمینهایِ تحتِ سیطرۀ دیکتاتورها برپاست خطرِ جنگ برقرار خواهد بود.
کانت پروژۀ صلحِ جاودان را در سر داشت: "تنها مردمانی که در کشورهایِ دمکراتیک زندگی میکنند میتوانند صلحی جاودان بین خود برپا کنند."
امروزه میتوان بینِ جنگهایِ محدود که نوعی ادامۀ امر سیاسی به شکلی دیگر به شمارمیاید و جنگِ تمام عیارکه هیچ معنا و تو جیهی ندارد تفاوت قائل شد.
توجه داشته باشیم که خطر ویرانی جهان با بمب اتمی همبستگیِ نوینی بین ملّت ها پدید آورده و انسانها را بسویِ شناخت و مهارِ این پدیدۀ دهشتناک هدایت میکند.
منبع:
Dictionnaire de la Philosophie Larousse 1990
از دریافتِ نظراتِ شما خوشحال خواهم شد.
homaeeomid@yahoo.fr
1-ALAIN
امیل شارتیه معروف به آلن، فیلسوف، روزنامه نگار و استاد فلسفه است که در سوّم ماه مارس هزارو هشتصد و شصت و هشت در فرانسه زاده شد و در دوّم ماه ژوئن هزارو نهصد و پنجاه و یک در گذشت.
2-Ernest Renan
ارنست رنان نویسنده، فیلسوف و تاریخ نگارِ فرانسویست که در سالِ هزار و هشتصد و بیست و سه زاده شد و در سالِ هزار و هشتصد و نود و دو وفات یافت. بخشِ بزرگی از کارهای او به مذاهب اختصاص یافته که از آن جمله میتوان کتابِ تاریخِ ریشههای مسیحیّت در هفت جلد را ذکر کرد.
3-Fichte
جان گوتلیب فیخته یا فیشته فیلسوفِ آلمانی متولّدِ سالِ هزار و هفتصد و شصت و دو است که در سالِ هزار و هشتصد و چهارده در برلین در گذشت. او از بنیان گذاران مکتبِ ایدهآلیسمِ آلمانیست که ریشه در نوشتهها و نظریات مربوط به اخلاقِ کانت دارد .