این متن با اندک افزودههایی، شکل نوشتاری سخنی است که طی نشست ۴ شهریور ۱۴۰۲ بروکسل ایراد شد. سرنام موضوع نشست مزبور که به دعوت «شبکهی زن – زندگی – آزادی» بلژیک برگزار گردید «آسیب شناسی جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی» بود.
آسیب شناسی در چه چیز؟
جنبش «زن – زندگی – آزادی» آسیبی در خود نداشت تا بخواهد آسیب شناسی شود. نیروی پیشبرندهاش، هر چه داشت مایهگذارانه در میان نهاد و از به میدان کشیدن توش و توان خویش هیچ دریغ نگفت. در برونداد ِ نهان ِ خویش از چیزی کم نگذاشت و با کوبیدن ِ مُهر ِ خود بر چالش گرهی در کشور، یعنی رویارویی جامعه و جمهوری اسلامی، سرمایهی مانایی برای آیندهی چالش ِ ملی اندوخت. «زن – زندگی – آزادی» را همین بس، که ایران برساخت ِ پسا مهسا، همان ایران پیشا ژینا نیست.
نگاههایی که این جنبش انقلابی را با «شکست» توضیح میدهند و عامل اصلی را نیز در به میدان نیامدن «قشر خاکستری» میجویند، اگر هم دچار محافظهکاری نباشند دستکم مشکل در شناخت تحولات کشور دارند. این جنبش، نه تنها شکست نخورده بلکه در وسع خود، دستاوردهایی پابرجا و بسیار ارزشمند بر جای گذاشته است. در آن، خانههای زیادی حامی خیابان شدند و انتظار هم نبود همسان میدان مایه بگذارند. کسری جنبش را باید در ناپختگی کافی در همراهشدنهای مولفههای اجتماعی دید.
آسیب شناسی را اگر نیاز داریم که داریم، نه متوجه ِ واکاوی هستهی سازندهی این جنبش بلکه در گشت و واگشت روندی باید جست که جنبش «زن – زندگی – آزادی» برههای از آن بشمار میرود و البته درخشانترین، طولانیترین و بالاترین فراز آن تا به امروز. نارساییها به گسستها در روند جامعهی جنبشی برمیگردد و نیز تا اندازهای به هم ناآمادگی مخالفان نظام و هم کژکاریهای رفتاری برخی از آنان. پس شناخت را نه متوجه جنبش که بر فهم روندی باید گذاشت که خیزش بر متن آن جریان یافت.
شناسهی اصلی «زن – زندگی – آزادی» و بستر انقلابی آن
این پدیدهی اجتماعی – سیاسی قبل از همه در انقلاب فرهنگی علیه تعلقات و تحمیلات حکومت تعریفشدنی است. غُرش ِ بارش ِ تند ِ ابرهای تراکم یافته طی ۴۵ سال واپسگرایی است با فریاد رهایی تنانه در فضای کشور، بیان آزادی سبک زندگی در برابر نظام نهی از منکر و تقابل طغیانی علیه تحکمات حکومتی متحجر. انقلاب فرهنگی ملی با درونمایهی مدرنیته و پیامی رسا به نظام تا بشنود که بیشترینهی این جامعه به ویژه در سیمای زن و جوان ِ خود، موازین و معیارهای حاکم را برنمیتابد.
این انقلاب فرهنگی اما در وجه سیاسیاش، همهشمولی ضرور ِ انقلاب را نداشت و لذا نمیتوانسته از جنبش انقلابی فراتر رود و به کیفیت انقلاب در معنای «جامعه نخواهد و حکومت نتواند» فراروید. این جنبش با همهی اهمیت خود فازی بود از یک روند، و چرخشگاهی بر بستر انقلاب خود ویژهی ایران کنونی که مشخصهی آن نه وقوع انقلاب به شکل انفجار یکباره، بل در آتشفشانی روندگونه است. «زن – زندگی – آزادی» همهی مولفههای روند انقلابی را نمایندگی نمی کرد تا حائز کامیابی نهایی شود.
نمودهای این انقلاب روندی و تعالی فزایندهی آن
پروسهی مورد نظر چونان بدیل سترونی اصلاح نظام، ره را مبتنی بر چالش جامعهی تبعیضستیز علیه نظام سیاسی تبعیضبنیاد میپوید. پیمایشی در گذار از چرخشگاههای: تیر داغ دانشجویی ۷۸، خرداد شهروندی ۸۸، عصیان فقر دی ۹۶، خیزش معیشتی آبان ۹۸ و «زن – زندگی – آزادی» شکوفای ۱۴۰۱. نیز در بروزاتی چون خشم عمومی علیه شلیک به هواپیمای مسافربری، اعتراض به بیآبی، تحرکات کارگری، زنان، معلمان، بازنشستگان، مالباختگان، دانشجویان، هنرمندان و فرهنگپروران.
روند چالشی در برابر این نظام تبعیضبنیاد، از انواع برآمدهای تبعیضستیزانهی غیرهمزمان میگذرد. از اعتراضات معیشتی وسیع تا برابر حقوقیخواهی جنسی و جنسیتی، رفع اجحافات دینی و مذهبی و رسیدن به حقوق ملی و مقاومتهای فرهنگی و هنری ... که در هر فاز با یکی از این تبعیضستیزیها و یا ترکیبی از آنها به نمایش در میآید. برآمدها نیز مدام فراروییده از سطح مبارزات مطالباتی به خیزشها و جنبشهای انقلابی، و به لحاظ محتوی اجتماعی و پایگاهی، هربار ترکیبیتر از قبل.
با چنین تبیینی از واقعیتها، بهتر میتوان به این حقیقت پی برد که چرا روند انقلابی در تک فازهای خود نمیتواند باری بیش از ظرفیت خود حمل کند و در همانحال چرا هر خیزش و جنبش از این انقلاب روندی، با نهادن نشان خود بر پروسهی جاری ره برای ظهور متعالیتر آتی میگشاید. با چنین نگاهی، هم میتوان از توهم پیروزی بلاواسطه در امان ماند و هم مصون از یاس ناشی از ترکیدن حباب خوشخیالیها شد و همچنین به دام تفاسیر محافظه کارانهی پسا جنبشهای انقلابی نیز نیفتاد.
«زن – زندگی – آزادی»، جنبشی عمیقاً سکولار و دمکرات
روند انقلابی جاری در فاز «زن – زندگی – آزادی»، ترجمان سیاسی خود را در سکولار دمکراسی بروز داد. عمده معیار سنجش سکولاریسم در ایران، همانا در آزادی زن از قیود مردسالاری و پدر سالاری ِ متراکم در جمهوری اسلامی دارد. زایایی و بالندگی سکولاریسم در هرجایی سنجیدنی با عمده گرهگاه رهایی است؛ مثلاً در انقلاب کبیر فرانسه با رهیدن از سلطهی کلیسا (لائیسیته) و در ایران کنونی اما دگرگونی فمینیستی در موقعیت حقوقی زن چه در رابطه با دولت و چه فرهنگ عمومی.
«زن – زندگی – آزادی» بار عمیق آزادیخواهانه و دمکراتیک هم داشت و دارد، زیرا نافی جوهر تبعیض است و بدیل اثباتی اعمال تبعیض. جنبش انقلابی مهسا، واکنش آزادیخواهانه و دمکراتیک علیه ایدئولوژی حکومتی و حامیان آن را به تعریف برخاست. حکومتی که در خصوصیتهایش، پیش از همه تعین در دینسالاری دارد و مشخصاً در سیادت تشیع بگونهی مضاعف ولایی. نتیجه هم، جامعهی جنبشی است علیه تقسیم جمعیت به خودی و غیرخودی و حکومت اقلیت ِ خاص بر اکثریت ِ عام.
آسیب شناسی و عملکردها در صفوف مخالفین نظام
نکتهی نخست در این رابطه سنجش واقعبینانهی توان اپوزیسیون و حد تاثیرگذاری آن بر جزر و مد جنبش است. واقعیت آنست که مخالفان برونمرزی نظام، نقش تعیینکننده اعم از مثبت و منفی در «زن – زندگی – آزادی» نداشتند. از اینرو هر آن آسیب شناسی که بخواهد هر کاسه کوزه را سر اپوزیسیون بشکند، خواسته یا ناخواسته منویات نظام را پیش میبرد و اگر هم بخواهد همه را به پای یک جریان و یا چند جریان آن بنویسد، نه در کار تحلیل وضعیت که کیسهدوزی برای جریانی معین است.
اینها اما، آسیب شناسی در کارکرد اپوزیسیون نظام و عمدتاً هم در اپوزیسیون برونمرز را منتفی نمیکند که بودوباش واقعیاش را در متن آن شش ماه به تماشا نهاد. این طیف، هم تواناییهایش را نمایاند و هم نارساییها را عیان کرد. بروز ناآمادگیهایی که، اپوزیسیون از آنها رنج مزمن ِ دیرینه میبرد. در این آزمونگه بسیار حساس، شاهد ذهنیگراییها در تبیین این برآمد و نوع مواجهههای عملی با آن شدیم که دوسویهاند: هم انحصارطلبیها و فرقهگراییها و هم انزواجوییها و محافظهکاریها.
پدیدهی مثبت همسوییها در اپوزیسیون، در حرکت میدانی نمایان شد و اوج آن، عظمت ِ برلین. تجمعی که لرزه بر اندام رژیم انداخت، همدلی را در اپوزیسیون دامن زد و متاثرشدن سیاستهای بین المللی نسبت به ایران را در پی داشت. بررسی تقویمی تحرک اپوزیسیون بر متن «زن – زندگی – آزادی»، دو بازهی سه ماهه دربردارد. مشخصهی سهماههی نخست هم افزاییها، و خصلتنمای دومی، تفرقه و انحصارطلبی. در اولی، همهی اپوزیسیون سهیم، در دومی اما مقصر اصلی عمدتاً سلطنتطلب افراطی.
این جنبش تغییر در توازن قوا پدید آورد؛ درس بگیریم!
«زن – زندگی – آزادی»، ریزش در حکومت برآمده از دل انقلاب ۵۷ را سرعت بخشیده و رویش در جامعهی معترض روان در راه انقلاب را شتاب داده است. حکومت ِ اینک دیگر اقلیت، تنها به اتکای سرکوب سازمانیافته دوام دارد. وگرنه، در ذهن اکثریت قاطع جامعه، بی آینده و رفتنی است. عبور ملت از جمهوری اسلامی فقط هم تجربهی ناشی از شکست اصلاحطلبی نیست بلکه استنتاج از خصلت نظامی است که در آن برکناری قدرت حقیقی، لازمهی کنار گذاشتن قدرت حقوقی است و نیز برعکس.
اهرم اصلی بقاء در جمهوری اسلامی کنونی، سرکوبگری و نقش جدی آن در سیاست است؛ همان تبلور سازمانیافتگی اقلیتی حاکم متشکل از رانتخواران فرادست تا پایینیهای تحت الحمایه. اما همین خود، علیرغم هیبت ترسانندهاش، به پشتوانهی چالش پیگیر جامعه با نظام و تراکم بحرانهای موجود در شکل ابربحرانی حاکی از افلاج رژیم، خیلی هم شکننده است. مقابلهی گفتمانی با حربهی ترعیب نظام، اهمیت بسیار دارد و به موجب آن، روشنگری درون نیروی سرکوب نیز بس ضرور.
این جنبش نشان داد که اصل بر جنبشهای اجتماعی است با هر فراز و فرودی و نیروی تغییر که مردم باشند زیستمندان مبارز درونمرز. شاهکلید چالش جامعه و نظام در ایران کنونی اتکاء بر جنبشهای اجتماعی و گره خوردگی اینهاست و امکان محاصرهی مدنی نظام، محقق در اتصال همهی مولفههای اجتماعی تبعیضستیز با همدیگر. در این میان، تاکید ویژه بر یک واقعیت حیاتی است. اینکه: نظام را نهایتاً اقتصاد زمین خواهد زد و لذا سکولار دمکراسی به بارنشستنی است در ترکیب معیشت و آزادی.
اما نباید اجازه داد که پتانسیل مبارزاتی مردم ایران زیر تز موذیانهی تقسیم درونمرز و برونمرز هدر رود. این را ورشکستگان دامن میزنند تا سستیها و ناکارآمدیهای خود را توجیه کنند. خطاها در صفوف مخالفان را لازم است خود آنان برطرف کنند تا مماشاتگر شرمگین نتواند موفق به مسخ ظرفیت مبارزاتی این نیرو شود. اپوزیسیون برونمرز با کمیتی بزرگ و دنیایی از تجربه، ثروتی است برای جامعه. اپوزیسیونی که، وظایف خطیری دارد و میباید عمل به وظیفه کند.
کدام رویکرد کلان؟
بازتاب این روند اجتماعی در سیاست، گزینش مشی گذار از جمهوری اسلامی است. مشیای زمانبر و پروسهوار که ضرورت تجمیع و هماهنگی همسوها را تامین و همبسته خواهد کرد. «مهسا»، خود تمرین بزرگی بود در این مشی که به لحاظ هدف سلبی، تعیین تکلیف با موجودیت جمهوری اسلامی را تعقیب و از نظر اثباتی، در پی استقرار سکولار دمکراسی شد. همانی که از نظر جمهوری خواهان سکولار دمکرات، شکل ساختاری مطلوب آن سیستم جمهوری است چونان پاسدار واقعی جمهوریت.
رویکرد ِ ملی، «همه با هم دمکراتیک» است حول گفتمان سکولار دمکراسی که در سه ماههی نخست «زن – زندگی – آزادی» به نمایش درآمد؛ و همزمان مقابله با هر نوع «همه با من» و نیز «همه با هم اتمیزه»، که در بازهی دوم این جنبش انقلابی همچون آفت سربرآوردند. «همه با هم» دمکراتیک روش استنتاجی عام از کامیابیهای ملی طی تاریخ است و بر همین عامیت در رفتاری دمکراتیک و با رعایت ظرایف کار جمعی تکیه باید کرد تا سکتاریسم نتواند ضرورت «همه با هم» را خطر بنامد!
بدترین استنتاج از روند انقلاب ۵۷ اینست که بخاطر شومی «همه با من» خمینی، به نفی اصل همه با هم دمکراتیک برسیم. مبارزه برای پیروزی است و پیروزی نیز در گرو نیروشدن و بسیج نیرو. بحث را باید بر چگونگی گردآمدن نیرو و مناسبات درون اجماع همگانی متمرکز کرد و نه که بخاطر بیم از رهبری دیگری، از عمل به ضرورت تجمیع ملی گریخت! اپوزیسیون، هم با تهدید انحصارطلبی و برتریجویی مواجه است و هم تحدید ناشی از تنزه طلبی و فرقهگرایی. هنر، خنثیسازی این آفات است.
ارکان رویکرد ِ کلان
راهبرد ملی در گذر از جمهوری اسلامی به سکولار دمکراسی، تکیهی همزمان بر چند رویّهی هم افزا را نیاز دارد: ۱) توافق بر سر گذار از جمهوری اسلامی در عین تفاوتهای برنامهای، ۲) بیشترین انعطاف برای تامین همسویی و همراهی میان اپوزیسیون سکولار دمکرات، ۳) مرزبندی با خودمحوری و برتریجویی در گفتمان و عمل، ۴) تاکید بر تحزب و تشکل، ۵) پلاتفورمیزاسیون اپوزیسیون و ۶) کوشش در راه ایجاد بلوک همگن سیاسی و تلاش برای هماهنگی این بلوک در مرکز هماهنگی.
حزب چپ ما اکنون، هم در بلوکی از جمهوریخواهان سکولار دمکرات با نام «همگامی» حضور دارد و هم میکوشد مجری امر تجمیع جمهوریخواهان سکولار دمکرات در جهات متنوع باشد. در عین حال ما بر ایجاد مرکز هماهنگی برای ایجاد تفاهم میان همهی سکولار دمکراتهای همسو در مبارزه علیه جمهوری اسلامی و پایبند تاسیس مجلس موسسان ِ قانون اساسی جایگزین نظام موجود تاکید داریم. ما بر روش گفتگو میان آنانی هستیم که پیگیر گذار از این نظام به سکولار دمکراسیاند.
«زن – زندگی – آزادی» را در جزر و مد یا همان فراکش و فروکش جامعه دریابیم. یقین باید داشت که نظام تَرَکهایی در حال تعمیق برداشته و جامعه اما در همافزایی و افزودن بر غنای مبارزاتی پیش میرود. با مقطع جمعبست کامیابیهای مشخص و لحظات بازبینی مواجهیم تا جامعه در خیزی دیگر و متعالیتر برآید. وظیفه، تدارک ِ فعالیت پیروزمندانه تر و به پیشواز شتافتن ِ آیندهی ِ روشنی است که از راه فرا خواهد رسید. نشستهایی چون جلسهی امروز، در خدمت چنین مسیری است. پیروز باشیم.
بهزاد کریمی ۶ شهریور ۱۴۰۲ برابر با ۲۸ اوت ۲۰۲۳
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد