«آتش به آتن نزدیک میشود»
این خبر شگفت،
یک شعر تمام است،
سرودهی شر
با خط خطر.
تمدن سود و دود
شعلهی سوزان آتش را
به سوی سرچشمههای تمدن میکشد.
اکنون،
جنگلها و جانوران و آدمیان میسوزند
از آتن تا آن تا آن سر دنیا
از شمال جهان تا جنوب
از خاور تا باختر.
اقیانوسها گرم میشوند
ماهیها هلاک میشوند
آسمان آتش میگیرد
مرگ همگانی نزدیک میشود
اما هنوز
حجم دود و حجم سود
نسبت مساوی دارند
هر که دودش بیش
سودش بیشتر.
آتش به آتن نزدیک میشود،
به همهی پایههای تمدن دیرین.
هراکلس و اولیس
بار فرار میبندند
پلاتون و سوکراتس
از گفتگو بازمیمانند
خدایان اُلمپ
هراسان
پرومتهی کاپیتالیسم را مینگرند
سیگار به لب
مشعل نفتی بر دست:
«بگذار
تمام دشتها کشتزار توتون شوند
بگذار بر دهان بشر آتش سیگار و
از دهان او دود برآید
بگذار دود پشتوانهی دلار و
حجم آن
سنجشگر رونق بازار باشد.
بگذار معنای تولید
تخریب خالص طبیعت باشد
نترسید از مرگ طبیعت
و از بیماری و مردن
که هوش مصنوعی در راه است
با روبوت های پولادین
بی نیاز از هوا و آب
آنها ژنهای شما را ردیف میکنند
اضافه را برمیدارند
نداشته را اضاف میکنند
استعداد «سوال» را از مغزتان میزدایند
استعداد بردگی را تعبیه میکنند
شما قیچی خواهید شد
وصله خواهید شد
از خود دور و
آفرینهی دیگری خواهید شد
موشها و قورباغهها
خوکها و میمونها
در ژنهای شما شریک خواهند بود
و شاید گاهی
رؤیایتان به عصر میمون برگردد
یا در خواب ببینید
که با خوک همبسترید»
شاید خدایان معصوم اُلمپ بگویند:
«چه باید کرد ای بشر؟
چگونه میتوانیم
«مینوتور»
آن غول هولناک را
در لابیرنت «مینوس» اسیر کنیم؟»
دریغا،
که غول از بند برون آمد
اکنون،
«نجات دهنده» همان است
که برای نجات از او
به نجات دهنده نیاز
است.
«لابیرنت» این است
و آدمیان اسیر آن.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد