در گذار از جنگل
خسته بر زانوی درختی نشستم،
خیس از موسیقی باران.
حبابها در گل
آمیزش آسمان و زمین بودند،
زایش وزغهای بازیگوش.
پیچکها،
کنار چنارهای تناور،
«مانیتور» را به خاک سپردند.
«وایفای» با قاصدک میرفت
«گوگل» میان شبدرها
پی خود می گشت.
دارکوب و
تکمههای چوبی «کیبورد»
به دوردست.