logo





تکیه بر «اقلیت»، استراتژی جمهوری اسلامی است!

سه شنبه ۳ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۵ ژوييه ۲۰۲۳

بهزاد كریمی

behzad-karimi.jpg
جمهوری اسلامی، هر آنجا که به راهکارها در مقابله با چالش‌های جامعه علیه سیاست‌هایش برمی‌گردد، در سفت‌کن و شل‌کن کم نیاورده و نمی‌آورد. نمونه‌ها در این زمینه طی 4 دهه و اندی بسیارند. از قتل‌عام چند هزار زندانی سیاسی در عرض چند هفته گرفته تا ژست «رعایت حق الناس» برای «اکثریت نمایی» در فلان یا بهمان انتخابات! اما هر آنجا که سخن بر سر راهبرد بوده، اتکاء را بر «اقلیت» وفادار در برابر اکثریت جامعه گذاشته است. جمهوری اسلامی، شرط تداوم قدرت را همواره و به هر قیمت حفظ پایگاه سفت و سخت موجود یا حلقه‌ی اصلی خود پرورده‌اش دانسته است و می‌داند.

نظام در موضوع تحمیل حجاب اجباری، بزرگ‌ترین چالش طول تاریخ خود را تجربه کرد و هزینه‌ی زیادی هم برایش پرداخت. از جمله پژواک گسترده‌ و دم‌افزون صدای رسای جامعه با اعلام «تحمیل نه!» در صفوف اسلام‌گرایان، که روزانه شاهد آنیم. با آنکه در اوج جنبش «زن – زندگی – آزادی»، پاره توهماتی پیرامون اینکه «نظام کوتاه می‌آید» سر برآورد، علیرغم این اما همچنان تاکید می‌شود که خط قرمز نظام، حجاب است! در واقع اگر هم یک چنین اعلام «خط قرمز»ی با تجزیه و تحلیل «منطقی» و معیارهای دولتمداری مرسوم توجیه پذیر نیست، در جمهوری اسلامی اما عین منطق است.

در کتاب خاطرات آقای عمویی به نکته‌ای برمی‌خوریم که بسیار خصلت‌نماست. او در جایی از کتاب تعریف می‌کند که سال ۶۰ در یکی از به اوین رفتن‌ها برای ملاقات با لاجوردی، از آن آدمکش چیزی در این مایه‌ها می‌پرسد که: آخر چیست مورد مصرف مصاحبه‌های تلویزیونی با اسیران دست بسته‌ و چه کسی آنها را قبول دارد؟ او خونسردانه پاسخ می‌دهد مصرفش برای آنانی است که باور می‌کنند! همین خود نشان می‌دهد که نظام از اینرو باز هم به بهره‌گیری از حربه‌ی اعتراف اصرار می‌ورزد که پابرجایی خود را در حفظ همین «اقلیت» وفادار بازوی نظام و تزریق باور و القاء عقیده به آن می‌د‌اند.

حامی‌پروری و لازمه‌‌اش اعطای رانت، خصلت نهادینه‌ی این نظام است. مهم هم برای آن، کیفیت حمایت است و نه کمیت نیروی حامی. با همین نیز خود را در برابر ریزش نیرو، بیمه عمر می شمارد! نه فقط خوگرفته‌ی فرو ‌کاهی‌های پیوسته است که اصلاً امر طبیعی را همین می‌داند و «تصفیه»ی «خودی»ها را برای «خودی»‌هایش، نشانه‌ی خلوص تبلیغ می‌کند و بقای نظام را به خالصی صفوف آن! اصل، حفظ این اقلیت وابسته با هر اندازه از لاغرتر شدن است. استبداد آن نیز از همین نگاه به مصالح خودی برمی‌خیزد. حذف و سرکوب غیرخودی در این نظام، ریشه در سکتاریسم «اقلیت»مابانه دارد!

اما این «اقلیت» گرایی، پاشنه آشیل نظام هم است. تحولات شتابنده‌ی اجتماعی و فکری جامعه‌ی ایرانی طی چند دهه‌ی گذشته - ناشی از تغییرات جمعیتی و نسبت شهر و روستا، افزایش سواد، نقش شبکه‌های اجتماعی در امر آگاهی‌های اجتماعی و سیاسی و ... - مدام از نیروی نظام کاسته و بر اکثریت مخالف با آن افزوده است. نظام در برابر این روند اجتماعی که نامی جز به محاصره کشیده شدنش ندارد، نه تنها چاره‌ی کار بلکه اصلاً راه بقاء را در فشرده‌تر کردن همین «اقلیت» هردم کاهنده می‌بیند. بقاء از طریق تسلیح «اقلیت» برای سرکوب اکثریت جامعه به پشتوانه‌ی تطمیع مالی و فریب عقیدتی.

نظام، روند فرسایش‌اش را از دو طریق مکمل هم طی می‌کند: یکی از سوی جامعه‌ی جنبشی دایماً رو به اکثریت بیشتر و دیگری توسط مکانیسم ذاتی همواره رو به تقلیل خودی در درون نظام. ناشی از همین پلاریزاسیون محصول نظام، ایران جاده تقابل اکثریت همیشه فزاینده و «اقلیت» مدام کاهنده را می‌پیماید. در این میان اما، مسئولیت اپوزیسیون سکولار دمکرات به اینست که نگذارد قطب اکثریت محصول پلاریزاسیون، خود پلاریزه شود. این نیز البته نه با توسل به پوپولیسم که نتیجه‌ی نهایی آن نوعی از پلاریزاسیون است، بلکه با تعاملات اجتماعی – سیاسی که تاکید بر پذیرش تکثر و تنوع دارد.

پس اگر استراتژی جمهوری اسلامی به حفظ و تقویت «اقلیت» خودی در برابر اکثریت قاطع جامعه است، در چالش با آن هم تکیه را ‌می‌باید درست بر همین راهبرد بی چشم انداز گذاشت و نه توهم به راهکارهایی از جمله مانوور فریبکارانه‌‌ی به اصطلاح بازکردن فضا برای اهل اعتدال و اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس آتی. ملاک شناسایی واقعیت این نظام، در راهبرد تشدید احکام زندانی و صدور و اجرای اعدام هاست و نه میدان دادن‌هایی حساب شده‌ حول سیاست خارجی به کارگزارانی «ناراضی» در نظام. نظام برآنست تا بن بست‌های خود را در سمت حفظ اساس سیاست‌ راهبردی‌اش بگشاید!

گشایش کشور اما، در تشدید مبارزه با این نظام است. دودستگی در آن مانند هر وقت دیگر طول عمرش غیر واقعی نیست، اما سرنوشت ایران نه در گرو نتیجه‌ی این «که بر که؟» بلکه منوط به تعیین تکلیف قطعی اکثریت جامعه با ساختار حاکم است. در همین چالش هم است که «اقلیت» با شتابی بیشتر فرو خواهد پاشید و بخش مهمی از آن به اکثریت خواهد پیوست. بیشترینه‌ی «اقلیت» در خدمت نظام را که یا بخاطر معاش و یا باورهایی پایگاه آنند می‌توان و باید جذب اکثریت کرد، این اما فقط میسر به مبارزه با حکومت «اقلیت» است. جمهوری اسلامی را در تله‌ای باید دام انداخت که تار آن را خود او می‌تند.

بهزاد کریمی ۲ مرداد ماه ۱۴۰۲
(به‌پیش)



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد