logo





مدیران شهری تهران مردم را نادان می‌پسندند

دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۲ ژوين ۲۰۲۳

س. حمیدی

در شهر تهران رفتارهای روستایی‌گونه‌ی شهروندان کم نیستند که همگی در سازه‌هایی از هنجارهای مدرن به نمایش درمی‌آیند. در همین راستا گفتنی است که بسیاری از شهرنشینان تهرانی یاد گرفته‌اند تا زباله‌های روزانه‌ی خود را با اتومبیل به سوی فان حمل کنند. برای اجرای چنین کاری، کیسه‌ی زباله در داخل اتومبیلشان جانمایی می‌گردد تا آن را به سمت و سوی فان بکشانند. سپس کنار فان ترمز می‌کنند به نحوی که شیشه‌ی اتومبیل راننده کنار فان قرار بگیرد. با همین ترفند است که نیازی نمی‌بینند حتا از ماشین خود پیاده شوند و از همان‌جا کیسه‌ی زباله راهی آشغالدانی می‌شود. ابتکاری انحصاری که آن را باید به نام همین گروه از تهرانی‌ها به ثبت رسانید. گاهی نیز کیسه‌ی آشغال خود را در سقف اتومبیل می‌گذارند به نحوی که نیازی نباشد راننده پیاده شود. چون دستانش را به سوی سقف می‌برد و از همان‌جا کیسه‌ی زباله راهی آشغالدانی می‌گردد.

افرادی هم هستند که چندان نیازی نمی‌بینند تا آشغال خانگی خود را در نایلکس‌های مخصوص بریزند. این گروه آشغال تر و خشک خود را به تمامی درون سطلی جا می‌دهند و سر موقع آن‌ها را به درون فان‌ها پرتاب می‌کنند. سطل خود را نیز از نو به خانه بازمی‌گردانند. طبقه‌ی متوسط شهری تهران در اصل همان روستایی سابق است که خیلی مواقع همان هنجارهای روستایی خود را به فضای شهری امروزی می‌کشاند. شهری امروزی اما با رفتارهای دیروزی.

از سویی برای توده‌های شهری تهران اتومبیل سوار شدن "کلاس" دارد. تا آن‌جا که پیاده راه رفتن را نیز بی‌کلاسی به حساب می‌آورند. بی‌دلیل نیست که آشغال روزانه‌ی خانگی خود را با اتومبیل به سوی فان زباله می‌برند. بسیاری از تهرانیهای طبقه‌ی متوسط برای اینکه در هیچ شرایطی به پیاده‌روی تن درندهند، موتورسیکلتی نیز برای خویش می‌خرند. گفتنی است که در شهر تهران چیزی حدود سه و نیم میلیون دستگاه موتورسیکلت به آمد و شد مشغول هستند. چون طیف‌های وسیعی از طبقات متوسط شهر تهران حتا از پیاده‌روی هم عارشان می‌آید. اما در نگاه همین گروه از تهرانی‌ها انسان کامل کسی است که اتومبیل شاسی بلند سوار می‌شود. در نتیجه همگی راه‌هایی را دوره می‌کنند که با قرض گرفتن از این و آن هم که شده ماشین شاسی بلند بخرند. آن‌وقت با همین شاسی بلند است که در خیابان‌های شهر لایی می‌کشند و برای این و آن بوق می‌زنند و چراغ روشن می‌کنند که یعنی دیگران همگی بکشند کنار. همین انسان کامل آشغال و ته سیگارش را هم از توی ماشین به هر سمت و سویی که بخواهد پرت می‌کند و کسی هم جلودارش نیست.

در شهر تهران چیزی حدود هفتاد هزار فان زباله نصب کرده‌اند. اما تفکیکی از زباله‌ها در کار نیست. چنانکه شیرابه‌ی لزج آشغال‌های تر تا چند متر از اطراف خود را هم خیس می‌کند. انگار شهرداری در همین فضای آلوده به زباله‌های تر، کارخانه‌ی تولید مگس و پشه راه انداخته است. اما ماجرا تنها به تولید پشه، مگس و سوسک محدود باقی نمی‌ماند. چون از همین فان‌های زباله است که موش‌ها، کلاغ‌ها و گربه‌های سطح شهر نیز ارتزاق می‌کنند. باور کنید که هرگز این همه از موش، کلاغ و گربه را در هیچ جایی از کره‌ی زمین نخواهید یافت. آن‌ها به برکت حضور شهردار بسیجی و اصولگرای شهر تهران همگی به گذران مناسب خود در این شهر دست یافته‌اند.

تهرانی‌ها یاد گرفته‌اند که گوشت‌های آشغالی یا باقی مانده‌های غذای روزانه‌ی خود را هرگز دور نریزند. کوی و برزن را از همین غذاهای دور ریختنی پر کرده‌اند. انگار می‌خواهند حیوان‌دوستی خود را در این عرصه نیز به نمایش بگذارند. آنانی که در انسان‌دوستی خود کم آورده‌اند، راهیِ این عرصه می‌گردند تا رضایت خاطری برای خویش فراهم ببینند. اما کسی به مگس، سوسک و پشه یا بوهای تهوع‌آور این ماجرای کثافت‌بار کاری ندارد. در اصل نمی‌خواهند بدانند که این همه موش، مگس و سوسک از کجاها شهر بی‌دفاع تهران را به تصرف خویش درآورده است.

جلوی فروشگاه‌های بزرگ تهران همواره گله‌هایی از گربه‌ها ول هستند. چون گروه‌هایی از مردم متمول، گوشت چرخ کرده و مرغ بسته‌بندی شده‌ی فروشگاه را می‌خرند تا جلوی همین گربه‌های ولگرد بریزند. باور کنید که در شهر تهران "شاهزاده و شاهزاده خانم"هایی از این دست نیز کم نیستند. این نام را مردم برای گروه‌های متمول و بی‌درد تهران انتخاب کرده‌اند. اما آنان به کودکان زباله‌گرد و خیابانی چندان کاری ندارند. فقط همین گربه‌ها را می‌بینند و کلاغ‌هایی را که ضمن هم‌سُفرگی با گربه‌ها حسابی قبراق شده‌اند. شاهزاده‌ها و شاهزاده خانم‌های شهر تهران حتا گربه‌ها را بغل می‌کنند و به آغوش خویش می‌فشارند. در واقع آرزوی سرکوفت شده‌ی خود را به گربه‌ها نیز انتقال می‌دهند. ولی نمی‌توانند بفهمند که این گربه‌های ولگرد، آن گربه‌هایی نیستند که مردان و زنان کشورهای دیگر آن‌ها را در آغوش خویش به بازی می‌گیرند. همین گروه از شاهزاده‌ها نمی‌توانند بدانند این گربه‌ها همگی در زباله‌دانی‌ها و آشغالدانی‌های شهر تهران سکنا دارند. حتا گربه‌ها را چنانی می‌بوسند که انگار آن‌ها را تازه از حمام بیرون کشیده‌اند.

پیداست که مسئولان غیر مسئول شهری تهران نیز از ادامه‌ی چنین رفتارهای غیر بهداشتی و ساده‌لوحانه‌ای خوششان می‌آید. چون با چنین ترفندی است که مطالبات شهری و شهروندی مردم را نیز به فراموشی می‌سپارند.
در تهران زباله‌گردی به عنوان شغلی عمومی درآمده است. کودکان زباله‌گرد از همین راه است که به گذران خویش ادامه می‌دهند. بسیاری از بازنشستگان و مردم عادی نیز به تازگی به همین لشکر زباله‌گردها افزوده شده‌اند. بعضی افراد نیز از اتومبیل شخصی خود در همین راه سود می‌برند. به عبارتی روشن، زباله‌ها روی صندلی‌های داخل اتومبیل یا صندوق عقب آن تلنبار می‌گردند. این گونه زیستن را دولت به شهروندان خویش تحمیل نموده‌است. گروهی هم از موتورسیکلت شخصی خود در راه گردآوری زباله سود می‌برند. حتا مخزن مناسبی نیز روی موتورسیکلت خود نصب نموده‌اند تا این کار با سهولت هرچه بیشتری انجام پذیرد. در واقع از سلامتی خویش در راه فرار و گریز از فلاکت و فقر مایه می‌گذارند.
شهرداری تهران توده‌های ده‌ها هزار نفری زباله‌گرد شهری را "زباله‌دزد" نام نهاده است. چون حتا به کاسبی فقیرانه‌ی ایشان نیز رشک می‌ورزد. در نتیجه خودش هم از همین راه به کاسبی اشتغال دارد. چنان‌که عدهای با وانت شهرداری گسیل می‌شوند تا زباله‌های خشک فان‌ها را گرد بیاورند. زباله‌گردهای شهرداری حتا نسبت به جمع‌آوری نایلکس‌های زباله نیز بی‌تفاوت باقی نم‌یمانند. چون آشغال‌های آن را در فان می‌ریزند تا خود نایلکس‌ها جمع‌آوری شوند. موضوعی که به راه افتادن بیشتر شیرابه‌ها در کف خیابان می‌انجامد. اما نسبت به ماجراهایی از این دست هیچ نظارتی صورت نمی‌پذیرد.

بحث‌های اثرگذار و جدی از محیط زیست شهری یا حقوق شهروندی هرگز به کتاب‌های درسی یا رسانه‌های دولتی راه نمی‌یابد. ناآگاهی قشرهای ویژه‌ای از مردم نسبت به حقوق شهروندی و سالم سازی محیط زیست شرایطی را فراهم می‌بیند تا مدیران دولتی بهتر و آسوده‌تر به اهداف نامردمی خویش برسند. بی‌دلیل نیست که مدیران دولتی هیچ برنامه‌ای برای سالم‌سازی محیط زیست شهری تهران در اختیار ندارند. حتا کسی از ایشان از خود نمی‌پرسد که این همه کودک زباله‌گرد از کجا آمده‌اند؟ حتا نمی‌پرسند که موضوع تحصیل، اسکان و گذران عادی این کودکان و مردم بی‌خانمان در کجای برنامه‌های دولت یا شهرداری تعریف می‌شود؟

مدیران دولتی جدای از این، برای ساماندهی گله‌ی گربه‌های شهری هم هیچ برنامه‌ای ندارند. هم‌چنان که حجم عظیم موش‌ها و کلاغ‌ها را نیز نادیده می‌انگارند. مگس، پشه و سوسک نیز گویا باید هم‌چنان در فضای شهری تهران دوام بیاورد. حکومت بنا به دیدگاه مذهبی خویش چنین آسیب‌هایی را بخشی پایدار از فضای عمومی جامعه می‌بیند. چون زدودن آن‌ها از فضای شهر برایش امری محال می‌نماید. مدیران دولتی، شهروندان تهرانی را هم در قد و قواره‌ی شهرنشینان بلااراده‌ای می‌بینند که اکثر این شهرنشینان بلا اراده را از آگاهی نسبت به حقوق شهروندی خویش بازداشته‌اند. با همین دیدگاه دولتی و واپسگرایانه است که کنار گذاشتن تمام و کمال مردم عادی از مشارکت در مدیریت شهری توجیه می‌پذیرد.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد