logo





رنگین کمان آزادی

سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۸ - ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۹

ع. اروند

قدیم به خاطره ی جانباختگان جاودان و به
افتخار اسیران دلیر جنبش ۲۲ خرداد ۱۳۸۸


کجاست جز لب خندان نشان آزادی
بهار در رخ مردم جهان آزادی
هزار باغ شکوفد! هزار سبزه دمد!
ز دولــت ِ نفس ِ شـادمـان ِ آزادی
نگر چه می شنوی در نوای مرغ قفس
بجز هوای ِ خوش ِ آسمان ِ آزادی
قفس اثر نکند مرغ چون شود سیمرغ
به عزم قاف پس از هفت خوان آزادی
بریده بادا از جان مردمانش دست
هر آنکه خواست بریدن زبان آزادی
به باد رفت و رود خان و مان هرکه سپرد
به تندباد ستم خان و مان آزادی
از این نبرد، ستمکار جان بدر نبــرد
ز عقل پیر و ز بختِ جوان آزادی
نه نام مرگ بود در میان، نه بند و حصار
به دفتری که بود واژگان آزادی
از آن رمیده ز آزادی اند خفاشان
که روشنی است همه ارمغان آزادی
همیشه میهن آزادگان نه ایران بود؟
چرا کنون نبود آشیان آزادی
زعهد کورش و برزویه ۱و سُلاله ی توس۲
نبوده برتر از این خاندان آزادی
ندای آزادی شد سرود ایرانی
سرود ایرانی داستان آزادی
دلم به نور هدایت۳رسید تا بگرفت
ره ستــاره ای از کهـکشــان آزادی
بهار و سبزه و باران کجا شود خندان
بدون کــاکـُـل ِ رنگین کمان ِ آزادی

پاریس، بیست سپتامبر ۲۰۰۹
ــــــــــــــــــــــ
۱) برزویه ی طبیب، پزشک دانشمند همزمان خسرو انوشروان، مترجم کلیله و دمنه از سانسکریت که مقدمه ی منسوب به او یکی از عالی ترین نمونه های انساندوستی و اندیشه ی بخردانه است، به گواهی همان متن که شامل سرگذشتی از خود او و سیر معنوی وی در جستجوی برترین راه ها می باشد، باید در زمره ی دیرین ترین و بزرگترین آزاد اندیشان ایران و جهان بشمار آید.
۲) سلاله ی توس یا سلسله ی معنوی نوابغ خرد و دانش و آزادگی برخاسته از توس. توس بزرگ، پیش از ویرانی آن بدست لشگریان مغول، یکی از بزرگترین و آباد ترین مراکز فرهنگی ایران در خراسان بزرگ بود. نوابغ تراز اولی چون استاد و حماسه سرای بزرگ حکیم ابوالقاسم فردوسی، دانشمند و فیلسوف تراز اول ایران و جهان خواجه نصیرالدین توسی، ابو حامد محمد غزالی توسی و برادر او احمد غزالی توسی، ابو جعفر محمد ابن حسن طوسی، معروف به ابوالطائفه، یا شیخ طوسی، یکی از چهار تن بنیانگذار بزرگ و نخستین ِ فقه شیعه، و بسیاری از بزرگان دیگر ایرانزمین از آنجا برخاسته اند.
ضمن یادآوری اینکه در این سلاله ی بزرگ فرهنگی همگی به استثناء ابوحامد محمد غزالی توسی، فیلسوف، متکلم و فقیه بزرگ، و برادرش محمد احمد غزالی توسی، عارف و شاعر نام آور، صاحب آثار متعدد، ازآنجمله سوانح العشاق، همگی شیعی بودند، شیعیانی که متعصبان عرب که خود را پاسداران واقعی اسلام می دانستند، آنان را به صفت طعن آمیز رافضی می نامیدند، باید از نظر دور نداشت که در عهد فردوسی بزرگ، تا زمان خواجه نصیر که دستگاه عظیم و بیدادگر خلافت عباسی بنا به پیشنهاد او به دست هلاکو برافتاد، ایرانیان شیعی مذهب غالبأ به اقلیت فرهیخته ای تعلق داشتند که از ابتدای غلبه ی قبایل چادرنشین ِ خشن و ستمکار جزیرۀ العرب بر ایران، سیادت این فاتحان تاراجگر بیگانه بر خود را که حتی در آیین نوینشان کمترین نشانه ای از یک مبنای نظری از مفاهیم حکومت و سیاست که دال بر امکان حکومت بنام این دین بوده باشد، وجود نداشت، برنمی تافتند.
آنان با آگاهی کامل بر این حقیقت که حکمرانی بنام اسلام بر هیچ پایه ی نظری استوار نیست، به تدوین آیینی برای برافکندن حکومتگران آزمند و نوکیسه ای همت گماشتند، که با غرور کودکانه ی همه ی نوکیسگان ادعای سروری بر ایرانی داشتند و بر او بزرگی و فخری می فروختند که هیچ پایه ای جز لبه ی تیز شمشیر خونریزشان نداشت.
این اندیشه ی ایستادگی در برابر فاتحان مغرور و نالایق در منش و آثار همه ی آن بزرگان و مربیان ایران بعد از اسلام، خاصه در زندگی فردوسی و خواجه نصیر که بزرگترین مردان این سلاله به شمارند مشاهده می شود.
به عنوان نمونه می توان یادآور شد که در شاهنامه ی فردوسی داستان باز ستاندن فـَرَه ی ِ ایزدی از جمشید از سوی اهورا مزدا و ساقط کردن او از هر دو مقام پادشاهی و رهبری دینی، به کیفر این گناه که جمشید این دو منزلت را در شخص خود جمع کرده بود، بر ضرورت جدایی دین و دولت نزد ایرانیان حکم می کند.
بر این اساس نمی بایست آیین این آزادگان و نوابغ را با منش و رفتار اکثریت بزرگ فقیهان شیعی ِ دوران های بعد یکسان پنداشت. این اکثریت متاًخر متعلق به دوران بعد از غلبه ی تشیع بر ایران به ضرب شمشیر پادشاهان صفوی، غالبأ فقیهانی بودند که رفته رفتن دستگاه دین را وسیله ای برای کسب جاه و مال و دیگر امتیازات دنیوی ساخته بودند. هرچند که در کنار این اکثریت نیز اقلیتی از رجال دینی ایراندوست و دلسوز وجود داشته که نمونه ی برجسته ای از آنان سید محمد طباطبایی یکی از استوارترین پایه گذاران و رهبران نهضت مشروطه بود؛ رادمردی که همراه با بخش دیگری از همترازان خود، بویژه سید عبدالله بهبهانی، در برابر توطئه های ضد آزادی دربار محمد علی شاه که از زبان امثال شیخ فضل الله نوری می کوشیدند تا «مشروعه»(!) یا حکومت بر اساس شرایع دینی را در برابر مشروطه که حکومت بر اساس قوانین عرفی و عقلایی برخاسته از اراده ی قاطبه ی ملت بود، به کرسی نشانند، ایستادگی کرد.
۳) نام پدری خاندان دکتر محمد مصدق

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد