آفتابخیزان
در تپههای دریاكنار
پنج بار بیدرنگ
با نامِ مادر و چار خواهران
از صدوهشتادونه پله پائین میروم
و از صدوهشتادونه پله بالا میآیم
و هر دورِ آنرا بپاسِ یكی
آغاز میكنم و پایان میدهم:
مادرِ دلشاد، یكم
فرشتهی مهربان، دوم
گُردآفریدِ بینقاب، سوم
هملتِ اندیشناك، چارم
و نگارگرِ رنج، پنجم.
هنگامی كه آخرین بار
از واپسین پاگرد بالا میآیم
مُهرههایی را كه نخكردهام
به گردن میآویزم
و شادمانه به خانه بازمیگردم.
یازدهم مه دوهزاروپانزده