logo





به جای مجرمان ، شاکیان محاکمه میشوند

گزارش ویژه تغییر از سرنوشت پرونده تجاوز در بازداشتگاه های غیر قانونی

شنبه ۴ مهر ۱۳۸۸ - ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۹

ابراهیم شریفی یکی از شاهدان شجاع وجود تجاوز سیستماتیک در بازداشتگاه های غیر قانونی در حوادث پس از انتخابات میباشد. وی که پس از آزادی چند بار قصد خودکشی داشته است ، همراه با مدارک محکمه پسند نزد شیخ اصلاحات میرود و آنچه بر او رخ داده را به مهدی کروبی میگوید. وی سپس حاضر میشود برای افشای جنایاتی که در حق وی و جمع گسترده دیگری روی داده نزد مسئولان قضایی شهادت دهد.
به گزارش تغییر در حالی که آقایان کروبی و شریفی از مسئولان قضایی انتظار رسیدگی به این جنایات صورت گرفته را داشته اند و با حسن نیت و اعتماد به دستگاه قضایی ، شکایت خود را نزد نمایندگان دادستانی و نمایندگان رئیس دستگاه قضا مطرح نموده اند ، به جای رسیدگی به این شکایات ماموران به اذیت و آزار ابراهیم شریفی و خانواده وی رومی آورند.
آقای شریفی یکی از چندین شاهد شیخ اصلاحات میباشد.
به گزارش تغییر در میان شاهدان آقای کروبی نه تنها دختران و پسران جوان ، که زن جوان متاهل نیز وجود دارد که توسط ماموران مورد آزار و اذیت جنسی و تجاوز قرار گرفته است.
چندی پیش سحام نیوز اسناد مربوط به تجاوز به یکی از زندانیان را که مورد تایید پزشکی قانونی نیز قرار گرفته است ، منتشر نمود. و هنوز بسیار اسناد متقن دیگری نزد شیخ اصلاحات است که در صورت لزوم منتشر خواهد شد.
به گزارش تغییر دستگاه مدعی عدالت در نظام اسلامی به جای آنکه بی رودربایستی با متخلفان برخورد کند ، اقدام به جمع اوری مستندات و مدارک آقای کروبی نمود.
در همین راستا آقای داوری که تنها جرمش انجام برخی هماهنگی های آقای کروبی است، و آقای مرتضی الویری نماینده شیخ اصلاحات در کمیته پیگیری قربانیان حوادث اخیر بازداشت شدند ، روزنامه اعتماد ملی توقیف و سایت رسمی حزب اعتماد ملی ، سحام نیوز ، ابتدا فیلتر و سپس از سرور حذف شد.
گفتنی است یکی از نمایندگان شناخته شده اصولگرا نیز در یکی از جلساتی که نمایندگان نزد آقای کروبی داشته اند ، وجود تجاوز در زندان ها را تایید میکند و اشاره میکند که یکی از قربانیان تجاوز به وی مراجعه کرده ولی پس از این مراجعه ناپدید شده است.
همچنین یکی دیگر از قربانیان تجاوز در کهریزک در سرکشی نمایندگان مجلس به اوین لب به اعتراض می گشاید و در حضور چند نماینده مجلس و تعداد دیگری از زندانیان میگوید که چگونه مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و هنوز هنگام رفع حاجت از مقعد وی خون خارج میشود. متاسفانه این شاهد نیز پس از چند روز توسط شخص مرتضوی از بند خارج میشود و هنوز اطلاعی از سرنوشت وی در دست نمی باشد.
این ها همه در حالی است که مرتکبان شکنجه و تجاوز آزادانه ایام میگذرانند و قربانیان و افشاکنندگان این جنایات ، محاکمه و اذیت و آزار میشوند.
به راستی که اشاره مهندس موسوی صحیح است که : « سنگ ها را بسته اند و سگ ها را رها کرده اند. »
اقای ابراهیم شریفی پس از تحمل فشار های شدید که گفته میشود از طرف نیروهای منتسب به دادستان سابق تهران انجام میشده است، موفق به خروج از کشور شده است.
متن زیر مصاحبه یکی از رسانه های خارجی با ایشان است که آقای شریفی به برخی از جزئیات شکنجه ها و تجاوز در آن اشاره کرده است :
« ابراهیم شریفی یا همان الف- شین که نامش در پرونده مربوط به قربانیان تجاوز در زندان‌ها در حوادث اخیر مطرح شده بود، به تازگی از ایران خارج شده است.
آقای شریفی در مراجعه به مهدی کروبی یکی از کاندیداهای معترض به نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری گفته بود که در زندان مورد آزار و تجاوز جنسی قرار گرفته است.
آقای شریفی می‌گوید دانشجوی کامپیوتر و دانش‌آموز زبان ایتالیایی بوده و در ستاد مردمی مهدی کروبی به عنوان ناظر گردشی حضور داشته است. ابراهیم شریفی در گفت‌وگویی با رادیو فردا از دستگیری خود تا تجاوز در زندان می‌گوید:
ابراهیم شریفی: بعد از انتخابات هنگامی که از کنسولگری کشور ایتالیا به خانه باز می‌گشتم، در بلوار کنگان شهرک نفت کسی مرا صدا زد، جلو رفتم و یک نفر دستم را از پشت گرفت و به من چشم‌بند و دستبند زد و داخل ماشین کرد و سرم را زیر صندلی ماشین برد و مرا به محلی بردند در حالی که چشمانم بسته بود.
- پس چطور در گزارشی که توسط کمیته سه نفره قوه قضاییه منتشر شد، آمده که هیچ ردپایی از آقای الف- شین که شما باشید در درگیری‌های خیابانی وجود نداشته است؟
شما انتظار دارید اینها چه بگویند. من از همان روز اول که آقای مقدمی شروع به بازجویی از من کرد، نیم ساعت بعد از آن از دفتر آقای کروبی بیرون آمدم و گفتم این داستان به این سمت می‌رود که گویا من از شما یا پول گرفته‌ام و تطمیع شده‌ام و یا گول بازی‌های سیاسی را خورده‌ام.
- وقتی دستگیر شدید اولین جایی که شما را بردند کجا بود و آیا تفهیم اتهام شدید؟
من در تمام این مدت اصلاً بازجویی هم نشدم و فقط اسم مرا پرسیدند آن هم زمانی که قرار بود آزاد شوم.
- شما را کجا بردند؟
منطقه‌ای که دیگر صدای ماشین هم نمی‌آمد، مرا پیاده کردند و به جایی هل دادند که فقط صدای نفس‌های خودم را می‌شنیدم و نفس‌های دیگران. مرا روی شکم خواباندند، نمی‌دانم خوابم برد یا نه، اما حدود صبح صدای ضجه خانمی بلند شد که جیغ می‌زد نکن نکن، نزن نزن.
- این اتفاقات در کجا رخ می داد؟
من نمی‌دانم در کدام بازداشتگاه بودیم، چون هم دستم بسته بود و هم چشمم.
- در تمام طول مدت بازداشت دست‌ها و چشم‌هایت بسته بود؟
بله، فقط زمانی که که غذا می‌دادند دستم را از پشت باز می‌کردند و رو به جلو می‌دادند.
- چه مدت در این بازداشتگاهی که نمی‌دانستید کجا بود به سر بردید؟
از دوم تا نهم تیرماه.
- مسئله تجاوز دقیقاً چه زمانی اتفاق افتاد؟
روز چهارم که مرا برای اعدام ساختگی بردند، اعتراض کردم که این چه وضعیتی است اگر می‌خواهید اعدام کنید خب بکنید این بازی‌ها چیست.
یک نفر با لگد به شکمم زد و من زمین خوردم و دائم به شکمم ضربه می‌زد و به کسی گفت این فلان را ببر حامله کن. آنقدر به شکم من لگد زد که خون بالا می‌آوردم. کتفم را گرفت و مرا کشان کشان به اتاقی برد و دست‌های مرا به دیوار زد.
- شما گفته‌اید که برایتان مشخص نبوده این تجاوز توسط همان شخص انجام گرفته و یا با یک شیء خارجی.
تصور من این است که همان شخص این کار را انجام داد، ولی بعداً که فکر کردم دیدم نمی‌توانم با یقین بگویم که این تجاوز توسط شخص انجام شد یا با وسیله.
حتی آقای قاضی محمدی به من گفت تو هیچ چیزی نگفتی، آیا نگفتی نکن بی‌غیرت نکن بی‌ناموس؟ من جواب دادم آن موقع اصلاً مغزم کار نمی‌کرد که بخواهم حرفی بزنم.
- شما آن لحظه چه احساسی داشتید؟
احساس می‌کنم از هوش رفتم، هم به دلیل این که خون بالا می‌آوردم و هم به دلیل اتفاقی که خودتان می‌دانید. آن شخص به من می‌گفت تو که نمی‌توانی از فلانت دفاع کنی می‌خواهی انقلاب مخملی کنی.
- وقتی چشمت را بعد از این اتفاق باز کردی کجا بودی؟
جایی شبیه درمانگاه بودم، سرمی به دستم بود و دست دیگرم با زنجیر به تخت بسته شده بود. تا اینکه فردی آمد و گفت دکتر مردنی است یا خودمان خلاصش کنیم؟ بعد به من چشم‌بند و دستبند زد و در فاصله‌ای ۱۰۰ قدمی کشاند. دو سه ساعت که گذشت مرا سوار ماشین کردند و کنار اتوبان سبلان بیرون انداختند و گفتند تا ۶۰ بشمار و بعد چشم‌بندت را بردار، اگر زودتر این کار را بکنی برمی‌گردیم و لهت می‌کنیم.
- به خانه که رسیدی اولین کاری که انجام دادی چه بود؟
هیچکس از افراد خانواده‌ام در مورد تجاوز خبر نداشت تا زمانی که این مسئله به وسیله فیلم آقای علامه‌زاده علنی شد. در ضمن هیچ کس به جز آقای کروبی، بعضی از نمایندگان مجلس، نمایندگان قوه قضاییه و بعضی از آیات عظام از این مسئله خبر نداشتند.
- این مسئله را چه زمانی اطلاع دادید؟
فردای آن روز یکی از دوستان که وکیل بود پیشنهاد کرد که بروم شکایتی مطرح کنم. من به دادسرای الهیه رفتم و شکایتی تنظیم کردم. البته خیلی مرا اذیت کردند ولی موفق شدم نامه قاضی را بگیرم و قاضی گفت به پایگاه یکم آگاهی در خیابان نیاوران بروم و گفت ممکن است این کار منافقان باشد.
- مسئله تجاوز را با قاضی مطرح کردید؟
نه، من هیچ کجا مسئله تجاوز را مطرح نکردم.
- پس چه زمانی تصمیم گرفتید مسئله تجاوز را مطرح کنید؟
من اصلاً نمی‌خواستم مسئله تجاوز را عنوان کنم. زمانی که به آگاهی رفتم، آخر سر به من گفتند دنبال این پرونده را نگیر، این کار وزارت اطلاعات بوده و برو خدا را شکر کن که آزادت کرده‌اند و زنده‌ای.
من توانستم نامه‌ای از پزشکی قانونی بگیرم، چون هنوز کمر و شکم من زخمی بود، بنابراین یکی از دوستانم پیشنهاد کرد که یا پیش یکی از علما و یا پیش آقای کروبی بروم.
من پیش آقای کروبی رفتم و نمی‌خواستم قضیه تجاوز را بگویم، ولی آقای کروبی با دیدن اشک‌ها و لحن صدایم به من گفت فکر می‌کنم یک چیزی را پنهان می‌کنی و بعد افرادی که در اتاق بودند را بیرون کرد و تنها با من صحبت کرد، مثال زد و آیه قرآن خواند و به صورت سربسته از من پرسید چنین اتفاقی افتاده و من گفتم بله.
بعد زدم زیر گریه و ایشان مرا بغل کرد، در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود و آرام و قرار نداشت.
بعد از گذشت یک ماه و نیم از این اتفاق، آقای مقدمی از من بازجویی کرد و من به پزشکی قانونی رفتم و پزشک آنجا به من گفت بعد از این مدت هیچ چیز قابل مشاهده نیست، در صورتی که مأمور قوه قضاییه به من گفت اگر چیزی بود حتی سایزش را هم می دادند، ما کارمان این است. »

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد