![]() |
|
گفته میشود انسانهائی که یکدیگر را از نزدیک نمی شناسند برای همکاری نیاز به ارزشها و دیدگاههای مشترکِ اخلاقی دارند. از بدو شکلگیری تمدن بشری حاکمان و قدرتمداران برای برقرای وحفظ هیرارشی قدرت از روایتها، و بهزبان مدرن ایدئولوژی استفاده کردهاند. این روایات یا ایدئولوژی ها ساخته ذهن انسان است که واقعیتهای فیزیکی و تخیلی را در هم میآمیزد تا ساختار "خوب و بد" شکل دهد، که تبدیل به اخلاق جمعی میشود.
دیوید هیوم، فیلسوف تجربی قرن هجدهم، گفتهای دارد که میتواند در درک رفتار انسان، به ویژه در مواقع بحرانی، مفید باشد. او میگوید: "منطق برده احساسات تند است Reason is the Slave of Passion". به عبارت دیگر، منطق نه تنها مستقل از احساسات ما نیست، بلکه تابعی از آن است. جدا کردن احساسات از منطق یک مفهوم ساختگی بشر برای درک رفتار انسانهاست. چنین تقسیم بندی یی در نظام طبیعی نیست. مغز ما دارای ساختاری کلی ست، که در آن همۀ عوامل با هم کار میکنند. غریزهها و نیازهای اساسیِ که رفتار انسان اولیه را از زمان پارینهسنگی شکل دادهاند، تا کنون تغییرِ چشمگیری نکردهاند. این درحالی ست، که شرایط زیستیِ انسانها دائماً در حال تغییر است. رفتار ما در مواجهه با شرایط جدید، به ویژه در مرحلههای بحرانی، تفاوت چندانی نکردهاست. افزون بر این، در فرآیند تحول بیولوژیکی (Evolutionary Process) غریزهها و نیازها نقش برجستهای در شکل گیری رفتار انسان داشتهاند و دارند. یکی از مهمترین رفتارهای بدوی ما "دنباله روی ازجمع (herd mentality)" است. مذهب برپایه همین رفتار بدوی شکل گرفتهاست. کشتن خدا به دست انسان( به گفته فردریک نیچه) در دوران مدرن به این معنا نیست که رفتار مذهبی ما با مفهومِ خدا از بین رفتهاست. در واقع روایتهای متافیزیکی منسوخ، و روایتهای نوینی جایگزین آنها شدهاند. در دنیای امروزی، نقد روایتهای متافیزیکیِ مذهبهای کهن از طرف بخشی از مردم، منجر به پدیدار شدن روایتهای مدرن شدهاست. نتیجه این که رفتار مذهبی انسانها شکل های تازهیی به خود گرفتهاند. یکی از مهمترین روایت های مدرن، که جمعیت زیادی را هم مجذوب خود ساخته، روایت "حقوق بشر" است، که اخلاق انسان مدرن را تا حدود زیادی شکل دادهاست. چنین روایتی ساخته ذهن انسان با هدف شکل دادن به هیرارشی و مدیریت قدرت اجتماعی در دوران معاصر است. روایتهای مذهبی کهن در دوران گذشته نیز چنین نقش را بازی می کردهاند. امروزه خدا را از آسمان به روی زمین آوردهایم و انسان انتزاعی را مقدس و خدای گونه کردهایم. اما این به آن معنا نیست که در برخورد با داستان "حقوق بشر" رفتار مذهبی و یا به گفتهای دیگر "دنباله روی ازجمع (herd mentality)" را کنار گذاشتهایم. "حقوق بشر" همچون مذهب های کهن نمودهای فرقه ییِ گوناگونی دارد. برخی برون گرا و پرخاشگر و برخی درون گرا و صلح طلب. فرقۀ "بیداران (Wokeism) " یکی از جدیدترین فرقه های افراطی و تهاجمی از روایت "حقوق بشر"، و خواهانِ جهاد برای گسترش ارزشهای اخلاقیاش به تمام جهان است. این فرقه در حال حاضر با جریان " نئو محافظه کار (Neoconservatism) " پیوند خورده و در خدمت "قدرت برتر"در دنیای "غرب" قرارگرفتهاست. در دوران کلونیالیسم، قدرت سیاسی - نظامی اروپا در پیوند با مسیحیت برای دستیابی به سلطۀ جهانی بهکار گرفته میشد، و امروزه اتحاد " نئومحافظه کاران و بیداران" این هدف را دنبال میکند. کریستفر مات (Christopher Mott) در مقاله ژوئن ۲۰۲۲ "امپراتوری بیداران – Wock Imperium" ³، نتیجهگیریهایِ کلیِ اتحاد " نئومحافظه کاران با بیداران" با ابعاد گوناگوناش درسیاست خارجی ایالات متحدۀ آمریکا را به قرارِ زیر توضیح دادهاست: • برای توجیه مداخلهگرایی از طرف مدافعان برتری طلب آمریکا در تشکیلات سیاست خارجی ایالات متحده، از نظر تاریخی آنها بر روایات ویا ایدئولوژیهای غالب زمانه تکیه میکنند. فرقه "بیداران"، به هدف های امپریالیستی وهژمونی طلب آمریکا چهره اخلاقی جدیدی میدهد. این فرقه با نشان دادن ایالات متحده به عنوان کلانتر اخلاقِ بین الملل و نه یک قدرت بزرگ متعارف "نئوامپریالیسم اخلاقی" را نتیجه میگیرد. • این یک فرآیند با روش سیستماتیک با منطق درونی خود است، نه فرآیندی که توسط یک گروه توطئهگر (cabal) جهانی سازمان داده شدهباشد. وقتی منطقهای قدیمیتر برای برتری، هژمونی و مداخلهگرایی دیگر پاسخگو یا قانع کننده نیستند، طبقه حاکم به منطق جدیدی نیاز دارد که هنجارهای طبقه حاکم آن دوران را بهتر منعکس کند و به عنوان جایگزین پذیرفته شود. البته هدف اصلی حفظ هیرارشی قدرت موجود است. • نتیجۀ سیاسی فعالیت فرقه "بیداران" مداخلۀ تهاجمی برای استقرارِ "عدالت اجتماعی" در گوشه و کنار دنیاست. بروکراسی حاکم بر سیاست خارجیِ ایالات متحدۀ آمریکا این ایدئولوژی را گسترش داده، و به ویژه از جانبِ اعضای جامعه دانشگاهی، رسانهای و طبقه مدیران حرفهای (professional managerial class) مورد توجه قرار گرفته و به سرعت پذیرفته شدهاست. این گروهها هم اکنون سطح بیشتری از همزیستی و همکاری با دولت آمریکا را در بَرگرفتهاند. • در این شرایط انتخاب حرفه و پیشرفت موقعیت شغلی در نهادهای قدرت، مستلزم علامت دادن به نخبگان حاکم، دروفاداری به "پروگرسیزم"(جهانشمولی) ایدئولوژی رایج و مورد تأیید حاکمان آمریکا است. این جریانِ ایدئولوژیک در تداوم سیاست مداخله گرائی تهاجمی ایالات متحده بیشتراز پیش دامن میزند. ترکیب این عوامل سببِ تشویق نهادها و نخبگان جدید در رواجِ شعارهای مد روز میشود. • برآمد این سیاست سلطهطلب جدید با روایت امپریالیسم اخلاقی، در تضاد قرار میگیرد با ارزیابی هوشیارانه و واقع بینانه از منافع ایالات متحده. فرقه "بیداران" با ایجاد اهداف حداکثری، غیرقابل دوام و تخیلی که با واقعیت های ملموس که استراتژی کلان ایالات متحده باید بر آن استوار باشد در تضاد قرارمیگیرد. • با ترویج اخلاق گرایی و مهندسی اجتماعی در سطح جهانی، گرایش لیبرال آتلانتیسیست (Liberal-Atlanticist)، پتانسیل زیادی برای ایجاد واکنش منفی در دنیای "غیر غربی" دارد. چنین گرایشی "غرب" را به عنوان یک کل با آرمان های یک نیروی حاشیه ای " پروگرسیزم پست مدرن" شناسایی می کند، و می تواند شکل های جدیدی از ضدیت با "غرب" را دردنیای "غیرغربی" دامن بزند. همانطور که در مقدمه امدهاست، همکاری در جوامع مستلزم وجودِ روایت مشترک است. بدون چنین روایتی همکاری جمعی امکان پذیر نیست. نباید فراموش کرد، که این روایتها ساخته و پرداختۀ ذهن انسان، با هدف مدیریت اجتماعی ست، و نه یک پدیده طبیعی، مطلق و یا مقدس. روایت "حقوق بشر" از جمله روایتهایی است، که تا زمانی که بتواند پاسخگوی مدیریت اجتماعی و حفظ هیرارشی قدرت باشد به حیاتِ خود ادامه میدهد. همانطور که در دوران ماقبل مدرن مذاهب کهنه این نقش را بازی میکردند و بعضا هنوز هم به کار خود ادامه میدهند. آنچه تنش را در جوامع افزایش میدهد، برداشت افراطی، چه از مذهب های کهن و چه از روایتهای مدرن است. فرقه "بیداران" برداشتی افراطی و میلیتانت از روایت "حقوق بشر" است که در دست بخشی از حاکمان ایالات متحده و دنیای "غرب" مسئول ایجاد تنش در جهان برای حفظ نظم جهانی موجود است. این فرقه در حال حاضر با سیاست های "هویتی (Identity Politic)" و عمده کردن "برابر طلبی" خود، اختلافها و درگیری ها دراینجا و آنجای جهان را دامن میزند، تا مبارزۀ طبقاتی و نابرابری اقتصادی، که با هدفهای سلطهگرایانۀ حاکمان قدرتمند جهان "غرب" همخوانی ندارد، را به حاشیه براند. ما در دوران پسا کلونیال و در گذار از دنیای تک قطبی به دنیای چندقطبی هستیم. اگر استفاده از نیروی نظامی در دوران کلونیال برای کشورهای کلونیال اروپایی نتیجه بخش بود، امروز کارایی خود را تا حدودی از دست دادهاست. در حالی که "غرب" به رهبری آمریکا در اکثر اقدامات نظامی خود پس از فروپاشی شوروی شکستخورده، برای حفظ هژمونی خود در جهان، سعی میکند از دو ابزار دیگر، اقتصادی و اخلاقی، که در اختیار دارد استفاده کند. به همین دلیل است که تحریمهای اقتصادی بیش از هر زمان دیگری از سوی کشورهای "غربی" علیه مخالفان خود به کار گرفته میشود. مهمتر از ابزارهای اقتصادی، ابزارهای اخلاقی است. مهمترین ابزار اخلاقی، روایت "حقوق بشر" بهخصوص سیاستهای "هویتی (Identity Politic)" آن است. فرقه "بیداران" نیرویی است که با استفاده افراطی از روایت "حقوق بشر" با اهداف هژمونیک "غرب" در برابر مخالفان خود همسو میشود. آنچه مهم میباشد، تفکیک و نقد استفاده ابزاری وافراطی از روایت "حقوق بشر" توسط نیروهای هژمونیک طلب "غرب" است. هرمز هوشمند ۲۳ اسفند ١٤٠١ ۱۴ مارس ٢٠٢٣ لینک ها: 1 – مذهب مدنی http://www.robertbellah.com/articles_5.htm https://www.youtube.com/watch?v=p2WsKuhRcFo 2 – وُوکیزم Wokeism - YouTube 3 – امپراتوری بیداران – Wock Imperium Woke Imperium: The Coming Confluence Between Social Justice and Neoconservatism - The Institute for Peace and Diplomacy - l’Institut pour la paix et la diplomatie (peacediplomacy.org) نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|