logo





«قسمت هائی از رمان آوارگان خوابگرد»
(اولین قسمت) «ناکجا»

جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۰ مارس ۲۰۲۳

سيروس"قاسم" سيف

seif.jpg
.... صدائی در فضای سالن پیچید که می گفت بیدار شوید!

" خو" چشم‌هایش را باز کرد. خودش را از صندلی بالا کشید و به اطرافش نگاه کرد. همان جنب و جوش را در دیگر کسانی که در سالن بودند، دید. سالن به ناگهان جان گرفته بود و خو می توانست صورت افرادی را که در پیرامونش نشسته بودند ببیند. زن ها و مردهای پیر و جوانی بودند که داشتند خودشان را از صندلی هایشان بالا می کشیدند و به اطراف نگاه می کردند.صدا ، دوباره بلند شد و گفت:" برای انتقال شما به این مکان چاره ای به غیر از استفاده از روش - شیمی هیپنوتیزم – نداشته اند. احساس خوشایندی باید داشته باشید. بسیار خوب! چند دقیقه طول می کشد تا اثر آن، کاملا برطرف شود".

در این لحظه، نورسالن شروع کرد به کم و کمتر شدن تا جائی که تاریکی همه جا را فراگرفت و صدا گفت:" قبل از هرچیز، به نمایندگی از طرف -جولاشگا- به همه ی شما خانم ها و آقایان خوش آمد می گویم و امیدوارم برای مدتی که در اینجا اقامت دارید، لحظات خوبی را پشت سر بگذرانید. اسم اینجا، "ناکجا" است. اینجا ، مکان ویژه ای است که در آن ،افراد ویژه ای به کارهای ویژه ای مشغول هستند. اگرچه نام این مکان "ناکجا" است، اما جائی است که در جهان با همه جا ارتباط دارد و اکثر کشورها از نتیجه ی تحقیقات جاری در این مکان بهره مند می شوند. فعالیت های پرسنل اینجا که هر کدام از نخبه‌های رشته ی تخصصی خودشان هستند، روی آزمایشات ویژه ای متمرکز شده است که همه ی موجودات دریائی و زمینی، را شامل می شود. هدف این آزمایشات ، پیروزی نوع انسان است بر دشمنی که ازآینده دارد به سوی او می آید. از جمله موجوداتی که در اینجا مورد آزمایش قرار می گیرند، نوعی از انسان هائی هستند که به دلایل نامعلومی ، به ناگهان دچار دگرگونی های فکری و روحی ویژه ای شده باشند. از جمله ی این انسان های وِيژه ، شما میهمان های عزیز هستید. شما خانم ها و آقایان که علیرغم آمدن از کشورهایی با نژادها و رنگ ها و فرهنگ های مختلف، اما در یک چیز مشترک هستید و آن نقطه ی مشترک ، این است که ناگهان عوض شده اید! و چون، عوض شدن شماها ناگهانی و به سرعت اتفاق افتاده است، در لحظه ی چرخش طبیعتتان دچار فراموشی شده اید؛ به طوری که اصلا به خاطر نمی آورید که چه کسی بوده اید و چرخش طبیعتتان در چه لحظه ای و کجا اتفاق افتاده است. حضور شما در اینجا ، به این خاطر است که بتوانید به مرور ، آن لحظه ی چرخش و علت آن را به خاطر بیاورید.



اگر از ما بخواهید، کمکتان می‌کنیم. نخواهید، هیچ چیز و هیچ کس شما را مجبور نخواهد کرد. در این‌جا، دموکراسی واقعی حاکم است. همه آزاد هستند، حتی آنهائی که مخالف آزادی‌اند. شاید در میان شما کسانی باشند که بخواهند خودشان یا خانواده شان، شهرشان، کشورشان و غیره را نابود کنند. بسیار خوب! ما، این امکان را به آنها می‌دهیم، در صورتی که ما را مجاب کنند که نابود کردن اهداف نامبرده، برای جلوگیری از آن دشمنی که از آینده دارد به سوی بشریت می‌آید مفید به فایده‌ای خواهد بود.

در میان شما، نخبگان بزرگ دینی،علمی، هنری، ورزشی ،سیاسی و غیره هم وجود دارند که هر کدام از آنها به دلیل چرخش ناگهانی از اعتقاد قبلی شان مورد خشم پیروان و طرفدارانشان قرار گرفته‌اند. این چرخش های ناگهانی، گاهی میلیون‌ها کشته بر جای گذاشته‌است و اکنون به عنوان مجرم مورد تعقیب جامعه‌شان هستند. اما، ما به آن‌ها و به شما به چشم یک مجرم نگاه نمی‌کنیم؛ بلکه می‌خواهیم به شما کمک کنیم که دلایل این چرخش ناگهانی را در خودتان پیدا کنید و دوباره به مقام و مرتبه‌ای که در گذشته داشته‌اید، بازگردید.

به طور مثال، میان شماها، نابغه ای است در رشته ی فیزیک که ناگهان فعالیت ذهنی اش متوجه علوم اجتماعی شده است و رشته فیزیک را رها کرده است و خواسته است که یک جامعه ای مبتنی بر قواعد فیزیک کوانتوم بنا کند!

یا قاضی مشهوری است که ناگهان با استدلال به دلایل عجیب وغریبی ، شروع کرده است به تبرئه ی مجرمین!

یا فردی که در کشورش، سال ها مسئول اعدام های سری مخالفین دولت بوده است ، به ناگهان آزادی خواه شده است و شروع کرده است به کشتن مسئولان رده ی بالای همان کشور!

یا شاهزاده ای که ناگهان صبح که ازخواب بیدارشده است و دیگر نخواسته است شاه باشد، بلکه خواسته است رئیس جمهور باشد!

یا رئیس جمهوری که دیگر نمی خواسته است رئیس جمهور باشد، بلکه می خواسته است شاه باشد و در برنامه ای که مستقیم از طریق رادیو و تلویزیون پخش می شده است ، شروع کرده است به مسخره کردن مقام ریاست جمهوری و از مردم خواسته است که بر علیه آن وضعیت احمقانه قیام کنند و او را به مقام شاهی برسانند!

یا فردی که یکی از بزرگان دین بوده است و ناگهان بی دین شده است!

یا بی دین مشهوری که ناگهان به خدا معتقد شده است!

یا هنرپیشه ی مشهوری در جشنی که به مناسبت سالگرد تولدش برگزار شده است هنگام سخنرانی به ناگهان دچار دگرگونی شده است و خودش و تولدش را به مسخره گرفته است و خانواده و کشورش را به باد فحش و از متولد شدن در آن خانواده و آن شهر و آن کشور اظهار شرم کرده‌است !

یا کارگر کمونیستی که گاوصندوق حقوق کارگران به سرقت برده است و پس از آنکه دستگیرش کرده اند و از او پرسیده اند چرا دست به چنین عملی زده است، گفته است چون برای سرمایه دار شدن نیاز به پول داشته است!

یا سرمایه دار بزرگی که به ناگهان تصمیم گرفته است سرمایه اش را میان گارگرانش تقسیم کند، مشروط به اینکه هم خودشان کمونیست شوند و هم به او راه و روش کمونیست شدن را بیاموزند و... غیره!

با تحقیقات همه جانبه ی بین المللی‌ای که تا‌اکنون انجام شده است، یکی از علائم نزدیک شدن آن دشمن نامرئی که فعلا آن را عنصر" حاضر و غایب" نامیده اند، همین مورد تغییر ناگهانی افراد است. به‌خصوص افرادی که در مراتب بالای جامعه قراردارند و اگر هم افرادی با مراتب بالای اجتماعی نیستند، انعکاس آن تغییر ناگهانی ، حوزه ی وسیعی از جامعه شان را دچار تغییرات ساختارشکنانه‌ای کرده است.

در زمان های گذشته، با چنین افرادی به سه شیوه برخورد می شد:

به زندان افکندن.
کشتن .

و یا به تیمارستان فرستادن که هنوز هم در کشورهائی که عضو این "ناکجا" نیستند، به همان روش های پیشین عمل می شود. اما، کشورهای عضو ، از زاویه ی دیگری به افرادی مثل شما نگاه می کنند.

شما، هرچه که باشید، سرمایه های کشور خودتان هستید. کشتن و به زندان افکندن و یا راهی تیمارستان کردن افراد با ارزشی مثل شما، شیوه ی کشورهائی است که از فهم دقیق شیوه های ما بی خبرند. آنها نمی‌دانند که چگونه می شود ، امروز، با شیوه هائی پیشرفته ، یک عنصر با ارزش اجتماعی منحرف شده ی نابه‌سامان شده را به راه آورد و به سامانش کرد. و اینجا، همان مکانی است که کارش مبتنی بر اعمال همان شیوه های پیشرفته است.

هر کدام از شماها در کشور خودتان ، یک عنصر به سامان و با ارزش جامعه ی خودتان بوده اید که ناگهان تغییر کرده اید و نابه‌سامان شده اید و نه تنها خود شما از این تغییر ناگهانی شخصیت در عذاب هستید، بلکه جامعه تان را هم به عذاب انداخته اید. بازگشت شما به وضعیت به سامانی که قبلا داشته اید، هم نقطه پایانی خواهد بود برای رنج و عذاب درونی خودتان و هم برای جامعه ای که در آن زندگی می کنید و هم برای جهان.

ما، در اینجا فقط سرویس دهنده به شما هستیم. در اینجا، مرگ و زندگی تان در دست خودتان است.بخواهید خودتان را بکشید، مختارید. بخواهید زنده بمانید مختارید. برای زنده ماندن فقط یک شرط لازم است. زبان این "ناکجا" را باید بیاموزید. چون، از این لحظه به بعد، کسی با زبانی جز زبان اینجا باشما صحبت نخواهد کرد. برای آموختن زبان هم پیشرفته ترین وسایل و روش های آموزشی در اختیارتان قرارخواهدگرفت. برای نمونه، گوشی هائی کنارتختخوابتان خواهد بود که هرشب پیش از خواب ، می توانید آن را روی گوش هایتان بگذارید و صبح، اثر معجزه آسای آن را مشاهده کنید.گوشی ها طوری ساخته شده اند که به هنگام خواب و غلتیدن ، ازگوش هایتان بیرون نخواهند آمد. ِیاد آوری می کنم. در اینجا، مرگ و زندگی تان در دست خودتان است. آنچه زندگی تان را بیمه خواهد کرد، آموختن هرچه زودتر زبان اینجا است و شرکت در برنامه های "به سامان سازی" که به منظور کمک به "خودیابی"شما تهییه و تدوین شده است.

پس از پایان صحبت من، شما را به محلی که در همین طبقه واقع شده است هدایت خواهد کرد. در آنجا، کلید آپارتمانتان به شما داده خواهد شد تا زندگی مستقل خودتان را در این"ناکجا" آغاز کنید و....

ادامه دارد......

.....................................................
اولین چاپ "رمان آوارگان خوابگرد"۱۹۹۸ .پاریس. انتشارات خاوران.




google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

mr
mehdi
2023-03-12 19:00:36
That was an amazing story , same as now, we experinced. Thanks

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد