![]() |
|
قرارمان، این نبود:
رویاهایمان جلوتر بروند و ما جا بمانیم! همه چیز مهیا بود تا از نو متولد شویم تمام زندگی مان را با دروغ و افسون دزدیدند! حالا، ما مانده ایم، خروارها کارهای نکرده و عشق هایی که در نطفه خفه شدند. و شادیهایی که به مصیبت و ماتم درجا زدند! ما نسل زودباوری بودیم که ایده ای از زمان نداشتیم اهل اندیشه و تامل نبودیم در کودکی زمان مانده بودیم. آمدند و رو سرمان خراب شدند زمانی به خود آمدیم که با خودهامان درگیر شدیم از دو طرف ما را محاصره کردند: بجای آزادی و رهایی، ما را دربند کردند و خودهایمان هم به تسویه حساب پرداختند! قرارمان این بود: گل را معنا کنیم و زندگی برای مان آواز بخواند بدون ترس عاشق شویم و پرنده ها به ما رشک ببرند! و در جویبار زمان جاری شویم و خنده و شادی دستاورد ما بشود! زمین حول محورش چهل و سه بار درجا زد! همه چیز در ناباوری پیش می رود و به خودمان بارها گفته ایم: قرارمان این نبود؟ در عنفوان جوانی، پیر شویم و عشق تنها بماند و ما بیرون زندگی آشفته و سرگردان! و آزادی و عدالت تنها بماند قرارمان این نبود! امیر کراب شانزدهم فوریه دو هزار و بیست و دو نظرات خوانندگان:
نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|