من تن ها هستم
در کار گاه ها و کارخانه ها.
در کشتزارها و برنج زارها.
در بیمارستان ها و درمانگاه ها.
ما تن ها هستیم.
در خیابانها و میدان ها.
در جاده ها و بزرگراه ها.
در فروشگاه ها و بازارها.
در کافه ها و خورشگاه ها
سیر و شادخوار.
و بازما تن ها هستیم
با شکمهایِ گرسنه
چشم دوخته به ویترینهایِ پر از غذا.
در دشتهایِ گستردۀ سرسبز
.در پیچ و خمِ کوهها و تپّه ها.
ما تن ها هستیم.
در سربازخانه ها و پادگان ها.
در جنگ برایِ راندنِ دشمن.
در زیرآتش بارانِ گلوله ها.
در شهرهایِ ویران شده از بمب ها.
در دبستان ها و دانشگاه ها.
در کارگاه هایِ شعرو موسیقی.
در کار نوشتن و آفریدن.
در کار پژوهش و نو ساختن.
در موزه ها و نمایشگاه ها.
در جشن ها و پایکوبی ها.
در سوگواری ها و خاکسپاری ها.
دربزرگداشت ها ونکوداشت ها.
در دادگاه ها و بیدادگاه ها.
در زندانها و بازداشتگاه ها.
در دادخواهی زِ بیدادها.
در فریاد ها و بانگ ها.
در نقطۀ پایانِ تداوم
ودر لحظۀ آغازِ امتداد.
در برابر پرسشهایِ بی پاسخ
و بر سر دوراهیِ هر انتخاب.
در نقطۀ پایانِ امتدادِ خویشتن.
ما تن ها هستیم.
پس من تنها نیستم.
از دریافت نظرات شما خرسند خواهم شد.
homaeeomid@yahoo.fr