در میدان انقلاب روبهروی درب شرقی مترو عدهای تجمع کرده بودند. این گروه از مردم همگی نظارهگر رفتار مردی بودند که فاصلهی درب مترو تا مقابل سینما بهمن را طی میکرد و از نو سر جای اولش برمیگشت. او سپس با تجوید، شروع به خواندن عبارتِ "نه آخوند، نه ملا / کیرم تو آیتالله" مینمود. انگار این بار عبدالباسط را نه به جشن قرآن خوانی رهبر نظام بلکه به جشنی مردمی آن هم وسط میدان انقلاب کشانده باشند. چون برای قرائت قرآنگونهی متن یاد شده، هر دو دستش را حایل دهانش میگرفت و آنوقت بر پایین تنهاش فشار میآورد. در الگویی از رفتار همان عبدالباسط گویی بخواهد در توالت "واجباتش" را به اجرا بگذارد. او حتا استادی خود را در تجوید روی حرف "آ" آخوند و "آ" آیتالله به نحو ویژهای به کار میبست. آنوقت خیل عظیم تماشاچی از زن و مرد تا کودکان خردسال همگی "الله الله و طیبالله" نثارش میکردند؛ یعنی بهتر از این نمیشود. همچنان که در مسابقات قرآن نیز نمونههایی از آن را به اجرا میگذارند.
فحش دادن با تجوید را نخستین بار ضمن حکایتی از عبید خواندهام. او مینویسد: "ابوالعینا گفت: کنیزکی را با دلال دیدم. سوگند میخورد که به خانهی صاحبش بازنگردد. از او سبب را پرسیدم. گفت: ای سرور من! او ایستاده در کارم کشد و نشسته نماز خواند و به تجوید دشنام دهد و قرآن را به غلط خواند و دوشنبه و پنجشنبه روزه دارد و به رمضان روزه خورد". شخصیت داستانی عبید نه تنها دشنامش را ضمن تجوید به کنیزک بیچاره نثار میکرد بلکه هنجارهایی را به کار میبست که نمونههای فراوانی از آن را در مردان سیاسی جمهوری اسلامی هم میتوان سراغ گرفت.
اکنون خواندن عبارتهای طنزآمیز همراه با تجوید، راهکاری برای مبارزه با دین حکومتی جمهوری اسلامی شمرده میشود. چنانکه بسیاری از هنرمندان ضمن کار خلاقانهی خود تولید انواع ویژهای از آن را در فضای شبکههای اجتماعی ارج مینهند. از چنین شیوه و شگردی میتوان به عنوان "طنز موقعیت" هم یاد کرد. چون استفاده از تجوید در راه قرائت قرآن چندان خندهای را در بر نخواهد داشت. ولی قرائت عبارتهای معمولی یا مضحکهآمیز همراه با تجوید، طنزی تئاتری و نمایشی میآفریند. طنزی که به طبع رفتار اجق وجق قاریان حرفهای را به چالش میگیرد.
گفتنی است که مجری تئاتر خیابانی یاد شده هم، استادی و هنر اجرایش را در تولید کار فرهنگی مبتکرانهی خویش به کار میبست. تا آنجا که واژهی غیر اخلاقی آن نیز "قباحت" خود را از دست میداد. چنانکه زنان رهگذر نیز بدون اینکه احساس شرم نمایند، به تماشای آن روی میآوردند. ضمن همین رویکرد است که اجراهای خیابانی به خصوص تئاتر و انواع و اقسام نمایشهای میدانی جایگاه واقعی خود را در خیزشهای مردمی به دست میآورد.
جدای از این، عبارت "نه آخوند نه ملا / کیرم تو آیتالله"، شعاری است که نخستین بار در فضای اعتراضی دانشگاه امیرکبیر شنیده شد. اما سازندگان آن تنها به تأثیر تابوشکنانهی آن روی نیروهای سرکوبگر دانشگاه اندیشیدهاند. بدون تردید شرایط زمانی و مکانی سرکوب است که چنین شعارهایی را بین مردم خلق میکند. در غیر این صورت شاید هرگز چنین شعارهایی خلق نمیشد. به خصوص فضای عمومی دانشگاه و حضور پرشمار زنان در آن، شرایطی را برمیانگیزد تا هر معترضی خود را از تکرار آن کنار بکشد. اما باتوم و چماق بسیجی و حفاظتی منطق کلامی مناسب خود را در ذهن هر معترضی به جریان میاندازد. چون باتوم و چماق بسیجی و سپاهی هرگز واژههای اتوکشیدهی کتابها را نمیفهمد. در نتیجه با کاربران باتوم و چماق باید به همان زبان خودشان سخن گفت. تازه خشونت کلامی به همین آسانی در قبال خشونتهای فیزیکی سرکوبگران تاب نخواهد آورد. ولی میتواند به سهم خود تا اندازهای از تأثیر درد و رنج آسیبزای باتوم و چماق بکاهد.
شعار علیه آخوندها جایگاه ویژهای را در خیزشهای اخیر پر میکند. اما آمیختن آن با انواع و اقسام فحش و دشنام راهکار چندان غریبی نیست که معترضان از آن غافل بمانند. شعار دشنام گونهی "از آسمون بسته میاد / آخوند خوارکُسته میاد" از جملهی همین شعارها است که مردم عادی از تکرار آن در تظاهرات خیابانی چیزی فرونگذاشتهاند. ناگفته نماند که تهرانیها، "خوارکسده" را به شکلی از "خوارکسته" تلفظ میکنند.
اما در این معاملهی سیاسی، رهبر نظام از شعارهای آمیخته به فحش و دشنام، بیش از آخوندهای همصنف خویش سهم میبرد. به عبارت دیگر: برای او در بین آخوندها سرفصل ویژهای را باز کردهاند. در نمونهای از همین شعارها این بار هم در دانشگاه امیرکبیر بود که چماقداران حکومتی فریاد برمیآوردند: "حزب فقط حزب علی". ولی دانشجویان معترض در پاسخ بسیجیان فریاد میزدند: "کُسّ ننهات سیّدعلی". آیا به نظر شما در چنین جایگاهی میشد با واژگانی غیر از این، به طرفداران چماق به دست خامنهای پاسخ داد؟
مردم عادی هم گونههای دیگری از همین شعارهای به ظاهر غیر اخلاقی را به کار گرفتهاند. شعار "توب، تانک، نفربر / هر سه تو کون رهبر" هم نمونهای از همین شعارها است. سازندهی این شعار، نفربر را برای واژهی رهبر قافیه گرفته است تا استادی خود را لابد برای شنونده یا حاکمیت سرکوبگر به نمایش بگذارد. در نمونهای دیگر از همین شعارها گفته میشود: "توپ، تانک، فشفشه / خامنهای کُس کشه". در واقع اینجا است که همان شعار " توپ، تانک، فشفشه / آخوند باید گم بشه" با اندکی تغییر و دستکاری به نفع رهبر نظام ارتقا مییابد. در همین راستا شعار دیگری هم هست که میگوید: "نه این وری، نه اون وری / کیرم تو بیت رهبری". اصل این شعار هم "نه این وری، نه اون وری / آزادی و برابری" است. ولی شرایط خشونتبار پلیسی، آن را به "نه این وری، نه اون وری / کیرم تو بیت رهبری" تغییر داده است. گفتنی است که هواداران حکومت در تظاهرات بیست و دوم بهمن ماه، همین شعار را به شکل زیر تکرار میکردند: "هم این وری، هم اون وری / همش به نفع رهبری". ایهام مناسبی را نیز در این شعار به کار میگیرند. اما راهپیمایان دولتی بیست و دوم بهمن به طبع از درک و فهم چنین ایهامهایی غافل میمانند. چون در همین شعار است که ضمن سرقت ادبی، هست و نیست کشور را برای رهبر یکی یکدانهی خود مصادره میکنند.
با این همه کم نیستند شعارهایی که ضمن خطاب قرار دادن خامنهای از بار غیر اخلاقی کمتری سود میبرند. چنانکه در شعار زیر یادآور شدهاند: "سیدعلیِ بیبته / هولت میدیم تو بشکه". در اینجا تنها تحقیر "سیدعلی" است که میتواند برای مخالفان معترض او اقتدار و اعتبار بیافریند. گونهای از همین تحقیر شمردن ضمن افشاگری لازم در شعار زیر نیز دیده میشود: "همونی که چلاقه / قاتل شاهچراغه".
دانشگاه الزهرا از دانشگاههایی است که به نحو چشمگیری در خیزش عمومی مردم نقش میآفرید. ناگفته نماند که از سوی وزارت علوم حکومت، پذیرش دانشجو برای این دانشگاه تنها به زنان اختصاص یافته است. در نتیجه اعتراضات آن نیز نقشمایهی زنانهتری به خود میگیرد. شعار اعتراضی "سبزی پلو با ماهی / لعنت به تو سپاهی" نیز نخستین بار از همین دانشگاه بود که پا گرفت. این شعار خیلی زود اشکال مختلفی یافت و نمونههای فرآوری شدهای از آن را در سرتاسر ایران فریاد زدند. در یکی از همین شعارهای فرآوری شده گفته میشود: "سبزی پلو با ماهی / کُس ننهات سپاهی". حتا در نمونهی تغییر یافتهتری از آن هم میگویند: "باقلا پلو با گردن / بسیجیها را کردن".
بسیج و سپاه پس از رهبر یکی از بزرگترین نقشمایهها را در متن شعارهای عمومی مردم پذیرفتهاند. چنانکه در یکی از همین شعارها خطاب به سپاهیان نظام گفته میشود. "باتوم نبَر با خودت / جاش میکنن تو خودت". شمول چنین شعاری را بعدها حتا به بسیجیها و افراد یگان ویژهی نظام نیز گسترش دادند.
با چنین شعارهایی هست که "بداخلاقی"هایی از طنز و شوخی نیز به فضای اعتراضات مردم راه یافته است. اما این بداخلاقیها همگی بدون استثنا در فضایی از اخلاق سیاسی خیزش عمومی مردم بالیدهاند و جان گرفتهاند. چون مردم با مجموعهای از همینها بود که توانستند تا اندازهای به نهادهای حکومت و مدیران آن بخندند و درد و رنج سیاسی خود را نیز اندکی تسکین بدهند. اما فرق این شعارها با شعارهای دیگر جنبش در آن است که مردم همهی شعارهای فحشگونه را از نو در دورهمیهای خودمانی نیز تکرار میکنند تا ضمن تکرار آن خندهای را نیز برای شنونده و مخاطب تضمین نمایند.