logo





امیر کرآب

نگاهی به رمان «عشق و در باغ سبز» از مهرداد وهابی

شنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۱ فوريه ۲۰۲۳

new/amir-karab.jpg

"انسان بی عشق، انسان دوزخی است و پردیس به عشاق تعلق دارد. اعراف هم در برگیرنده ی همه کسانی است که در جستجوی عشقند. سعادت من این است که شعله ی عشق را با حضور شما در قلبم زنده دا رم ولو آن که هنوز از اعراف نکنده ام چون هنوز "آزادم"ص۳۹

رمان،" عشق و در باغ سبز " از آن رمان‌هایی ست که بصورت نامه یا مکاتبه ما را با جهان شخصیت‌ها و جاها و اتفاقات آشنا می کند، البته این نوع یا ژانر رمان مکاتبه ای از دیر باز مرسوم بوده است و نویسنده این رمان دست به ابتکار جدیدی زده است و بقول عقلای قوم سنگی روی سنگی گذاشته است و خواننده بصورت موازی با دو حادثه یا اتفاق روبرو می شود!

در آغاز با خانواده بخشنده روبرو و آشنا می شود و بعد سرو کله دختری پیدا می شود و ما با یک عشق روبرو می شویم که هیجان و دلهره در درون خواننده تا پایان ادامه می یابد و هم خانواده بخشنده غیر عادی و نرم عادی اجتماع نیستند و عشقی که بین پسر خانواده بخشنده، سیاووش و اعظم مظلوم دردمند برقرار می شود تا پایان ما را با خود می برد و تا پایان نافرجامی که نبایستی فرجام می داشت؟!

این رمان مکاتبه ای یک دوره از تاریخ مسخ شده ما را در برابر چشمانمان قرار می دهد و مانند فیلمی که می آید شاید خودمان هم با این تاریخ دروغ و ارعاب و ترس و ناله و زاری آشنایی داشته باشیم ولی تا حالا رمانی به این صورت مکتوب ثبت نکرده بودیم!

ایرج بخشنده، پدر خانواده بخشنده ، سرمایه داری ست که با حکومت و طبقه جدیدی که بعد از انقلاب پنجاه و هفت هویت پیدا کرده است همکاری و زد و بند می کند و مادر خانواده ، صدیقه خانوم و دخترش سمیرا و دو پسرش، سیروس و سیاووش که با مکاتبات متعدد ، راز های این بندو بست ها و چهره کریه آقازاده ها و بوروکراسی تازه بدوران رسیده را بی کم و کاست در برابر چشم خواننده قرار می دهد!

سیاووش پسر خانواده که از هلند آمده به لوس‌آنجلس ،

تمام اتفاقات آنجا و در مجتمع آنها که خانواده بخشنده زندگی می کنند با دختری بنام اعظم آشنا می شود و دل به او می سپارد و در یک بازی دو سر باخت، عاشق او می شود، که فرستاده بالایی هاست تا اسرار این خانواده را برملا کنند و در حکم جاسوس است، و عشق پسر به دختر و بازیهایی که دختر انجام می دهد و دامی که پرستو فرستاده شده آقایان به اینطرف آبها ،تا جایی که دختر حزب الهی پسر سکولار را رام می کند و او را وا می دارد تا خطبه صیغه را بخواند و عشق پاک پسر به دختر و دست اندازهای اعظم که خواننده بمرور زشتی این تازه به دوران رسیده ها را با خون و پوست حس می کند و پی می برد، حضرات همه چیز را مسخ و از درون تهی می کنند و عشق، این پاکترین رویا و آرزو انسان را به بازی می گیرند!

این رمان تمام مانند تابلویی ست که اعظم روی آن کار می کند و درون آن باغ پوشیده و درسایه ای از ابهام می ماند و زندگی انسان هم همان دری ست که هر کس خود تعبیر و تفسیر می کند. شاید این رمز زندگی و کشش برای آن باشد تا اسراری پشت آن در باغ و آن باغ عدن اسطوره ای محبوس و پوشیده بماند؟!

عشق و در باغ سبز نشان از دری ست که گشوده نمی شود و درون در هاله ای ازابهام می ماند!

"به تو گفتم که علیرغم همه رنگهای زیبای استفاده شده در تابلو از دیدنش مغموم و افسرده ام چون تصویر تو تصویر را از نگاه کسی کشیده ای که پشت درهای بسته محصور است و به باغي می نگرد که مملو از طراوت و زیبایی ست اما هرگز به درون آن راه نخواهد یافت. آری تو "در باغ سبز "را کشیده ای و نه خود باغ سبز یا آن چه را که ایرانیان از ازمنه ی باستان باغ ایرانی یا پردیس گفته اند،"ص۱۴۰

نویسنده متفکر و خوش‌فکر رمان ، ما را با یک رمان آموزشی هم همراه می کند، و خواننده خودش را جای شخصیتها می گذارد و احساس می کند، جهان ما پر از اتفاقات ضد و نقیض است و همه چیز پارادوکس است و خواننده این رمان مکاتبه ای شخصیت‌ها را مانند مهره های شطرنج جابجا می کند و به خودش می گوید اگر من بودم چکار می کردم ؟

مهرداد وهابی پدیده" پرستو " را ملموس و زنده در برابر چشمانمان می گذارد و خواننده در حیرت می ماند، چطور واژه های نجابت و وجدان و انسانیت و عشق و زیبایی دستمالی می شوند و در آخر بجای اینکه خودش را جای یک کاراکتر بگذارد و برایش دل بسوزاند و یا عشق سیاووش و اعظم که بازسازی شده لیلی و مجنون نظامی ست، باز در یک شکل مدرن بازسازی می شود ولی باز لیلی و مجنون به هم نمی رسند و در آخر نشان می دهد سیاووش هنوز دنبال اعظم است و برای او در خیالاتش نامه می نویسد و خواننده نمی داند اعظم اینبار در چه حالی ست آیا باز هم احساس و عاطفه اش را زیر پا له می کند بخاطر مادیات، چون خواننده حس می کند همه چیز در خدمت حضرات تازه بدوران رسیده است و جابجایی پول و پولشویی، پدیده جدیدی ست که در این چهار دهه زندگی ما را دستخوش تغییر کرده است و تملق و چاپلوسی را و هزار صفت ضد و نقیض را با خود آورده است و زندگی از درون تهی شده است !

"غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
مگر تعلق خاطر به ماه رخساری
که خاطر از همه ی غم ها به مهر او شاد است"ص۴۰

در پایان اشاره کنم. نویسنده رمان "عشق و در باغ سبز" یک رمان عاشقانه از نوع جدید است که خیلی عمیق و با زبان تراشیده شده و مینیاتوری و عمیق، شخصیت‌های رمان در قابی قرار دارند که ما هر روز با آنها سرو کار داریم و رمانتیک صرف نیست و خواننده از صفحات آغازین خود را جای کاراکترها می گذارد. رمان می تواند آموزشی باشد و درسها می توان از آن گرفت تا در دام نیفتیم و لابلای این رمان مکاتبه ای با تاریخ ادب خودمان هم آشنا می شویم، کتاب چهل قاعده ی عشق، داستان شمس و مولانا که اعظم عامدانه این را به سیاووش معرفی می کند و عشق عرفانی را جای عشق واقعی جا می زند تا رابطه جنسی را کنار بزند و بعدا متوجه می شویم که در فرهنگ او "درگیری فیزیکی " نامیده می شود! از طرفی افسانه لیلی و مجنون نظامی تداعی می شود و آن عشق پاک ، در زمان حال بصورت کریه بازسازی می شود و پرستو هم با پرواز بلندش که نشانه آزادی و رهایی ست ، دربند می شود و فرستاده آقایان است تا دیگرانی را بدام بیندازند!

امیدوار باشیم مهرداد وهابی با دایره اطلاعات و دانش عمیقش، باز ما را با یک رمان دیگر مهمان کند و زندگی همین رمانهای مکتوب و غیر مکتوب است که ما بازیگران بی نام و نشانش هستیم! و این شعر مولانا گویای همه چیز است و با تمام تجربه ها در زندگی ، ماهی دچار آبهای بی کران هستیم و خامی و ترس و ناله و زاری با ما عجین شده است و اسیر خود خویش هستیم!

"هر غوره ای نالان شده کای شمس تبریزی بیا
کز خامی و بی لذتی در خویشتن چغزیده ام"
امیر کراب دهم فوزیه دو هزار و بیست و سه
*رمان "عشق و در باغ سبز "، مهرداد وهابی
چاپ اول، نشر باران سوئد



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد