با اقطابی از سفید براق و سیاه ظلمانی روبرو بودهایم.
اولی چشم را میزند. مثل فرش برفی افتاده بر دشت که نور را انعکاس میدهد.
این وقتها ناآگاه و غریزی چشم را میبندیم. و چشم بسته هم که میتواند دستخوش خوشخیالی شود.
دومی، تاریکی مطلق است و با حس بینایی وحشت را ترکیب میکند و مغز را از کار میاندازد و تولید درماندگی میکند.
بهمن، از آن اسامی است که خطر گمراهی دارد. یادتان هست؟
در یاد ما همنسلان هست که با «بهمن عظیمی» چه مضمونی برای منتظری کوک شد. وقتی بهمن بزرگی در جاده شمال چند نفر را کشته بود. حیوونی آیتالله ساده باور از ماموران خواستار دستگیری قاتل یا همان بهمن عظیمی شد. البته آنزمان لقب پینوکیو را به منتظری بخشیدهبودند که تو نماز جمعهها قصه میگفت. اما مردم او را یک شبه از جدول عناصر جوکساز خارج کردند. چون روزی شجاعانه به افشاگری قتل عام حکومتی برآمد. بهخاطر همین دخالت بیجا نیز حکومت او را از ولایت عهدی خلیفه کینهتوز اول کنار گذاشت و نزد مردم عاقبت به خیرش کرد.
باری. داشتیم از چند معنایی بودن «بهمن» میگفتیم.
از یک بهمن ماه بود که ماجرا شروع شد. آشپزخانه فقیه اول داشت برای ملت حقیر گشته به لقب امت آشی میپخت که یک وجب روغن رویش بود.
دو جریان ایدئولوژیک مبارزهجو برای تقویت ستونهای خیمههای خلیفه سینه به تنور چسباندند و درونشان انشعاب شد. از این انشعاب یکی «مجاهدین» انقلاب اسلامی شد که تا مرز مستخدم دستگاه اطلاعات و امنیت نزول کرد. دیگری، «فداییان» خط امامی شد. از «خلقهای قهرمان» ایران قهر کرد. به امامزادهها متوسل گشته و دعاگوی سلامتی امام و شیفته تسلیح سنگین سپاه.
جایی میان رویا و کابوس، خواب و بیداری ، بهمن برای خود یارگیری میکرد. از یکسو حماقت و خیانت افراد جریان مییافت و در سوی دیگر اتفاقی پدید آمد که برخی شکوهمندش میخواندند و برخی شومش.
از صدای انقلاب اما نخست پهلوی دوم سخن گفته بود. او که مشاورانش، از همسر تا ریاست تلویزیون و رئیس دفتر شهبانو، بدین کار ترغیب و تشویقش کردهبودند. اما انقلاب را هم گفتهاند که فرزندانش را میبلعد.
امروز پس از ۴۳ سال فرزند پهلوی دوم که همچنین فرحزادهای برومند گشته با ۶۰ سال سن دوباره از انقلاب میگوید. اما معلوم نیست که جدی میگوید یا به سرگرمی. چون در این سه چهار دهه با سیاست سرگرم بوده و مریدان را مدام به تشکیل دسته و گروه و حزب ترغیب کردهاست. اتحادهایی که حاصلی اجتماعی نداشتهاند. شاید همین که شهبانو زاده را سرگرم کردهاند، کفایت میکردهاست. پس این را نیز بایستی بپای گمراهیهای ماه «بهمن» نگاشت؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد