logo





باقر مومنی و دنیای ارانی

شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۴ فوريه ۲۰۲۳

اسد سیف

new/asad-seif02.jpg
۱

در تاریخ معاصر ایران، چهارده بهمن با نام دکتر تقی ارانی در پیوند است. او در این روز در زندان رضاشاه کشته شد. در جو سیاسی حاکم، در زمانی که همه چیز از منظر سیاست نگریسته می‌شود، متأسفانه ما تا کنون نتوانسته‌ایم، متفکران تاریخ معاصر خویش را آن‌سان که باید، بازشناسیم. سیاست‌زدگی ما را به روزمزه‌گی کشانده و در چنین موقعیتی هیچ چیز در جای بایسته و شایسته خویش قرار ندارد. نگاه ما به مفاهیم و پدیده‌ها نتوانسته خود را از بندِ سیاست‌زدگی برهاند، چنان‌چه سیاست خود نیز در فرهنگِ حاکم به دام "تقلیل‌گرایی" گرفتار آمده و از علم سیاست به دور مانده است.

در چنین موقعیتی‌ست که دیده می‌شود؛ از نام و فکر ارانی تا کنون استفاده ابزاری شده است. سازمان‌ها، احزاب و یا افرادی کوشیده‌اند در پسِ نام او برای خویش ارزش بیافرینند و در مقابل؛ هر آن کس که فکر خود را با اندیشه ارانی هم‌خوان نیافته، او و نام او را از تاریخ و فرهنگ ایران حذف کرده است.



آنجا که فکر آزاد باشد و تفکر در آزادی ببالد، طبیعی‌ست همه دستاورده‌های بشریت به راه تمدن، امری همگانی و به همه انسان‌ها تعلق داشته باشند. افکار مارکسِ کمونیست برای جویندگانِ غیرکمونیستِ علم و دانش همان اندازه ارزش دارد که برای کمونیست‌ها. این نه افکارِ "راستِ" سالوادر دالی، بل‌که تخیل در آثار اوست که ارزشمند است. نگاه یک‌بعدی به انسان می‌تواند به فاجعه ختم گردد. از این روست که می‌بینم در مراکز دانشگاهی دنیای آزاد، افکار افراد بدون تعلق سیاسی آنان مورد سنجش قرار می‌گیرد.

دکتر تقی ارانی، از جمله متفکرانِ ایران است که هنوز در تاریخ فرهنگ ما ناشناس مانده. هیاهوی تبلیغاتی و ابزاری را اگر از نام او در این چند دهه بزدائیم، به زور چند صفحه مطلب در باره فکر و کار او به جا می‌ماند. تفکر کمونیستی او باعث شده تا از سوی چپ‌ستیزان طرد گردد و نتیجه این‌که نامی شایسته از او در تاریخ ایران موجود نیست.
باقر مومنی، اندیشمندِ صاحب‌نام ایران، در کتاب "دنیای ارانی"(۱) کوشیده است، بدور از هرگونه پیشداوری، سیمایی واقعی از او ارایه دارد. او کوشیده است تا شخصیتِ ارانی و فکر او را از دریچه آثارش بازیابد و ارزش نوشته‌هایش را با توجه به زمان و موقعیت کشور نشان دهد.

مومنی تحقیق خویش را با مجله "دنیا" آغاز می‌کند، نشریه‌ای که در سال ۱۳۱۲ بنیان گرفت و کمی بیش از یک سال در دوازده شماره انتشار یافت و اکنون با گذشت هفت دهه هنوز مطالبی از آن تازگی دارند. بر روی جلد مجله نوشته شده؛ "دنیا در مسائل علمی، صنعتی، اجتماعی و هنری از نظر اصول مادی بحث می کند." مجله دنیا در سال ۱۳۱۶ به علت کارهای دیگری که ارانی در پیش داشت، متوقف شد. به قول یرواند آبراهیمیان "نخستین نشریه مارکسیستی نظری در ایران محسوب می‌شود".

با نگاهی به مطالب "دنیا" می توان پی برد که بسیاری از مقولات علمی و ادبی و هنری برای نخستین بار از طریق آن به جامعه ایران راه یافته: انتقال سینما و عکس با بی‌سیم، اتم و بُعد چهارم، تکامل و ارث، پسیکولوژی خواب، فضای چندبُعدی و فرضیه نسبی، اسرار سلول و اعصاب، فیلم و فیلم ناطق، عرفان و اصول مادی، جبر و اختیار، ماتریالیسم و ایدآلیسم، دیالکتیک منطق، ارزش و کار، زن و ماتریالیسم، هنر و ماتریالیسم، ارزش ادبی رمان، و…

هدف مجله را گردانندگان آن چنین اعلام داشته بودند؛ "مجله دنیا جدیت خواهد کرد فکر خوانند خود را با درجه تمدن امروزی بشر آشنا کرده، بدو مرتباً جریان و تکامل این تمدن را نشان دهد." دنیا که برای "منورالفکرهای جامعه منتشر می شد و می خواست بر آنها تأثیر بگذارد"، خوانندگان خویش را با آخرین کشفیات و اختراعات علمی و صنعتی جهان آشنا می کرد. از ماشینیسم می نوشت، نژادپرستی را محکوم، خطر فاشیسم را گوشزد می کرد، از برابری زن و مرد و حضور زن در جامعه سخن می گفت، از تئوری تکامل حیات می نوشت و به دستاوردهای پسیکولوژی می پرداخت، از ادبیات مدرن اروپا نمونه می آورد و به بازبینی ادبیات کهن ایران و این‌که به جهان گذشته تعلق دارند، تأکید داشت.

دنیا حتا به پیرایش زبان فارسی توجه‌ای ویژه داشت. شاید جالب باشد که بدانیم واژه‌هایی چون؛ دبستان، دبستانی، به‌بخشید، سپاسگزارم، سپاس دارم و...در این عرصه، از پیشنهادات شخص ارانی‌ست که در فارسی امروز به کار برده می شوند.(ص ۸۹)

مجله دنیا را ارانی در جوّ پلیسی زمان رضاشاه، به همراه بزرگ علوی و ایرج اسکندری و با همکاری شماری از "منورالفکران" دیگر منتشر می کرد. خوانندگان مجله بیشتر دانشجویان و دانش‌آموزان بودند.

ارزش واقعی مقالات دنیا، بحث‌برانگیز بودن آن بود که خواننده را به فکر وامی‌داشت. به قول انور خامه‌ای از یاران ارانی، "دنیا صریحاً وارد مسائل روز کشور نمی شد ولی نسبت به بنیادهای جامعه آن روز...عمیقاً انتقادی بود...از دینامیسم و تحرک اجتماعی و اقتصادی، و از شعر و هنر نو دفاع می کرد."(ص ۱۱۴)

با بازداشت ارانی و یاران او که به "گروه 53 نفر" معروفند، فعالیت‌های این گروه متوقف شد. در قوه قضائیه نوبنیاد ایران برای نخستین‌بار عده‌ای "به عنوان داشتن یک عقیده اجتماعی به پیشگاه قوه قضائیه" کشانده شدند. اگرچه شخص ارانی در سن ۳۷ سالگی در زندان کشته شد ولی افرد این گروه که بسیاری از آنها در رابطه با "دنیا" به حلقه یاران ارانی درآمده بودند، سال‌ها بعد، از جمله نقش‌آفرینان عرصه سیاست، هنر و ادبیات در تاریح اجتماعی ایران تبدیل شدند. آنان از تأثیرگذارترین افراد جامعه، پس از سقوط رضاشاه در ایران بوده‌اند.(۲)

ارانی اما خود که بود؟ در پانزده شهریور ۱۲۸۱ در تبریز متولد شد، سه سال بعد به همراه خانواده به تهران کوچید. پدرش کارمند دولت بود. پس از اخذ دیپلم ، وارد مدرسه‌ی عالی طب تهران شد، در سال ۱۳۰۱ با استفاده از یک بورسیه دولتی برای ادامه تحصیل عازم برلین شد، در سال ۱۳۰۷ در رشته شیمی دکترا گرفت. به موازات تحصیل شیمی فلسفه نیز خواند و مدتی در "السنه شرقی در دانشگاه برلین" به تدریسِ زبان و ادبیات فارسی اشتغال داشت و در همین ایام تعدادی از آثار ادبیات کهن ایران را برای این دانشگاه آماده چاپ می کند. از جمله این آثار می‌توان به رساله‌هایی در باره سعدی، ناصرخسرو، عمرخیام نام برد.

ارانی در سالهای نخست زندگی در فرنگ گرایشات ناسیونالیستی داشت و با نشریات "ایرانشهر" و "نامه فرنگستان" همکاری می‌نمود. در همین زمان است که با اندیشه‌های چپ آشنا می‌شود، در مجالس آنان شرکت می‌کند، با تنی چند از ایرانیانِ کمونیست از جمله مرتضی علوی و اسدوف آشنا می‌شود و به اتفاق آنان "فرقه جمهوری انقلابی ایران" را بنیان می گذارند که سازمانی‌ست مخفی و برای سرنگونی رژیم رضاشاه، برای "استقرار حکومت ملی" مبارزه آغاز می کند.

پس از بازگشت به ایران، به عنوان معلم در مدارس صنعتی و هنرستان و دانشسرا به کار مشغول می شود. در کنار فعالیت‌های شغلی به فعالیت گسترده سیاسی و فرهنگی و اجتماعی روی می‌آورد. کار مخفی را در خفقان موجود با کار علنی پیوند می‌زند، گروه بزرگی از نسل جوان‌تر از خود را به تکاپو می‌کشاند. در کنار مجله گروه‌های مطالعه، ترجمه، پژوهش تشکیل می‌دهد، می‌کوشد در صحتِ تئوری شناختِ ماتریالیستی، واقعیت جهان خارج را در ذهن انسان، با استفاده از علوم مختلف توضیح دهد.

با نگاهی به آثار وی می‌توان دریافت که بسیاری از مفاهیم علمی را نخستین‌بار او در ایران طرح کرد و این چیزی‌ست که هنوز در باره آن ننوشته‌اند و جامعه ما با آن بیگانه است. باقر مومنی کوشیده است تا در "دنیای ارانی" به گوشه‌هایی از آن بپردازد. تا کنون کسی به این شکل و از این زاویه به ارانی و کار او نپرداخته است. ارزش این کار
نیز در همین است. در این‌که؛ در میان آثار ارانی و زندگی‌اش، سیمای تازه‌ای از او کشف گردد تا تابناک و جاوید در تاریخ ایران، در جایگاه واقعی خویش، بدرخشد.

در این شکی نیست که در کشاکش هویت‌یابی جامعه، ما دگربار به ارانی بازخواهیم گشت.

۲

در انتشار مجله دنیا دو تن از همان آغاز در کنار ارانی بودند؛ ایرج اسکندری و بزرگ علوی. هر دو نفر در شمار گروه 53 نفر بازداشت و تا سقوط حکومت رضاشاه در زندان بودند. پس از آزادی از زندان در شمار بنیانگذران حزب توده ایران، از رهبران آن بوده‌اند
.
باقر مومنی در "دنیای ارانی" پس از پرداختن به تقی ارانی، تک‌نگاری از این دو تن را بر کتاب می‌افزاید. "بزرگ علوی جوان" و "مدار بسته‌ی رفیق اسکندری" دو فصل از کتاب را تشکیل می‌دهند. بزرگ علوی که در آلمان تحصیل کرده بود، سال‌ها بعد در مهاجرت و سکونت در آلمان شرقی از حزب کنار می‌کشد و فعالیت‌های ادبی خویش را پی می‌گیرد. بزرگ علوی از دوستان نزدیک باقر مومنی بود و رمان "روایت" او در واقع برگرفته از زندگی باقر مومنی است.(۳)

دکتر ایرج اسکندری یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های تاریخ معاصر ایران است. تحصیلکرده رشته حقوق از پاریس، یکی از مهم‌ترین اشخاص در بنیانگذاری حزب توده ایران است که در سه دهه نخست فعالیت حزب از دبیران آن و یک دهه نیز دبیر اول آن بوده است. بی‌شک پس از ارانی "باسوادترین فرد پنجاه و سه نفر بود." اسکندری در جهان نیز چهره‌ای شناخته‌شده بود.(۴) در آستانه "انقلاب بهمن" در پی یک کودتای حزبی از سمت خویش برکنار و نورالدین کیانوری به جای او دبیر اول حزب شد.

ایرج اسکندری در خانواده‌ای با فرهنگ سیاسی-انقلابی رشد کرده بود، خانواده‌ای که در تاریخ سیاسی ایران نامی نیک از خود بر جای گذاشته است. اسکندری از همان آغاز فردی دمکرات بود. در میان رهبران حزبی در شمار اندک افرادی بود که وابسته به دستگاه اطلاعاتی شوروی نبود. عقیده خویش را تا آن‌جا که می‌توانست آزادانه بر زبان می‌راند. پس از برکناری از مقام دبیر اول حزب، در مصاحبه‌ای با مجله "تهران مصور"، نخستین توده‌ای بود که به انتقاد از سیاست آن روز حزب پرداخت. این مصاحبه باعث شد تا حزب توده عملاً او را از گردونه رهبری کنار گذاشته، خروج از کشور و زندگی در آلمان شرقی را بر وی تحمیل کند.

ایرج اسکندری بارها تصمیم گرفت تا خاطرات خویش را از سال‌ها فعالیت حزبی بنویسد، به این امید که تجربه‌ای باشد برای جوانان. در عمل اما جسارت به کار نگرفت و هیچگاه مجال آن نیافت تا بی هیچ "ملاحظه سیاسی و اخلاقی" خاطرات خویش را بنویسد. پس از بازداشت رهبران حزب توده و شکست سیاست‌های آن، اسکندری ساکن پاریس شد و در اینجا سرانجام پذیرفت تا در جمع کوچکی از رفقای خویش به پرسش‌های آنان در مورد تاریخ و سیاست حزب پاسخ گوید و همین پاسخ‌ها در واقع گوشه‌هایی از خاطرات او شدند از تاریخ حزب توده ایران.(۵)

۳

باقر مومنی در بزرگ علوی آلوده نشدن را می‌بیند، چیزی که برای او مهم است. در اسکندری دمکرات بودن و وابسته نشدن را می‌ستاید، اما منتقد اوست که دهان به موقع نگشوده و زبان به کام نچرخانده و نگفته است آن چیزهایی را که باید به موقع می‌گفت. او بر اسکندری می‌تازد که خود را اسیر "انضباط حزبی" کرده است و سال‌ها زندگی سراسر دگم حزبی جسارت لازم را در او از بین برده است، تا آن اندازه که به "ملاحظاتی" حاضر نیست لب به سخن بگشاید. مومنی از اسکندری انتظار دارد که می‌بایست پیش از آمدن رهبری حزب بر صفحه تلویزیون بی هیچ پرده‌پوشی حقایق را می‌گفته است(ص ۱۹۸). به نظر مومنی اسکندری پس از کودتای 28 مرداد، در جلسه پاییز 1335 شهامت آن را داشته است که در گزارش به جلسه حزبی، با جسارت علت‌های شکست حزب را چنین ردیف می‌کند؛ "چپ‌روی و سکتاریسم، عدم اعتقاد به کار صحیح توده‌ای، عدم اعتقاد به کار جمعی در حزب، قرار دادن شخص خود، مافوق حزب و مصالح آن، فراکسیونیسم، مریدبازی، خشونت و تحکم، روش ابستروکسیون و جلوگیری از کار کمیته مرکزی، تبلیغ ضد کمیته مرکزی و تحریک کادرها، جنبه خانوادگی دادن به کارهای تشکیلاتی، روش ارعاب و تحقیر افراد" که اینها البته یک قسمت از ویژگی‌های حاکم بر حزب در آن سال‌هاست. (ص ۱۹۴)

انتقادهای مومنی اما باعث نمی‌شود که جنبه‌های مثبت شخصیت اسکندری در سایه قرار بگیرند. او متأسف از این است که با مرگ اسکندری بخشی بزرگ از تاریخ جنبش چپِ ایران ناگفته ماند.

اسکندری پس از یورش به حزب توده، در شمار مخالفان به وابستگی حزب و در هواداری از سیاست مستقل و دمکراتیک در حزب، چند روز پیش از مرگش می‌نویسد؛ "امروز دیگر مخالفت و مقاومت و مبارزات من در برابر عواملی که کوشیده‌اند سازمان حزبی را به مسیری بکشانند که با استقلال حزب تعارض دارد، بر کسی پوشیده نیست."(ص ۲۰۷) او آشکارا از سیاست حزبی انتقاد می‌کند که "بنایش بر خبرچینی" استوار است و در عمل به "شعبه‌ای از یک جایی که از آن خبر می‌خواهد، اعم از این‌که پول بگیرند یا نگیرند"، بدل شده است.(ص ۲۰۸) او در دفاع از کمونیسم به سیاست‌های حزبی می‌تازد که با خمینی به آشتی درآمده است. حتا پیش‌تر می‌رود، پرونده‌هایی را در این میان یک به یک می‌گشاید، از شکست دولت پیشه‌وری می‌گوید که به نظر او باقراف، دبیر اول حزب کمونیست آذربایجان "احتمالاً هدف تجزیه آذربایجان ایران و ایجاد یک آذربایجان واحد" را در سر می‌پروراند. به نظر اسکندری شکست آذربایجان "یک کاتاستروف" بود و حزب نه از آغاز خوش و نه پایان تراژیک آن هیچ اطلاعی نداشت. تنها مجبور بود تأییدگر اقدامات شوروی در این رابطه باشد. فاجعه خواندن این حادثه را البته او در سال ۱۳۲۵، چند روز پس از سقوط حکومت فرقه نیز گفته بود.(ص ۲۱۷)

اسکندری سه سال پیش از مرگ در رابطه با حزب، در نامه‌ای به برژنف در رابطه با حکومت ایران و سیاست حزب توده با آن، از فاجعه‌ای می‌نویسد که رفقای شوروی نیز در آن دست داشتند. او در پایان نامه خویش می‌نویسد؛ "خوشبخت آن رجل سیاسی، سعادتمند آن دولتمردی که بتواند همیشه آنچه را که می‌پندارد باید به آن عمل کرد، بر زبان راند و برای دست یافتن به آن‌چه که عمیقاً به آن باور دارد، بکوشد."(ص ۲۲۶)

به نظر مومنی برای بر زبان راندن این سخنان در سال‌های آخر عمر بسیار دیر شده بود. "آفتاب عمر بر لب بام رسیده بود و او دیگر زبان و توانی برای گفتن و نوشتن نداشت و سرانجام در مدار بسته‌ای از دگم‌های سازمانی و عقیدتی و ضعف‌های انسانی، با پندارها و باورهای خویش از پا درآمد."(ص ۲۳۸)

مومنی در پایان به این نتیجه می‌رسد که سال‌ها زندگی حزبی چنان تأثیر مخربی بر اسکندری گذاشته بود که او توان آن نداشت همه آن کثافاتِ سالیانِ حزب را آشکار گرداند و تازه او نفهمیده بود که این کثافات چنان حجیم گشته‌اند که پالودن حزب ناممکن است و نمی‌توان آن را " از این همه آلودگی رهایی بخشید."(صص ۲۳۹-۲۳۸)

۴

باقر مومنی در این اثر تحقیق از "دنیای ارانی" را اصل می‌گذارد، اما خود را بدان محدود نمی‌کند. او می‌کوشد تا با پرداختن به زندگی علوی و اسکندری، به بهانه همکاران ارانی در مجله "دنیا"، و سپس در شمار بنیانگذاران حزب توده ایران، به گوشه‌هایی ناگفته از تاریخ حزب نیز بپردازد.

باقر مومنی در ستایش از تقی ارانی و در همزبانی با بزرگ علوی، در برابر ایرج اسکندری قلم به انتقاد می‌چرخاند. نقد زندگی سیاسی ایرج اسکندری که در واقع نقد تاریخ حزب است، می‌تواند نقد شخصِ مومنی نیز از حزبی باشد که خود زمانی دراز از اعضاء، کادرها و مسئولان آن بود و به همین علت سال‌ها رنجِ زندان و آوارگی را متحمل شد.

مومنی در "دنیای ارانی" به تأویل تاریخ می‌نشیند و از این تأویل استفاده می‌کند تا چیزی را که همان نگاه به تاریخ باشد، تغییر دهد. برای او تأویل و تغییر جهان دو چیز متفاوت نیست. او هم‌چون نیچه و مارکس نوعی از بی‌پایانی تأویل را در این اثر پی می‌گیرد. از ارانی آغاز می‌کند تا به اسکندری و حزب توده ایران برسد و پس آن‌گاه به تاریخی راه یابد که داریم زندگی می‌کنیم.

مومنی در این اثر نخست نشانه‌هایی را می‌یابد که تأثیرگذار بوده‌اند. سپس با تأویل آن‌ها می‌کوشد تا حقیقت را بازیابد. مومنی در این راستا، در این اثر به تأویل‌گرایی حقیقت‌جو تبدیل می‌شود. می‌کاود و می‌جوید، نقاب‌ها را یک یه یک کنار می‌زند، حجاب‌ها برمی‌اندازد و پرده‌دری می‌کند تا حقیقتی پنهان را آشکار گرداند.

مومنی می‌داند آن‌چه تأویل نشود، تکرار خواهد شد. او به تأویل یک زندگی می‌نشیند، به این امید که تاریخ تکرار نگردد.

میشل فوکو در ارز‌ش‌گذاری به کار مارکس، فروید و نیچه، از آنان به عنوان تأثیرگذارترین متفکران قرن نوزدهم در تغییر شیوه تأویل نام می‌برد. به نظر او با این متفکران "نشانه"ها در "بعدی نو" طبقه‌بندی شدند. فوکو در همین رابطه عمق‌گرایی نیچه را می‌ستاید که در جست‌وجویی ناب، به دنبال کشف حقیقت بوده است. او در این راستا از خودِ نیچه نقل می‌کند که باید "کاوشگر خوب اعماق" شد.(۶)

با وام از این گفته‌ی نیچه، با نگاه به کار باقر مومنی در "دنیای ارانی" می‌توان گفت که مومنی نیز در این اثر "کاوشگر خوب اعماق" بوده است.

___________________

۱- باقر مومنی، "دنیای ارانی"، انتشارات خجسته، تهران ۱۳۸۴. در ارزشگذاری به کار باقر مومنی و نشان دادن ارزش این اثر، تمامی نقول‌قول‌های این نوشته از این کتاب آورده شده‌اند. من به همین علت نخواستم از منابعی دیگر استفاده کنم.

۲- از جمله این افراد می‌توان از بزرگ علوی، ایرج اسکندری، احسان طبری و خلیل ملکی نام برد که در شمار گروه ۵۳ نفر بودند. افرادی دیگر از جمله علی دشتی، سیدعلی جمالزاده، امیرعباس هویدا با گروه ارانی و مجله دنیا در رابطه بودند.

۳- بزرگ علوی، روایت، مؤسسه انتشارات نگاه، تهران ۱۳۷۷

۴- باقر مومنی در بازگویی زندگی ایرج اسکندری به گوشه‌هایی از این اعتبار جهانی، به ویژه در فرانسه، اشاره و استناد کرده است.

۵- این جلسات اگرچه تداوم نیافت، بابک امیرخسروی و فریدون آذرنور گفت‌وگو با ایرج اسکندری را ادامه دادند. حاصل بحث‌های آنان نخست در چهارجلد تحت عنوان "خاطرات ایرج اسکندری" توسط "حزب دمکراتیک مردم ایران"، پس از آن در یک جلد با عنوان "ایرج اسکندری یادمانده‌ها و یادداشت‌های پراکنده" در خارج از کشور منتشر شد. این کتاب بعدها در ایران به کمک علی دهباشی بازچاپ شد.

۶- مقاله فوکو با عنوان "نیچه، فروید، مارکس" به فارسی ترجمه شده است. فوکو در این مقاله به "کاپیتال" مارکس، "تولد تراژدی" و "تبارشناسی اخلاق" نیچه و "تأویل رؤیاها" اثر فروید نظر داشته است. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به؛ میشل فوکو، تئاتر فلسفه، گزیده‌ای از درس‌گفتارها، کوتاه‌نوشته‌ها، گفت‌وگوها...، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران نشر نی ۱۳۸۹



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد