این خیزش از جنس انقلاب موسوم به بهمن ۵۷ نیست و ماهیتا چه از نظر ساختار و درون و بیرون کاملا متفاوت و دگرگونه است؛ اگر به نتیجه برسد که خواهد رسید، ایده و نگرش متفاوتی با تمام جنبش های انقلابی و انقلابات تاریخی در صحنه جهان به ثبوت و پذیرش و مقبولیت جهانی خواهد رسانید. جنبشی شعار محور، بدون ایدئولوژی و رهبری معین با ویژگی «جهان صحنه» و یاری خواه از وجدان های بیدار جامعه جهانی بشری تمایز ماهوی با انقلابات کلاسیک تضاد محور و نبرد «که بر که»، در درون خود دارد و به سادگی قیاس پذیر نیست! | |
ناسیاست سهم خواهی از قدرت موهومی که هنوز به وجود نیامده یا مقابله با آن به واقع چیزی است که جمهوری اسلامی می خواهد و بر آن است که ویروس ویرانگر آن را در مسیر شیوع و توزیع قرار دهد. این همان آفتی است که بستر مفارقت را فراهم می سازد و خیزش انقلابی را تضعیف می کند، آن هم در شرایطی که اصلا قدرت جدیدی به وجود نیامده و گردوی یافته ای نیست که بخواهیم بر سر مغز آن مشاجره کنیم.
آنکه من در آینده «این خواهم کرد و آن نخواهم کرد» یا بیان این موضوع که این یا آن نیرو با آن سابقه منفی و یا مثبت بر آن است که غلبه کند و رهبری یا زعامت تمام جنبش را در اختیار گیرد در شرایطی که هنوز چیزی نشده، شمشیر در هوا چرخاندن است وهم دلی وهم سویی با جنبش داخل ندارد .
از سویی دیگر طرح بحثی که ظن سهم خواهی دارد و یا لامحاله منجر به سهم خواهی می شود همچنین مخالفت با آن بر اساس نیت خوانی، غیر دمکراتیک و در عین حال نگرشی متضاد است زیرا از یک سو به دانایی و توانایی مردم در طرح این یا آن شعار که نه شاه می خواهیم نه آخوند، اشاره دارد و در همان آن موضوع گول خوردن مردم یا فریب آنان را در قیاس با انقلاب اسلامی سال 1357 که اصولا نمی توانست یک انقلاب بنیادین نوآور باشد به میان می آورند.
اگر باور داریم که مردم یا همان جوانان دگرگون خواه و متفاوت بدون رهبری شجاعانه جان بر کف پا به میدان گذاشته اند و 45 سال تبلیغات شبانه روزی و بلاوقفه تعالیم حکومت مستقر بر رفتار منش واندیشه آنان چندتاثیری نداشته و یا خود را از سیطره آموزه های این حکمرانی با قدرت بی انتهای سرکوب وارهانیده اند نباید نگران باشیم که در فرایند نهایی این بار خود را چشم بسته و بدون نگاه به تاریخ یک قرن اخیر کشور تسلیم کسانی خواهند کرد که مثلا بیشترین تعداد پرچم علامت دار را در صحنه های اعتراضی و حرکت های انقلابی آن هم در خارج از کشور بر سر دست می گیرند.
باید گفت کسانی که در داخل و در میدان نبرد شعار زن زندگی آزادی با مفهوم عمیق هر کدام از این کلمات را با سینه های عریان در مقابل گلوله فریادمی زنند به سادگی جذب رفتار نه چندان پسندیده کسانی که با اصرار و زور می خواهند عکس این یا آن شخصیت سیاسی را در مقابل دوربین فلان رسانه گزارش کننده نشان دهند و یا از عبارت نادرست وکالت گیری برای مبارزه سیاسی آنهم در این شرایط استفاده می کنند، نخواهند شد، لذا جای چندان نگرانی نخواهد بود.
از سوی دیگر، پای فشاری بسیار بر این مفهوم که حتما حاصل هنوز به دست نیامده از سوی فلان و بهمان کس مصادره خواهد شد، عرصه دیگری از مفارقت عاری از عقلانیت است. نبایدتصور شود که جانبازان این جنبش ساده لوحانه زیر این علم یا آن بیرق خواهند رفت.
آنان که فکر می کنند این جنبش که اهداف خود را در میدان خونین مقابله جویی با رژیمی فریبکار و مردم فریب دنبال می کند باز هم همانند سال 57فریب خواهند خورد، شناخت عمیقی ازفرایند تاریخی وشکل گیری آن ندارند و باید تأمل کنند زیرا این جنبش نشان داده حرکتی آگاه محور است که تاکید دارد می خواهد تا فرایند نهایی برای خود رهبری با ایدئولوژی مشخص برنگزیند و آن را محول به تحولات پیچیده پر از تضاریس تندپیچ های درون گرای تحول خواه پیش رو کرده است.
آنان که قیم مآبانه بر آن هستند با استناد به شعارهای خود این مردم، آنان را آگاه کنند که به نفی آخوند و شاه یعنی ولایت فقیه و نظام پادشاهی بپردازند و در دام هیچکدام از این دو نیفتند به واقع گمان دارند از خود این مردم که شعارهای خود را در صحنه های گوناگون رویایی و در مقابله با مراحل مختلف سرکوب تعیین می کنند آگاهی بیشتری دارند و با هوشیار تر قلمداد کردن خود بیش از مردمی که در صحنه هستند می خواهند در جایگاه رهنمود دادن و دستورالعمل، آنان را از غلطیدن در دامچاله سوء استفاده کنندگان نجات دهند.
به عبارتی اینان هم خود را در جایگاه ناجیان بلافصل این جنبش می دانند و البته این شیوه برخورد به واقع نفی آگاهی و هوشیاری مردم است زیرا آنان را چون نظریه پردازان ولایت فقیه یا دیگران فاقد شعور و تشخیص لازم می دانند که مبادا گول بخورید و نتوانید به بهشت بروید و مسلما این هشدارهای قیم مدارانه بستر مفارقت را در یک حرکت یکپارچه با شعاری واحد فراهم می سازد چه بسا مورد حمایت جدی و زیرکانه و پنهان سرکوبگران هم باشد.
آنان که در میان خود برای افزایش حدت و شدت کشتار و سرکوب و ویرانی وبه قول خود برای ختم غائله توصیه به وحدت عمل و نظر و یکپارچگی می کنند گرچه محقق نخواهد شد در برخوردهای سیاسی، مفارقت و چندگانگی بر سر سهم کمتر و یا بیشتر از چیزی که هنوز حاصل نشده است را از زبان قیمومیت طلبان نیت خوان، تقویت می کنند.
به راستی چه چیزی بهتر از سرکوب و کشتار پر هزینه طرفداران خیزش بی مانند انقلابی بیشتر از ایجاد مفارقت کاهنده دوگانگی و تفرقه در مسیری که هنوز به انتهای خود نرسیده، نتیجه بخش تر می باشد؟
طرح این موضوعات که فلان جریان یا بهمان حرکت یا اطلاعیه و اعلامیه بر آن است که جای پایی محکم برای خود در آینده ایجاد کند موهوم و غیرواقعی است.
اینکه گفته می شود از پیش بدانیم جریانات سیاسی چه برنامه ای برای اداره مملکت در شرایط دگرگونی ساختاری دارند که مبادا رکب بزنند و فردا چیزی شبیه ولایت فقیه در انقلاب بهمن 57 از کوزه بیرون دهند و شبیه سازی این اتفاق پیش رو با آن، قیاس مع الفارق و ناهمگونی است که تمایز اتفاق بهمن 57 با خیزش پیش روی را به خوبی تشخیص نداده است.
این خیزش از جنس انقلاب موسوم به بهمن ۵۷ نیست و ماهیتا چه از نظر ساختار و درون و بیرون کاملا متفاوت و دگرگونه است؛ اگر به نتیجه برسد که خواهد رسید، ایده و نگرش متفاوتی با تمام جنبش های انقلابی و انقلابات تاریخی در صحنه جهان به ثبوت و پذیرش و مقبولیت جهانی خواهد رسانید. جنبشی شعار محور، بدون ایدئولوژی و رهبری معین با ویژگی «جهان صحنه» و یاری خواه از وجدان های بیدار جامعه جهانی بشری تمایز ماهوی با انقلابات کلاسیک تضاد محور و نبرد «که بر که»، در درون خود دارد و به سادگی قیاس پذیر نیست!
بامداد تابان
27دیماه 1401
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد