logo





آرزوهای من از جنبش*

دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱ - ۲۳ ژانويه ۲۰۲۳

اسد سیف

new/asad-seif02.jpg
در فصل پرواز آرزوها می‌خواهم از خیالبافی‌های خود در برابر حوادث جاری بگویم. سوار بر اسب آرزوها می‌شوم تا در میان این فضای غبارآلود در برابر سیاست‌های موجود از خیال‌هایی دفاع کنم که سیاست من است در زندگی؛ آرزوی من است از این جنبش.

خبرها که از صافی ذهنم می‌گذرند، پس‌مانده‌ها‌ی آن همان رؤیاهایی می‌شوند که بیش از چهار دهه دشت آرزوهایم را آبیاری کرده‌اند. رؤیاها گاه نویدبخش هستند و شادی‌آفرین. گاه نیز چنان وحشتناک که آرامش از من ربوده‌اند.

این‌که سرانجام، جنبشی همگانی از راه رسید و ایرانیان به این نتیجه رسیدند که نمی‌خواهند چون گذشته زندگی کنند، بسیار امیدوارکننده است. قتل ژینا نخستین جنایت این رژیم نبود ولی جرقه‌ای شد در برابر شر و ابتذال پنهان سالیان. پنداری آینه‌ای به دستمان داده‌اند که بیا و ببین؛ یا پذیرا باش و امیدوار و یا این‌که برنتاب و به پا خیز.

تاریخ را نمی‌توان بدون پیش‌زمینه‌های آن بررسید. همان‌طور که جنبشِ امروز بنیان در اعتراض‌های گذشته دارد، خواست‌های جنبش در امروز نیز بر بستر چنین تجربه‌ای شکل گرفته و یا خواهند گرفت.

- مرگ جمهوری اسلامی نخستین آرزوی من است. این اما، آرزوی مرگ برای کسی نیست، نفی یک نظام است، نفی یک نگاه به جهان که از آن جنایت زاده می‌شود. من در این مرگ خنده رضایت همه آن کسانی را می‌بینم که به دستور کاربران این نظام بر دار آونگ شدند، به زندان گرفتار آمدند، از کشور تارانده شدند، و یا خانه‌نشین شدند. خنده رضایت آنانی را می‌بینم که داغ عزیز دیده‌اند. آری! مرگ جمهوری اسلامی، مرگ نابرابری‌ها، خشونت‌ها و تبعیض‌هاست؛ آغاز فصل شکوفایی انسان ایرانی.

- "نه به اعدام" آرزوی دیگر من است. انقلاب 57 با "اعدام باید گردد" و "مرگ بر..." آغاز شد. ما آن زمان آگاهی لازم بر موضوع نداشتیم. جامعه ناآگاه‌تر از آن بود که بر چنین واقعیت‌هایی که اگرچه ملموس بودند، توجه کند. حال اما تجربه‌ای دردناک از اعدام را پشت سر گذاشته‌ایم. امیدوارم در این فصلِ پروازِ آرزوها، از شعار "لغو حکم اعدام" قانونی بسازیم عمومی که در سایه آن نه تنها هیچ‌کس اعدام نگردد، بساط زندانی سیاسی نیز برای همیشه برچیده شود.

- یورش حزب‌الله به آزادی‌های فردی و اجتماعی و آزادی اندیشه و بیان، اگرچه از نخستین روزهای پیروزی انقلاب آغاز شد، با سخنان "بشکنید این قلم‌ها را" از زبان خمینی گسترش یافت. به اندک‌زمانی نه سازمانی سیاسی برجا ماند، نه تشکلی مستقل از صنفی، و نه روزنامه‌ای آزاد. سانسور که آغاز شد، سرود آزادی به مارش عزا بدل شد. آرزو دارم در کنار آزادی‌های بی قید و شرط سیاسی و صنفی در جامعه، امکان رشد و شکوفایی آزادی‌های فردی چنان فراهم آید که دیگر هیچ‌گاه دخالت در زندگی دیگران فراهم نگردد. . دین به جای خویش، به آسمان‌ها بازگردد و مردم زندگی خود بر زمین سامان بخشند.

- آرزو دارم در ایران فردا، دگرباشان جنسی نیز در پناه آزادی‌های فردی و اجتماعی، چنان زندگی کنند که دوست می‌دارند.

- زبان را آینه فرهنگ آن جمعی می‌دانند که به آن زبان سخن می‌گویند. مرگ هر زبان مرگ یک فرهنگ است. در ایران معاصر حاکمیت‌ها همیشه سعی در کشتن دیگر زبان‌ها داشته‌اند. زبان‌های داخل ایران، حتا زبان فارسی، با مرگ و زندگی درگیر است. آرزو دارم که ایران آینده، در شکوفایی همه زبان‌هایی شکوفا شود که در این کشور بدان‌ها سخن می‌گویند.

من از شعار "حفظ تمامی اراضی ایران" بوی خون احساس می‌کنم. این شعار در تقابل با دمکراسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر قرار دارد. حفظ تمامی اراضی ایران تنها در پناه دوستی‌ها ممکن است. باید دوستی‌ها را از هم‌اکنون جان بخشید. باهم بودن، امری داوطبانه است. چرا باید زور جانشین دوستی شود. آرزو دارم ایران فردا در آزادی و چندصدایی، در باهم بودنِ داوطلبانه‌ی خلق‌ها، بشکفد. چه زیباست کشوری که مردم آن در دوستی باهم زندگی کنند، بر خیابان‌های آن صدای همه زبان‌های آن کشور شنیده ‌شود و حضور چندصدایی فرهنگ‌‌ها، سپهر هستی آن را رنگین‌تر کند.

- جنبش‌های اعتراضی این بار با کشف حجاب و به آتش کشیدن روسری‌ها آغاز شد. و همین جهان را شگفت‌زده کرد. حجاب یکی از نمادهای جمهوری اسلامی است. پس از انقلاب در ایران اجباری شد. دامنه آن به کشورهای اسلامی رسید و در طی چند دهه به مشکلی بزرگ در جهان غرب نیز تبدیل شد. آن زمان ندانستیم که چه از دست داده‌ایم، حال اما ارزش آن می‌دانیم و مبارزه برای بازپس‌گرفتن آن آغاز شده است و آن‌چه تا کنون جنبش به آن دست یافته، خود دستاورد بزرگی است.

در این شکی نیست که به آتش کشیدن این نماد نه تنها در ایران، بر جهان تأثیر خواهد گذاشت. با آزاد کردن گیسو از بند حجاب ایران زیباتر شد. آرزو دارم مرگ حجاب اجباری آغازی باشد برای آزادی پوشش در ایران. اما به یاد داشته باشیم که مسأله زن تنها در حجاب خلاصه نمی‌شود.

- شعار زن زندگی آزادی شعاری‌ست بسیار زیبا و همین زیبایی گاه هوش از سر می‌رباید. این شعار آن‌چنان زیباست که می‌تواند به جای آن شیر نری که شمشیر از نیام برکشیده، بر پرچم آینده ایران بنشیند. زنان در این شعار آزادی‌های خود را بازمی‌بینند، و مردان؟ تا کنون مردان بوده‌اند که تاریخ و فرهنگ را در راستای آرزوهای خویش ساخته‌اند. و حال؟ من به تقدس زِهدان اعتقادی ندارم ولی آرزو دارم که از هم اکنون زنان ایران جنبه‌های حقوقی آن را بر خویش آشکار گردانده، به آن عنیت بخشند و آن را به خواستی از خواست‌های جنبش تبدیل کنند. آرزو دارم که جنبش از هم‌اکنون بپذیرد که نیمی از مشاغل اجرایی ایرانِ آینده از آن زنان باشد. در این هیچ شکی ندارم که زنان ایران، از جمله زنانی که هم‌اکنون در زندان به سر می‌برند، شایستگی رهبر شدن نیز دارند. آرزو دارم جنبشی را که شعار آن زن زندگی آزادی است، به جای رهبرتراشی و رهبرجویی، حضور همین زنان را پررنگ‌تر کند.

- آری! در تقابل با آرزوهای رژیم، شورش علیه ارزش‌های ضدزندگی و ضد زن حاکم بر کشور، آغاز شده است. آرزو دارم این شور زندگی‌بخش به شعور زندگی‌ساز بدل گشته، هستی در آن دوباره بشکفد.
_______________________

*متن صحبت‌های من در نشست "کانون نویسندگان ایران در تبعید" و "انجمن قلم ایران در تبعید" با عنوان «شب همبستگی با جنبش انقلاب مردم و به یاد جان‌باختگان اهل قلم در ایران» در شهر کلن.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد