logo





جنبش سبز مردم ایران و بیانیه شماره یازده

سه شنبه ۳۱ شهريور ۱۳۸۸ - ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۹

ن. نوری زاده

Nourizadeh.n@gmail.com
بدون تردید تحلیل و تبیین در مورد هر پدیده ای از جمله تحولات و جنبشهای اجتماعی، سیاسی نیاز مبرم به مطالعات علمی و دانش در حوزه های اجتماعی، تاریخی و سیاسی دارد. بدیهی است که اگر پدیده ای و یا یک رویداد اجتماعی از بررسی علمی و پژوهش رفتار شناسی جمعی و نیز شناخت روش های مطالعاتی برخوردار نباشد نه تنها نمیتوان روند آتی آن پدیده و یا رویداد را پیش بینی کرد، بلکه تحلیل و تبیین آن رویداد سراسر با تضاد و ضد و نقیض گوئی روبرو میگردد و آنرا به نوشتار های ژورنالیستی و عوام زدگی روزمره تبدیل میسازد.
نوشتار حاضر ضمن بررسی مختصر از جنبشهای اجتماعی و سیاسی و بیان قرابت کیفی آنها با یکدیگر به موضوع تفاوت فعالیت سیاسی افراد درچارچوب احزاب با شرکت در یک جنبش اجتماعی اشاره میکند و سپس به بررسی بیانیه شماره یازده جنبش سبز و مطابقت آن با یک جنبش اجتماعی، سیاسی خواهد پرداخت و در پایان خطای تحلیل گران وابسته به تفکرات حزبی را در مورد جنبش سبز برمیشمارد.

1. جنبش های اجتماعی (Social Movements)

صاحب نظران جامعه شناس برداشت های گوناگونی در مورد جنبشهای اجتماعی کرده اند و هرکدام به نکته ای از نکات متعدد آن پرداخته اند. برای مثال، برخی از آنان استمرار و پایداری رفتار جمعی شهروندان عادی (Ordinary Citizens) را در یک جنبش اجتماعی مورد مداقه قرار داده اند و برخی دیگر به نقش ارزشها و هنجارها و یا نظم نوین اجتماعی که یک جنبش خواهان آنست توجه کرده اند در حالیکه عده ای دیگر از جامعه شناسان به هویت جنبش ها و عنصر آگاهی که معمولا تحولات اجتماعی به همراه دارد تاکید ورزیده اند. بهرحال شاید بتوان ویژگی های یک جنبش اجتماعی را به شرح زیر خلاصه نمود:
الف- در یک جنبش اجتماعی شهروندان عادی با اعتراضات مستمر و بیان خواسته های جمعی، مخالفت خود را با وضع موجود (Status Que) نشان میدهند. شکل مدنی به پاسخ اعتراضات مردمی در این نوع جنبش ها شرکت افراد در یک مبارزه انتخاباتی صحیح و وارد شدن به حوزه سیاسی و تصمیم گیری است.
ب- یک جنبش اجتماعی از شبکه های متعدد مردمی که پیرامون خواسته های مشترکی گرد آمده اند، تشکیل میشود. اینگونه شبکه ها و سازماندهی مردمی از سازمان و احزاب سیاسی، فرقه های مذهبی و یا ائتلافات سیاسی کاملا متفاوت است.
ج- یک جنبش اجتماعی اصولا مقوله ای کلی از یک رفتار جمعی(Collective Behavior) است. در این نوع جنبشها افراد از ساختار اجتماعی موجود ناراضی میباشند و با رفتار اجتماعی ناساختار خویش تلاش میکنند تا تغییری در جامعه بوجود آورند. به سخنی دیگر هنگامیکه یک نظام اجتماعی با هنجار های سنتی و یا تحمیلی خود نتواند ساختار مناسب و رضایت بخشی را برای رفتار جمعی شهروندان فراهم کند، آنان نظام موجود را از راه های گوناگون و ناساختار و برای نشان دادن اعتراض و مخالفت خود ، به چالش میکشانند.
صاحب نظران علوم اجتماعی همچنین برای یک جنبش اجتماعی ویژگی های مشترکی را به قرار زیر بیان کرده اند.
الف- هدف: یک جنبش اجتماعی دارای اهدافی مشخص، عینی و با خواسته های حداقلی تعریف میگردد.
ب- هویت: یک جنبش اجتماعی جهت همبستگی شهروندان با یکدیگر از یک هویت مشترک برخوردار است.
ج: اعتراض: یک جنبش اجتماعی بر مبنای مخالفت با وضعیت موجود (Status Que) و در جهت دستیابی به وضعیت مطلوب قرار دارد.
د: رهبری: اصولا یک جنبش اجتماعی دارای رهبری و یا شورای رهبری است که مورد پذیرش مقطعی و یا دائمی اکثریت قریب به اتفاق شهروندان میباشد.

2. جنبش های سیاسی (Political Movements)

از نظر جامعه شناسان، جنبش های سیاسی علیرغم تشابهاتی که با جنبش های اجتماعی دارند دارای کارکردی مستقل و ویژه ای هستند. به عبارت دیگر یک جنبش سیاسی در حوزه جنبش اجتماعی تعریف میگرددکه پیرامون یک یا چند موضوع سیاسی بوجود آمده باشد. جنبش های سیاسی بر خلاف احزاب سیاسی برای راهیابی به مراکز دولتی و دستیابی به قدرت سیاسی تلاش نمیکنند. بلکه هدف یک جنبش سیاسی آنست که شهروندان را متقاعد سازد تا مقامات حکومتی را وادار نمایند که نسبت به خواسته و یا خواسته های آنان اقدام کنند. یک جنبش سیاسی ممکن است منطقه ای، ملی و یا بین المللی باشد. اهداف بعضی از این جنبش ها فقط تغییر خط مشی دولت ها است مانند جنبش های ضد جنگ و یا جنبش های مخالف جهانی شدن (Globalization) و یا به منظور دفاع از حقوق شهروندی مانند حق رای برای زنان(Franchise) و یا حقوق بشر(Human rights) ایجاد شده اند. همچنین جنبش های سیاسی ممکن است در جهت دفاع از منافع طبقات ویژه ای مثل کارگران و یا برای دستیابی به آرمانهای ملی چون جنبش ضد استعماری ملی شدن صنعت نفت بوجود آمده باشد. جنبش های سیاسی هرازگاهی در صدد تمرکز و یا تمرکز زدائی سلطه قدرت ظهور کرده اند که میتوان از جنبش های سیاسی آنارشیسم،(Anarchism) فاشیسم (Fascism) و نازیسم (Nazism) نام برد.
بنابراین همانطور که مشاهده میگردد جنبش های اجتماعی با جنبش های سیاسی ضمن ارتباط تنگاتنگی که با یکدیگر دارند، هر یک دارای کارکرد های مستقل و ویژه ای هستند. اما نکتهء بسیار مهمی را که باید به آن توجه کرد آنست که جنبشهای اجتماعی ،سیاسی با احزاب و سازمانهای سیاسی تفاوت اساسی دارند. به سخنی دیگر، گرچه احزاب سیاسی از درون جنبش های سیاسی، اجتماعی متولد میشوند اما آنها با تدوین مرامنامه (Platform) و اساسنامه و تعلیم و تربیت کادر سیاسی همواره در صدد دستیابی به قدرت سیاسی میباشند و بدین دلیل خصلت های عمده یک جنبش اجتماعی را بکلی از دست میدهند و به شکل کانونی غیر رسمی (Private Association) و متشکل در میآیند. یکی از خصلت های بارزی که احزاب سیاسی را از جنبش های اجتماعی، سیاسی مجزا میکند اهداف و خواسته های تعریف شده حد اکثری آنان است که به صورت برنامه های حزبی ارائه میگردد. به سخنی دیگر جنبشهای اجتماعی، سیاسی بدلیل گستردگی و تفاوت شگرف خواسته ها و نبود ساختار تشکیلاتی واحد و نیز عدم سنخیت و ارتباط ارگانیک افراد با یکدیگر ناچار است که برای همبستگی و اتحاد، پیرامون حداقل خواسته های مشترک بین افراد تمرکز و عمل کنند.
بنابراین نتیجه ای که میتوان از این مجمل گرفت آنست که تحلیل افراد و احزاب و سازمانهای سیاسی از جنبش سبز مردم ایران بدان دلیل غیر واقعی، انحرافی و خود محورانه است که آنان معمولا یا بین یک جنبش اجتماعی، سیاسی و فعالیت های حزبی و تشکیلاتی افراد تفاوتی قائل نیستند و یا اصولا از شرایط عینی جنبش سبز در درون کشور درک و شناخت واقعی ندارند. برای مثال، این افراد هر شعاری مبنی بر "اتحاد"، "همه باهم"، "وحدت همگانی" را که جهت پیشبرد جنبش سبز مردم ایران سر داده میشود، شعار های "پوپولیستی" و توهمات خیال انگیز تعبیر و تلقی میکنند و متاسفانه این تعابیر و تحلیل ها را بنام دفاع از جنبش سبز ارائه میدهند. اگر نیم نگاهی به تحلیل ها و تبیین های سازمان مجاهدین خلق، سلطنت طلبان مشروطه خواه، جمهوری خواهان و سکولارها و یا توده نفتی ها بیاندازیم، به خوبی آشکار میگردد که این احزاب و سازمانهای سیاسی با انواع و اقسام ترفندها سعی دارند که جنبش اجتماعی، سیاسی سبز ایران را از محدوده تنگ وتار باورهای حزبی خود تحلیل نمایند و همگان را تشویق و ترغیب کنند تا به آنها همگام و همراه شوند. برای نشان دادن خطای تحلیلگران حزبی و مقاله نویسان وابسته به تفکرات جناحی نگارنده به بیانیه شماره یازده میر حسین اشاره میکند وسپس آنرا در مغایرت با عملکردهای حزبی و مطابقت با ویژگی های یک جنبش اجتماعی، سیاسی که پیشتر به آنها پرداخته شده است، ارزیابی مینماید.
اگر بیانیه شمار یازده جنبش سبز بنام "چه باید کرد؟" را غربال کنیم آنچه بدست میآید به قرار زیر است:
یک- اعتراض مدنی، مسالمت آمیز و بدون خشونت به وضع موجود که بر اثر تقلبات فاحش در انتخابات ریاست جمهوری ایجاد شده است. (بند 1 بیانیه)
دو- "خواسته های حداقلی مردم، دستیابی به آزادی، استقلال، عدالت و پیشرفت و حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت مردم"،" تامین آزادیهای سیاسی"، "آزادی مطبوعات"، "آزادی احزاب و جمعیت ها"، "آزادی بیان". (بند 2، 11، و 12 و 21 بیانیه)
سوم- همبستگی و اتحاد و ارتباط موثر با یکدیگر مبنی بر " اجماع، خرد جمعی و همصدائی در تعادل شعار ها و آرمانها ی مشترک، دقیق و عمیق که قادر به تامین خواسته های جنبش باشد." (بند 28، 29، و 31 بیانیه)
چهارم- حرکات جمعی مردم در ایجاد شبکه های متعدد اجتماعی مبنی بر " نقش آفرینی شبکه اجتماعی خود جوش و توانمند در میان بخش وسیعی از مردم جهت اعتراض به حقوق پایمال شده خود ... و تحکیم این شبکه های اجتماعی" (بند 22، 25، 26 و 27 بیانیه)

پنجم- پلورالیسم و دمکراسی مبنی بر، " پذیرش واقعیت تعدد و تنوع باورها، نگرش های موجود در خانواده بزرگ باستانی ایران زمین" و "همزیستی مسالمت آمیز سلیقه ها، گرایش ها، اقشار، اقوام، مذاهب و ادیان و ..." (بند 4، 5، بیانیه.)
اما بدون تردید آن دسته از خرده گیران خرده خواهند گرفت که در بیانیه میر حسین مواردی ذکر شده است که نشانگر دید ارتجاعی و واپسگرانه او میباشد و سنخیتی با خواسته های مردم ایران ندارد. برای مثال در این بیانیه موضوعاتی چون "بسم الله رحمن الرحیم"، "حفظ نظام جمهوری اسلامی"، "ملت خدا جوی ایران"، "قانون اساسی"، "اسلام ناب محمدی"، "امام ما" ( آیت اله خمینی)، "تاسی به اهل بیت پیامبر" و ... مطرح گردیده است.
بنابراین بکار گیری چنین واژه گانی در بیانیه شماره یازده گزگ به دست قلم بدستان داده است تا از روزن محدود باورهای سیاسی خود ابتدا میر حسین را فردی مرتجع با پیشینه ای بد معرفی کنند که موجب انحراف جنبش سبز خواهد شد تا آنان از این طریق جنبش سبز مردم ایران را آنگونه که مایلند و مطلوب آنان است تفسیر و تحلیل نمایند.
بنظر میرسد که تحلیل ها و موضع گیری های نابخردانه احزاب و سازمان های سیاسی بویژه چپ های سنتی، سلطنت طلب های مشروطه خواه، مجاهدین خلق و افرادی که به نحوی از انحا وابسته به باورهای آرمانگرایانه و رادیکال دارند و عمدتا سالیان درازی است که در خارج از کشور و بدور از صحنه مبارزات مردم بسر میبرند ناشی از دلایل زیر است:
الف: عدم شناخت از شرایط عینی، واقعی و مناسباتی که طی سه دهه بر جامعه ایران حاکم شده است.
ب- درک محدود و ناقص از بافت فکری، اعتقادی، سنتی و مذهبی جامعه ایران
ج- درک محدود از جناح های سیاسی سه دهه اخیر و شکل گیری باور های سیاسی افراد و احزاب اپوزیسیون درون کشور
د- عدم شناخت و یا شناخت ناقص از ویژگی های جنیش های اجتماعی، سیاسی
ه - عدم آشنائی با روش های مبارزاتی خرد (تاکتیکی) و کلان(استراتژیکی) جنبش های اجتماعی، سیاسی
و- برخوردار از دیدگاه ها و باور های خود محورانه، دگماتیسم و حزبی، جناحی در مورد رویدادها و پدیده های اجتماعی، سیاسی
ز- درک محدود از پلورالیسم و دمکراسی و ابزارهای کاربردی آنها
نگارنده این سطور برای پرهیز از طولانی شدن این نوشتار توضیح هر یک از موارد بالا را به وقت دیگر موکول میکند.
ن.نوری زاده
20 سپتامبر

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد