کیست سرش بر دار؟
کیست همیشه دیگش بار؟
.
ردایش سیاه، آینه اش، همه دود و زنگ
بر پلک خیابان، نشسته
شلوارش همیشه برجسته
تا خون فواره نزند، فرو نمی نشیند
عتیقه می خواند و رهگذران را می پاید
در دستی اسید و در دستار، اتر!
.
سینه های هرزه بی وقفه در گفتار
طوطیان هند شرمنده
سری در گریبان، سری افراشته
سینه ای سرد
سینه ای کوره افروخته پُر از آتش
عنکبوت از آوارٍ دیوار قصه می بافد!
ناگهان، آفتاب
از موج پُر تابٍ گیسویی
بر بام مه آلود
می روید
کفترانش بر اقیانوسها در پرواز!
چکمه می کوبند
چکمه می کوبند!
بر آسفالت خون آلود، چکمه می کوبند!
چون چشمٍ مادرانٍ خیره مانده بر در،
که کوبه ای شاید وُ
سلامی دوباره و خنده ای، آهی، لب فرو بسته یا که در فریاد وُ
هرچه باشد، باز از در درآید،
نگاهی منتظر، پرسه می زند در شهر!
سگی ولگرد بر گرسنگی کوچه، پوزه می مالد!
.
کیست سرش همیشه بر دار
کیست همیشه دیگش بار
زندگی در آشیان مردمکها زنده و شاداب
کرکسان از آشیان، جوجه می ربایند
دختران، جان در گیسوان، گیسوان بر باد!
سالومه پای می کوبد وُ
در چینه دانٍ کرکسی
لوده می خواند
از ژرف نمورٍ خاک
جمجمه ای بی چشم سر می برآرد
ارث می خواهد!
سالومه باز می رقصد
چکمه ها بر خاک،
خاک، آلوده
آسمان، آلوده
پیامبرش شیاد
بلندگوها!
بلندگوها و چراغ پُر دود را خاموش باید کرد
کور و کر باید شد تا دید!
ریزش و آوار!
ایکاروس بر عمود همچنان می راند!
باز بوی خاکِ خمیر شده در خون
بوی عطر نان!
.
کیست همیشه دیگش بار؟
کیست سرش بر دار؟
چیست پایش بزا؟
.
.___________
آذر 1401، آتلانتا
divanpress.com