![]() |
|
آوایش
زُلال چون آوازِ پرندگان و تکه نوری برتیره جهانتان آرام وُ پُر صلابت اما شاهین وار نشست بر قله ها رهنوردی دیگر از جنسِ آرش وُ بابک و حضیضِ ذلت را چنگی بر درگاهتان و جاودانه پیامی تا برقصند پارسیان بر مزارش سینه ی فراخش ستبر چون تاریخش با خالکوبِ پرچمش بر دست همانا پاشنه ی آشیلِ نفرتی از شما تا زوزه ی وحشت طنابِ داری باشد بر گردنش او اما اسطوره ها سرود از جادویِ کلامِ خویش و با نگاهی که خنده میزد به عجزتان ببین ببین سروده اند با مرگِ خویش این خرّم باوران فردائی فرحبخش برایِ ایرانِ خویش 23/12/2022 رسول کمال این شعر را می توانید با صدای شاعر بشنوید نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|