در غروب آفتاب،
دیدم جنگلی سبز و بزرگ.
رفتم و رفتم،
کوبان،
راه ناهموار را.
ناگهان دیدم،
تُنُک شده میدانی،
پر از راه های فراوان.
رُم شده میدان جنگل مبهم،
دور از هر راه بافرجام.
امیدم،
فرفره ای در شکل آن میدان
خاک جنگل،
گوئیا هدیه ای ست،
از راه سازان و راه پیمایان پیشین اش،
در قلب بی صدای آن میدان.
ناکجا آبادم،
سرد و بی رنگ،
تنهای تنهاست.
گوتنبرگ
۲۵ آذر ۱۴۰۱
آریو برزن
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد