logo





مجتبا مفیدی

جبهه‌ی مردمی و ضدمردمی

سه شنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۱ - ۰۶ دسامبر ۲۰۲۲

تمرکز تمامی قدرت در دست خامنه ای، او را سمبل قدرت مطلقه کرده و آماج تمامی مخالفت ها بوده و شعارها خواهان مرگ او هستند. باید به خاطر داشته باشیم که او سمبل یک رژیم خودکامه ولی فقیه بر اساس قانون اساسی قرون وسطایی است. لازم است که هم آهنگ و هم زمان شعارهای ضد خامنه ای، نفرت از رژیم و طرد آن نیز اعلام شود، تا کسانی که دنبال بزک کردن رژیم ، با اصلاح های ظاهری چون حجاب اختیاری هستند، تا رژیم را از زیر فشار خارج کنند، جایی برای مانور سیاسی نیابند. البته بن بست نظام، ساختاری است و هیچ راه نجاتی ندارد. ِچرا که ماموت ها ی حوزه علمیه، کماکان در بحث ایدئولوژیک، قدرت بیان دارند در حالی که در خواب اصحاب کهف فرورفته اند و حاکمیت نمی تواند آن ها رها کند چرا که در نبود مشروعیت مردمی به مشروعیت دینی آویخته است.
رژیم برخاسته از انقلاب 57 ، مانند هر انقلاب دیگری از مشروعیت توده ای بهره برده ، از این سرمایه انقلاب برای برقراری رژیمی توتالیتر و مذهبی، بی نهایت سوء استفاده کرده است. بارها و بارها جوان های آزادیخواه را تیرباران کرده است. در سال 67 دست به قتل عام زندانی های سیاسی زد. لیست شرارت ها و بی رحمی های این رژیم، نسبت به مردمی که آن ها به قدرت رساندند، بسیار طولانی است. هم زمان با سرکوب ها گام به گام آزادی های مرد م را محدود کرد. این دایره را چنان تنگ کرد که دیگر امکان تنفس نماند. هم آهنگ با این آزادی کشی ها رژیم به ورطه فساد و دزدی و غارت کشیده شده ، این سیاست مافیایی فقر و گرانی را در سطح کشور گسترش داد. اگرچه سرکرده ها و دزد های رژیم از این مافیا فربه شدند ولی به همان میزان ،هر روز و با هر سرکوب، مشروعیت خود را از دست داده راه سقوط خود را هموار کرد. رژیم ،با عملکرد خود، به مردم نشان داد که تا به آزادی از دست رفته نرسند، هیچ راه نجاتی برای هیچ یک از مشکل هایشان نخواهند داشت. مردمی که از فقر و بیکاری و کم غذایی در رنج بودند، کلید رهایی را یافتند و مشعل آزادی خواهی را بر افروخته و آن را به محور اتحادی سراسری و همگانی تبدیل کردند. رژیم که تا دیروز با استفاده از فقر عمومی مرد م را بسیج میکرد ،در مقابل شعله های این مشعل افروخته سراسری، دچار فلج و استیصال شده. دیگر قیام در تهران یا حتا شهر های بزرگ نیست، سرتاسر کشور مردم به این رژیم« نه» گفته و نفرت خود را نشان میدهند.

آزادی - آزادی نه تنها شعار همه گیر است بلکه راه نجات از این رژیم نیز می باشد.

معادله سرکوب و نفرت- رژیم منزوی و بی پشتوانه، تنها راه نجات را سرکوب می شناسد غافل که از این حربه بیش از حد استفاده کرده و دیگر کاربرد ندارد. ترس جای خود را عوض کرده است که « گفته اند هرکه دست از جان بشوید هرچه در دل دارد بگوید؛ وقت ضرورت چو نماند گریز / دست بگیرد سر شمشیر تیز

و امروز این مردم آنچه در دل دارند میگویند وجان به لب رسیده ، سینه به گلوله سرکوب گرها میسپارند. رژیم دیکتاتور، آنگاه که به سراشیب سقوط می افتد راه هایی را بر می گزیند که سقوط خود را تسهیل می کند . دست به کشتار میزندو با هر کشتار نفرت از خود را افزایش میدهد و به حد انفجار میرساند. قادر نیست درک کند، آنچه او را از مردم جدا کرد در طول این سال ها، کشتار بوده است همچون معادله ای سرکوب، نفرت می آفریند. مردم، کشتار عزیز های خود را فراموش نمی کنند. آن ها را در هر خیزشی به یاد آورده و بزرگ میدارند. هر گلوله، شعله نفرتی می آفریند و هر کشته، این شعله های نفرت از رژیم را خروشان تر و افروخته تر می کند. این رژیم خود کرده، در شعله های برافروخته خود است که سوخته و خاکستر می شود. دیگر رژیم راه نجاتی از این نفرت عمومی ندارد.

فرشته ها در برابرلات ها- بارها از دهان بسیجی های دست آموز لومپن های به قدرت رسیده، شنیده بودیم- در خیزش های قبلی- که «این سوسول ها راجارو می کنیم». عجبا آن گاه که این فرشته های بی گناه و خواهر ها و مادر های جان به لب رسیده اشان جان بر کف گذاشته و به خیابان آمده و جان را فدای آزادی می کنند حتا بسیجی حقوق بگیر را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. رژیم که از آغاز، بر ستونی از لومپن های بازار و تکیه ها و مسجدها متکی بود، با پروسه تحکیم دیکتاتوری فردی، این ستون را تقویت کرده تمام ارگان های قدرت و رسانه و دولت را به آن ها سپرد. اگر به لیست کسانی که از آغاز انقلاب تا اکنون در هر سطحی اعم از دولت، سپاه و بطور کلی هر ارگان و نهادی به قدرت رسیدند نگاهی بیندازیم و برای سجایا، تحصیلات، درستی، وطن خواهی و احترام به مردم یک منحنی واحد رسم کنیم در می یابیم که ، به طرز حیرت انگیزی، این منحنی بسوی افرادی بیسواد، نا لایق ، نادرست، فاقد پیوند با مردم ،چاپلوس و حقه باز ،با هدف سوءاستفاده محض، سقوط کرده و مطلقن فرد شایسته ای در هیات حاکمه در تمام سطوح وجود ندارد. بدین ترتیب اگر کل رژیم را رژیمی لومپن به نامیم به خطا نرفته ایم. در برابر فاجعه های این رژیم است که شریف ترین انسان ها برای رسیدن به آ زادی به پا خاسته اند. جانبازی این فرشته های جان باخته باعث بیداری «وجدان عمومی» شده آن چنان که خواب و راحت را از جامعه و به ویژه رژیم دور کرده است. کسی که به خیابان نیامده به نداهای رژیم هم پاسخ نمی دهد. مداح و لاتی که برای رژیم تعزیه راه می انداخت و لشگر کشی میکرد در مقابل بیدار شدن این وجدان عمومی بی سلاح میشود. این شرف و غیرت از یک طرف و «نفرت عمومی» از طرف دیگر، آن ها را نیز به حصار می کشد. اخلاق عمومی ای که به دست آن ها به تنزل و ابتذال کشیده شده بود را با فداکاری های خود به دور افکنده اخلاق نوینی بر اساس آزادی ، احترام به هم وطن و در راس آن زن ها و بالاخره وطن خواهی را بنا می نهند و این هدف و دستاوردی سترگ است. از هم امروز می بینیم که اخلاق عمومی بی احترامی به زن را بر نمی تابد و هر جا پیش آمده موجب افزایش نفرت شده است. شک نیست، تا دستیابی به این هدف راه درازی در پیش است، همین که شروع کرده ایم خود یک پیروزی است.

مردم یا ضد مردم- با ادامه خیزش مردم و کشتار کور و سرکوب بیرحمانه رژیم به تدریج جبهه مردم از رژیم جدا شده است. کشتن و ضرب و شتم زن ها اگر آغاز این پروسه بود تیراندازی به کودک ها و بازداشت و شکنجه آنها چهره قدرتی اشغالگررا به رژیم داد که هیچ حد و مرزی در دزدی و فساد و جنایت نسبت به مردم نمی‌شناسد و تنها دغدغه اش حفظ قدرت به هر قیمتی است. این عملکرد، چهره ای غیر انسانی و ضد مردمی به رژیم داده است. در مقابل جبهه مردمی با شعاری انسانی در طلب «آزادی» برخاسته با عشق و اشتیاق به تلاش و جانبازی در راه «زن و زندگی» دست یازیده است. چهره انسانی ناب و عشق به زندگی ای آزاد از این طرف و برخورد خشن و غیر انسانی رژیم در مقابل، تمامی جامعه را وادار به انتخاب مردم یا رژیم ضد مردم کرده است.حاصل این همه سال سرکوب و کشتار، با خیزش اخیر، تمامی پل ها و گفتگوها بین مرد م و رژیم را از بین برد. نفرت عمومی از یک طرف و «وجدان عمومی» از طرف دیگر چنان عمیق و گسترده است که اگر کاسبی غافلگیر شده و رئیس جمهور را تحویل میگیرد در کمتر از یک روز از این عمل تبری می جوید. یا اگر رستورانی، در پی کسب درآمد، اعتصاب را می شکند به سرعت از این کرده تبری می جوید. هزار ها نمونه از عملکرد «وجدان - نفرت عمومی» میتوان اراِیه داد که درجنبشی، بدون رهبری مرکزی، موجب میشود چون تنی واحد عمل کند. کافی است تیم ملی با رئیس جمهور ملاقات کند تا از صدر بزیر افتد. کسی دستور نداده ولی خودجوش ، افراد شناخته شده یا ناشناس از این رژیم تبری می جویند. هر کس به سهم خود و با ایده ای نو، جدایی خود و طرد این رژیم را نشان می دهد. این نفرت و وجدان عمومی است که خط هدایت جنبش شده و اگر شخصی یا جریانی با آن همراه نبود و نشد خود بخود طرد میشود. در چنین جوی رژیم قادر نیست نیروهای سرکوب خود را در خط حمله، مدتی طولانی، نگهدارد. تهدید می کند اثر ندارد. زبان به نرمش بر می دارد بی اثر است. هستند کسانی که آگاه یا از سر خطا این خط کشی را نمی پسندند- میگویند تیم ملی است و غیره- کسی بهایی نمی دهد. جنبش پاسخ میدهد این تیم رژیم است نه ملی. چهره و خون این فرشته ها جلوی چشم بیدار مرد م است ، اجازه به هم زدن یا به هم خوردن خط مردم و ضد مرد م را نمی دهند. ادامه این وضع، انزوای کامل رژیم و نافرمانی عمومی و سراسری مرد م است. طرفه این که، این وجدان عمومی به تدریج جهانی شده افکار عمومی تمام کشور ها – به جز آن ها که خود اسیر رژیم هایی مشابه ما هستند- را به حمایت زن ها و کودک های ایران بر انگیخته است. دیگر جایی برای نمایش این رژیم در خارج نمانده. در صورت پیروزی، این اولین بار در تاریخ خواهد بود که مردمی بی سلاح ، رژیم نظامی بسیار مسلحی- که همه از قدرت ایذایی اش وحشت دارند- را بدون کمترین کمک خارجی و بدون برخورد نظامی در درون کشور در محاصره گرفته و فلج کرده اند.

کنار گذاشتن خامنه ای برای حفظ رژیم- تمرکز تمامی قدرت در دست خامنه ای، او را سمبل قدرت مطلقه کرده و آماج تمامی مخالفت ها بوده و شعارها خواهان مرگ او هستند. باید به خاطر داشته باشیم که او سمبل یک رژیم خودکامه ولی فقیه بر اساس قانون اساسی قرون وسطایی است. لازم است که هم آهنگ و هم زمان شعارهای ضد خامنه ای، نفرت از رژیم و طرد آن نیز اعلام شود، تا کسانی که دنبال بزک کردن رژیم ، با اصلاح های ظاهری چون حجاب اختیاری هستند، تا رژیم را از زیر فشار خارج کنند، جایی برای مانور سیاسی نیابند. البته بن بست نظام، ساختاری است و هیچ راه نجاتی ندارد. ِچرا که ماموت ها ی حوزه علمیه، کماکان در بحث ایدئولوژیک، قدرت بیان دارند در حالی که در خواب اصحاب کهف فرورفته اند و حاکمیت نمی تواند آن ها رها کند چرا که در نبود مشروعیت مردمی به مشروعیت دینی آویخته است.

نافرمانی مدنی- در جریان جنبش استقلال طلبانه هند و زمانی که دولت غاصب انگلیس مالیات بر نمک را افزود، گاندی مردم را به نخریدن نمک و تهیه آن از آب دریا فراخواند و خود سطل و بیل کوچکی برداشته برای این کاربه راه افتاد. حکومتی ها این ایده و کار را ابلهانه و مسخره دانستند ،اما خیل مردم به دنبال گاندی در این راه گام برداشته به سوی دریا روانه شدند. رژیم به سرکوب و سپس زندان متوسل شد ولی در مقابل هجوم میلیونی به سوی زندان عقب نشست. این روزها به طور خودجوش افراد تک تک بیرون آمده در سکوت با برداشتن حجاب به هم می پیوندند. رژیم تک و توکی از آن ها بازداشت می کند. مجسم کنید، اگر همین حرکت اعتراضی ، یا هر مقاومت دیگری، به هزار ها و ده ها هزار برسد رژیم هیچ چاره ای جز تسلیم ندارد. این پروسه خودجوش، در بخش های مختلف نظیر کامیون دار ها، براه افتاده است و با اطمینان میتوان گفت که بخش های مختلفی را در بر خواهد گرفت. این حرکت خودجوش را به پذیریم و حمایت همگانی از آن را دامن بزنیم.

سخن آخر، از شکست احتمالی در این مرحله نه بترسیم و نه نا امید شویم؛ مبارزه اجتماعی ، با پیروزی سنگر به سنگر، به نتیجه مطلوب میرسد. در این هشتاد روز، جنبش سنگر های مهمی را تصرف کرده است که مهمترین آن ها همین خط کشی بین مردم و رژیم است که دیگر آینده ای برای آن باقی نگذاشته و هر حرکت و خیزش آتی از همین سنگر به جلو خواهد رفت. باور کنیم که این آتش دیگر خاموش نخواهد شد.

۱۲ آذر ۱۴۰۱ برابر ۳ دسامبر ۲۰۲۲
مجتبا مفیدی


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد