بنشان
بر شانه هایِ باد
سوگواره ی اندوهت
بنشان
بر شانه هایِ باد
واپسین لبخندِ مرگشان را
بنشان
بر شانه هایِ باد
هرآنچه را که دیگر نیست
در خرامِ آوایِ صبحشان
آبتابِ خورشیدِ سراوان
نشسته اما به انتظار
تا
ازمرواریدِ اشکت زیوری
بر گُل اندامِ آرزوهایشان
گوش کن
زمزمه
وُ
آواز
وُ
فریادِ
چشمه وُ رود وُ دریا را
همه
غزل خوان می آیند
برسریرِ صلابتشان
تو فقط
آئینه باش وُ انعکاسی
و
از مرواریدِ آن همه اشک ها
زیوری
بر گل اندامِ آرزوها
26/11/2022
رسول کمال