logo





فانوس

يکشنبه ۶ آذر ۱۴۰۱ - ۲۷ نوامبر ۲۰۲۲

لقمان تدین نژاد

new/loghman-tadayonnejad.jpg
در خانه‌یی کلنگی،
با دیوارهای ترک خورده،
انتهای بن بست یک کوچه‌ی تنگ
که با کورسویِ یک فانوسِ لهستانی روشن می‌شد،
و دختران،
شرمسار از سینه‌های تازه رُسته‌ی خویش
به کنجی می‌خزیدند
کجا می‌شد به موتزارت گوش فرا داد
وقتی که هرشب صدای مناجات بلند بود
از تاریکی‌های گوشه‌ی اتاق
و صدای بلندگویِ مسجد محل
حیاط تنگ آن را پر می‌کرد
دوازده ماهِ سال
کجا می‌شد مکتوبات را خواند،
تاریخ عصر نوزایی،
سِیر اندیشه، مرگ خدا،
و راست و دروغ افسانه‌های قدّیسین را در آورد
شهادت‌های سرخ،
جوانمردی‌های غلو‌آمیز،
و کرامات و معجزاتی در خور اسطوره
تنها فلسفه‌های منسوخ بود،
تعبیر خواب،
جادو ادعیه،
و رساله‌‌های عتیقه‌ی چاپ سنگی
که دست به دست می‌شد

کلاغ بدشگون بار دیگر قارقار ‌کرد:
پس از روزگارِ‌ من و تو،
این هیولای مرگ‌ناپذیر،
با همین نگاه خون‌آلود،
همین کبر و غرور،
و همین خشونتِ اجدادی،
از کشتارگاه‌های پای کوه،
شکنجه‌گاه‌های پهنه‌ی دشت،
خانه‌های امن،
و قلعه‌های انگیزیسیون،
بیرون خواهد زد
خاکسترِ بیشمار قربانیانِ خویش را
از عبا و دستار تازه دوخته‌ی خویش خواهد تکاند
و باز خواهد گشت به همان خانه‌ی اجدادی
تا با ایمان به نسیان تاریخیِ من و تو،
بار دیگر در هیئت یک مُنجی
نزول اجلال فرماید از آسمان
در میدانی با نامی مسخره
که این بار،
نه با فانوس‌های زنگ‌زده،
بل با مدرنیته روشن می‌گردد
خون مِرفق و پنجه‌های خود را تطهیر می‌کند
و به نماز می‌ایستد
در گورستانی تازه تأسیس
تا که بار دیگر بر شانه‌های یک خلق گول بنشیند
و آنانرا همراه با نوه‌ها و نبیره‌ها و نتیجه‌ها
به جهنمی رهنمون شود که خود
یک روز از آن بر‌آمده
و روز دیگر به آن باز می‌گشت

لقمان تدین نژاد
آتلانتا، ۱۹ آبان ۱۴۰۱
۱۰ نوامبر ۲۰۲۲


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد