درباره نابرابری زن و مرد در اسلام ، و فقدان حق و حقوق زنان در ایران، بسیار گفته و نوشته اند. از میزان شعور و تحصیلات عالی زنان باخبریم، از رنجی که قرن ها بُرده و دندان به جگر گرفتهاند نامطلع نیستیم، از آشنایی آنان به ابزارهای مدرن ارتباطات و حضور انبوه آنان در شبکه های «همرسانی» اخبار و اطلاعات هم میدانیم، با پدران و مادران فداکار و با فرهنگ اینان آشناییم و همچنین از تجربهی تلخ اصلاح طلبی غالب بر سالیان دراز عمرشان با خبر هستیم و …همهی اینها نقش بسیار مهمی در شناخت و آگاهی زنان و دختران جوان ایران بازی میکند و افزون بر این ها همچنانکه «اقدام» و عمل انقلابی شان در نخستین گامها دنیا را لرزانده، خودشان را هم دگرگون کرده و میکند؛ گسست دفعی از گذشته ای که «انقلاب » را «بد» و انقلابیون را سر زنش میکرد، منجر به بازخوانی و نقد گذشته و درس گیری از تاریخ خود میشود. اینها همه بسیار مهم هستند، اما ورای اینها؛ مسئله ای جانکاه و اساسی در حیات زنان ایرانی وجود دارد و آن نگاه و عمل اسلام شیعه به آن هاست، که به قول آیت الله مطهریِ خودشان: «شیعیان قالتاق ترین ها هستند»، باری، اینان زنان را در مقیاس ملی، غنائمی میدانند که عملا به «بردگی جنسی»، محصور در چنگ مرد، و منبع درآمد اقتصادی دستگاه روحانیت در آورده اند.
و به عبارت صریح تر؛ دستگاه روحانیت با وضع قوانینی مثل صیغه و عقد موقت و دایر کردن مراکز عقد صیغه و نکاح، و «خانه های عفاف» در هر کوچه و برزن، رسما برای زنان نقش بردهی جنسی قائل است و خود نقش قواد را در مناسبات جنسی زن و مرد ایفا میکند. و تصادفی نیست که به دنبال دستگیری انبوهی از دختران جوان، پس از طرح سپردن آنان به «مراکز روان درمانی»، این حضرات، فورا به فکر فرستادن این دختران کودک و نوجوان به «خانه های عفاف» افتادند.
(تُف به ریش تان ای قوادان !)
زنان ایران اما دیگر به اسارت خویش در چنین سیستمی و به دست این قوادان، بخوبی پی برده اند و میدانند که بدون در هم شکستن کامل این سیستم و روفتن این زباله های ماقبل تاریخی به زباله دانی، راه دیگری وجود ندارد. بویژه برای نسل های جوان که مدام در شبکه های مجازی از زندگی و از تمام دنیا باخبرند و بهیچوجه نمیتوانند این مزخرفات و سنن و آداب قرون وسطایی را تاب بیاورند. آنها به درستی از «روسری و توسری» و حجاب اجباری آغاز کردند که نوعی «بسته بندی» «کالا» یی بنام زن را در «ویترین»های اسلامی و در معرض دید مردان میگذارد: اما این قوادان حرفه ای، سختگیری هایشان در کوچه و خیابان برای حجاب، در اساس برای حفظ «قفس» یا غل و زنجیری ست که به دست و پا و تن زنان بسته اند و بدون آن تسلط آنان بر زنان عملا ناممکن میشود.
من این رویکرد «شیعهی قالتاق» و قواد را، در به اسارت جنسی در آوردن زنان، اساسی ترین جنایت سازمان یافته و «قانونی»، علیه زنان میدانم، و به نظرم عاملی اساسی در بی پروایی ها و رادیکالیسم زنان در این انقلاب است.
در عین حال نباید نادیده گرفت که این قوانین چون به مردان اجازه میدهد که از این «بازار جنسی» سهل الوصول بهره برند، عملا بخش عمده ای از آنان را به شریک جرم خاموش این رژیم بدل کرده و زنان هم بناچار برغم داشتن حمایت مردان آگاه و پیشرو، همچنان مجبور به ایفای نقشی ویژه در این کارزار سرنوشت ساز هستند:
زنان امروز ایران فقط برای امروز و خلاصی از دست جمهوری اسلامی و آخوند مبارزه نمیکنند: ایران قرن هاست که زیر سلطهی فرهنگ اسلامی و بسیاری خرافه های مرد سالارانه قرار داشته که به جرات میتوان گفت حتی بخش قابل ملاحظهای از خود زنان تحت تاثیر این فرهنگ هستند.
بهمین جهت به نظر میرسد خیز حداکثری زنان پیشگام در این انقلاب، اهداف دورتری را هم مدنظر دارد: چون آنان به تجربه دریافته اند که این فرهنگ را فقط با زدودن ملا و رژیم اسلامی و نیز با نقد تئوریک و نصیحت و گفتگو حتی، نمیتوان تغییر داد، و اگر فعالیتهای اجتماعی جاری، و این انقلاب توازن قوای واقعی را به نفع کارگران و ستمکشان، که خود جزیی از آنها هستند، بهم نزند و زنان حتی بیش از مردان در امور اجتماعی نقش پیدا نکنند، صحبت از برابری، بیشتر در حد حرف باقی میماند. علاوه بر این، تنها با فتح چنین موقعیتی برتر یا داشتن دستی بالاتر از مردان است که امکان ثبتِ فتح شدهی خود را پیدا میکنند و تنها در چنین صورتی ست که خواهند توانست آن را نهادینه کنند .
در خاتمه باید ضمن ستایش از جسارت بی نظیر و نقش فوق العاده ی دختران وپسران جوان در این جنبش ، اشاره کنم که؛ برغم نوجوانی و جوانی اکثرشان ، تو گویی سالار زنی اسطوره ای (déesse)، اینبار با نوگرایی تمام ، این رزمندگان جوان را زیر پرنیانی سرشار از مهر و عاطفه و هوشمندیِ زنانه هدایت میکند.
پیروز باد رزم زیبایتان
ای دلاوران دوران ،
فردای روشن در جان شماست
جانتان در امان باد
عباس هاشمی
۱۵ نوامبر ۲۰۲۲