logo





مجتبا مانی

ویژگی های جنبش

چهار شنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱ - ۱۶ نوامبر ۲۰۲۲

پس از سال ها جدایی مردم یکدیگر را بازمیجویند و به هم پیوند میخورند. تنها سرکوبگر ها و سرکرده های آنها بیرون هستند. کم نبوده اند کسانی که منزل خود را پناه گاه معترض ها کرده و بعد مورد آسیب مالی و جرح و بازداشت قرار گرفته اند از این دست فداکاری ها فراوان بوده است. این مردم از بی اخلاقی و بی‌رحمی که رژیم فاسد بر آنها تحمیل کرده بود با شایستگی و احترام به دیگری دوباره متولد می شوند.
شناخت ویژگی های قطعی و ثابت شده جنبش فعلی به ما کمک میکند وضع کنونی و مسیرهای احتمالی آنرا بهتر شناخته و از آسیب های در راه جلوگیری کنیم:

- شعار جنبش ایران اقتصادی نیست در حالیکه هیچ وقت مردم تا این حد از گرانی و فقر در فشار نبوده اند.

شعارها صنفی نیست در حالی که چندین حرکت اعتراضی از قبیل بازنشسته ها، مال باخته ها، کارگرهای هفت تپه و ده ها مورد دیگر وجود داشته است.

- شعار ها قومی یا منطقه ای نیست در حالی که فشار سرکوب و تبعیض در مناطق افزایش یافته است.

- شعار اصلی و محوری آزادی است چرا که مردم به تجربه در یافته اند هیچ یک از خواسته های دیگر بدون آن به نتیجه نخواهد رسید..

- با اینکه ژینا در تهران مظلومانه به قتل رسید شعار آزادی نه در تهران بلکه از کردستان با «زن زندگی آزادی» آغاز شد و سپس پذیرفته و همه گیر. این نشانه زیبایی از پیوند طبیعی و رشد یافته یک ملت با تمام تفاوت هاست. اگر قوم ها، در گذشته، دنبال فرصتی برای جدایی بودند اینک پس از تجربه کشورهای دیگردر این سال ها پذیرفته شده اند که توانایی و آینده بهتر در همبستگی و ایران یک پارچه حاصل میشود .

- خیزش در یک شهر نیست و بخش قریب به اتفاق شهرها را شامل شده است حتا شهر های کوچک این وسعت و این یک دلی در تاریخ ایران بی سابقه بوده است.

این وسعت و پراکندگی اعتراض ها، کار سرکوب آنرا، اگر نگوییم غیر ممکن، مشکل کرده است. نیروهای سرکوب همیشه و در همه جا نمی توانند حاضر باشند. اضافه بر آن به دو دلیل ماشین سرکوب دچار کمبود نیرو می باشد. اگر پاسدارهای برخاسته از انقلاب به رژیم اعتقاد داشتند؛ عملکرد رژیم در جنگ وفساد عمیق بعد از آن، از معتقد ها کسی باقی نگذاشت، مانده بخشی غیرفعال و بخشی که در خیابان آنها را «بی شرف» می خوانند و این ها اهرم سرکوب رژیم اند و چون کافی نیستند از اراذل و تبه کارها و یا مزدورهای خارجی و کودک ها استفاده میکنند. به عبارت دیگر رژیم لومپن دچار کمبود «بی شرف» است. دلیل دوم اینکه بخش غیر فعال در سرکوب اگر به خیابان بیایند با دیدن این صحنه ها و فجایع خطر برگشتن از رژیم را دارند لذا انتخاب آخر رژیم هستند.

- با اینکه جنبش فاقد یک سازمان مرکزی واحد است ولی با هماهنگی و همزمانی بی نظیری مانند یک ارکستر عمل میکند. امروز اگر ژستی در یک مسابقه ارایه میشود در دو روز با شابلون آنرا در کشور دیوار نویسی میکنند. گفته میشود که رسانه های جمعی مرد م را گول میزنند و وارد جنگ نیابتی خود می کنند.گیریم درست. ولی مردم حتا وقتی انترنت قطع است و رسانه کار نمی کند، بازهم، با هم ارتباط برقرار میکنند و به خیابان می آیند. امید که با هشیاری جلوی بهره برداری های خارجی را هم بگیرند.

-دستاورد مهم این جنبش تا همین مرحله، خرد و بی ارزش کردن اسطوره های ساختگی این رژیم و انقلاب – خمینی و رهبر- و ساخته های 1400 ساله مذهب و باور های واپس گرای آن است که شروع شده است. راه رشد فرهنگی ایران گذر از این مرحله است که، با بهای سنگین، میرود به دست آید. شاید خوشباوری باشد ولی یک انقلاب ، یک میلیون کشته در جنگ ، 43 سرکوب و کشتار بی امان در نهایت بی رحمی ودر نهایت فسادی که تا مغز استخوان رژیم پیشرفته و اختلاف طبقاتی هولناک و فقر، مردم ما را برای یک رنسانس واقعی توام با آگاهی فرهنگی آماده کرده تا بالاخره به تحجر و عقب گرایی یک نه بزرگ بگویند. حتا اگر خوش بینانه باشد راه همین است.

-خطای رژیم های خودکامه به دلیل قدرت بی حد و فقدان نظارت و حسابرسی مردم ، امری اجتناب ناپذیر است. شاه پس از برقراری نظام تک حزبی و پرستش شاه و آن نمایش های مسخره و پر کردن دولت با سر سپرده های خود تا آخرین روزها ،حاضر به پذیرش واقعیت ها نبود. این دیگری نیز با همان مسخرگی های ولایتی و خلافتی مردم و نو جوان ها را وادار به خواندن «سلام فرمانده» میکند و دولت را به بله قربان گو های خود وامیگذارد و به این ترتیب به مردم نشان میدهد که اوست که باید مورد حمله و طرد قرار گیرد؛ کسی به دولت کار ندارد.

- تکنولوژی تبدیل به شمشیری دو لبه شده است؛ جوان ها با تسلط و مهارت از آن برای هماهنگی و ارتباط در جنبش به نحو احسن استفاده می کنند و تمام مانع ها از قبیل فیلترو کندی شبکه را دور می زنند. لبه دیگر شمشیر بخش مهم فعالیت های اقتصادی و خدمات است که از این طریق تغذیه میشوند. این ها شامل طرفدار ها و بهره گیر های رژیم هم میشود و کندی یا بستن آن به درآمد حامی های رژیم لطمه میزند ودر صورت تداوم موجب ریزش آن ها میشود.

- با اینکه بخش اعضم معترض ها متولد های بعد از انقلابند و تجربه انقلاب ۵۷ را ندارند ولی درس های فراوانی در این سال ها آموخته اند و می توانند با خرد جمعی، دست فرصت طلب ها را کوتاه کرده و حتا سود جویان، با شهرتی، که خواسته اند فرصت طلبی کنند سر جایشان به نشانند. (کنسرت گوگوش و ساسی در سیدنی)

- فقدان رهبری را با نوعی دموکراسی جمعی جبران کرده و نظر ها و ایده ها به این ترتیب به محک زده شده و انتخاب یا رد می شوند. جنبش، «بگذار تا صد گل بشکفد»، را درعمل و مسیرخود پیاده کرده است این خود تمرین دموکراسی برای مردم شده است و تداوم آن موجبات رشد و آگاهی را فراهم میکند. (نمونه، شعار سلطنت طلب ها که حتا توسط عضو خاندان منع شد)

- پس از سال ها جدایی مردم یکدیگر را بازمیجویند و به هم پیوند میخورند. تنها سرکوبگر ها و سرکرده های آنها بیرون هستند. کم نبوده اند کسانی که منزل خود را پناه گاه معترض ها کرده و بعد مورد آسیب مالی و جرح و بازداشت قرار گرفته اند از این دست فداکاری ها فراوان بوده است. این مردم از بی اخلاقی و بی‌رحمی که رژیم فاسد بر آنها تحمیل کرده بود با شایستگی و احترام به دیگری دوباره متولد می شوند.

- در ایران، بخشی از جامعه، و در غرب ،عموما، این قیام را جنبشی فمینیستی شناخته اند. به خطا رفته اند. این جنبش اگر ظاهری فمینیستی داشته است بر خلاف نوع غربی اش، جنبشی است برای حقوق زن به عنوان مادر مطالبه های جامعه و در این راه مرد ایرانی را با خود همراه کرده است . این راهنمایی و درسی است برای آنها که در آن سمت آب به مردها در جنبش فمینیستی، نقش درجه دومی داده اند اگر نگوییم آنها را دور نگه داشته اند. مرد ایرانی ، محصول قرن ها فرهنگ سلطه و مردسالار،میرود تا چنان تکانی با این جنبش بخورد که ثمره نیک آن می تواند مژده تحولی بنیادین و ساختاری را در جامعه ایران بدهد. راه دراز است. پیروزی بزرگ زن ایرانی تا همین مرحله لرزاندن فرهنگ پدر سالاری، به هم راهی و کمک و همدلی مردهاست. بزیر کشیدن قانون های دوران تحجر، با این دست آورد بسیار آسان خواهد شد. شکست این فرهنگ مرد سالار، ظهور استعداد های ناشکفته مرد و زن ایرانی را نوید می‌دهد.

- انقلاب 57 اتحاد بازار و روحانیت که در تاریخ ایران سابقه طولانی دارد را دوباره عیان کرده و این دو با پیروزی انقلاب ، فرهنگ لومپنیسم را بر جامعه غالب کردند و در این راه با هر جلوه ای از فرهنگ و هنر این سرزمین گام به گام ستیز کردند تا آنچه از ادب و هنر و پیشرفت نشانه ای داشت را به نابودی و فساد بکشانند. به یاد بیاوریم که در فردای انقلاب ماشاالله قصاب با چه سرعتی با تایید حضرات مسوول حفاظت سفارت آمریکا میشود. ازانقلابی که یک پایه لومپن دارد چندان عجیب نیست. آمریکایی ها هم این انتخاب را به انقلابی های واقعی ترجیح میدهند و کسی اعتراضی ندارد. به همین یک دلیل هم که باشد نام گذاری «لانه جاسوسی» میتواند نام گذاری با مسمایی باشد. با آن شروع حیرت آور نیست هنگامی که می بینیم رییس قوه قضاییه، یعنی بالاترین مقام قضایی کشور و مسوول برقراری عدالت برای هشتاد میلیون، در مقابل دوربین به هنر خود در زدن سوت بلبلی بی دست افتخار می کند. بد دهنی ها و نا هنجاری های بی شمارو فساد فراوانی از سلطه این فرهنگ لومپنیسم می توان ارایه داد که وهن مردم ایران است. در این راه حجاب زن اولین سنگری بود که آنها به آن هجوم بردند و تنها سنگری بود که در تمام این دوران اشغال با تمام تلاشی که کردند فتح نشد. پس از انقلاب، جامعه فوق العاده سیاسی شده دوران انقلاب، در شکل هر حزب و سازمان و اتحادیه، با قهر و زندان و کشتار دسته جمعی به نابودی کشانده شد و بخش عظیمی را مجبور به مهاجرت کرد. این زن ها بودند که با نوعی مقاومت ومبارزه منفی در حفظ حقوق و حرمت خویش کوشیدند. رژیم برای فتح این سنگر تمام اهرم ها را به کار برد. قانون مرد سالارانه تصویب کرد. سنگسار کرد. حد و شلاق زد. برای بیشماری پرونده درست کردند بلکه با ترس بر آنها غلبه کنند. خانه نشین کردن و گشت ارشاد و ده ها تمهید دیگر؛ ولی زن این آخرین سنگر را با افت و خیز فراوان حفظ کرد. این تداوم و مقاومت موجب بیداری زن ها و مردهای نا آگاه گشت و با اسم رمز ژینا میرود تا پایه های سیطره این لومپن های فربه شده -با درآمد و ثروت این کشور فارغ از هر نظارتی- را به لرزه در آورد.

- دیگر کمترین پیوندی بین مردم با حکومت وجود ندارد. فرهنگ تزویر و دروغ جای کمترین اعتمادی باقی نگذاشته؛ دیگر مردم کمترین مشروعیتی برای رژیم قایل نیستند. حرف و خواست و عملکرد رژیم است که حرکت یک پارچه مردم را هدایت می‌کند تا خلاف حرف و خواست آنها موضع بگیرند. کافیست رژیم از کسی بد بگوید تا او قهرمان مردم شود. رژیم با ضرب و شتم و کشتار زنان نفرت مردم از اشغالگر را به نهایت رساند و راه برگشت و میانه ای باقی نگذاشت. در عقب افتاده ترین و ستمگرترین حکومت ها هم نمیتوان مجلسی یافت که خواهان اعدام معترض ها ی هم وطن خود شود. خط هدایت مردم نفرت از این رژیم است.

- رژیم اشغالگر- این نام برای حکومتی که در تمام عمر خود مانند رژیمی دشمن و سرکوبگر و بیگانه عمل کرده طبیعی است- برای برقراری سلطه خود، از آغاز، مبارزه ای همه جانبه و پیگیر را با آزادی ها آغاز کرد و با تحمیل حجاب اجباری، به حیطه زندگی و رفتارشخصی شهروند ها وارد شده و نوعی زندگی قرون وسطایی را به تدریج و پس از سرکوب همه نیروهای اجتماعی، بر جامعه تحمیل کرد به طوری که گام به گام مردم به این نوع زندگی تحمیلی در بیرون گردن نهاده و آزادی های خود را به سنگرخانه محدود کردند که آن هم از هجوم و سرکوب در امان نبود. گاه در خانه هم از آسیب های ناشی از شستشوی مغزی فرزندانشان در مدرسه در امان نبودند. از درون این زندگی دوگانه و توام با ترس است که فرزندان مان قدم علم کرده اند تا آن ترس را وارونه کنند. قیام اخیر پایانی بر این زندگی دوگانه و آغازی برای باز پس گرفتن یک یک آزادی های فردی و جمعی از دست داده، شده است. برداشتن و سوزاندن روسری سمبل باز پس گرفتن آزای ها شده و آغاز پایان اشغال ایران است و از همین رو رژیم در مقابل آن ایستادگی میکند . مردم اینک پس از تحمل "اینهمه سال جنایت" از حالت سکون و تحمل خارج شده و دفاع فعال را آغازکرده تا گام به گام آنچه را از دست داده است را در سطح جامعه باز پس بگیرد و رژیم را با اراده و ایستادگی خود به عقب براند. طرد حجاب ، تلاش برای سلف سرویس مشترک در دانش گاه ها، نخواندن سرود رژیم ، پس از پیروزی در میدان های ورزشی و صدها عمل اعتراضی و مخالف گام های شروع این ضد حمله است. اگردر 43 سال گذشته سنگر به سنگر عقب نشستیم حال رژیم است که باید عقب به نشیند و این پروسه شروع شده است و میرود تا آغازی برای مبارزه و مقاومت منفی یک ملت در مقابل رژیم اشغالگر باشد. نشانه هایی از شروع این مقاومت منفی دیده میشود، با ادامه آن ها، این مقاومت ها به سر پیچی مدنی منجر خواهد شد که موردهای فردی آنرا از سوی زنان شاهد هستیم که گواه رها کردن ترس است. ایمان به درستی راه و مشروعیت آن مردم را امیدوار و مصمم و نیروی مقابل را دچار تردید و ریزش می کند. بسیاری منتظر اعتصاب های سراسری به ویژه در صنعت نفت هستند. نباید حتمن همان گونه اتفاق بیفتد. این بار قیام عمومی راه نافرمانی عمومی رامهیا میکند که به تدریج همه گیر میشود و احتمال سرایت به نیروهای نظامی سالم را نیز زیاد می کند.

- یادآوری این نکته ضروری است ؛ همان گونه که هشیارانه مردم و جنبش به حمله یا دخالت خارجی، نه گفتند باید از هرامیدی به قدرت های بیگانه به پرهیزند و بدانند، حتا آن گاه که از ما حمایت می کنند، کماکان نفع خود را دنبال می کنند که امری طبیعی است. یک مثال هشدار دهنده : قدرت های خارجی تنها وقتی حاضر به حمایت از جنبش مردم ایران شدند که از ایستادگی و عزم راسخ آنها مطمئن شدند و آنگاه آشکارا خواسته و شرط این حمایت را قطع فروش پهباد به روسیه اعلام کردند. کشور سویس بی پروا این موضع را گرفت که از تحریم ایران برای تحویل پهباد به روسیه حمایت می کند و از تحریم ایران به خاطر عدم رعایت حقوق بشر حمایت نمی کند. رودرواسی دل درد می آورد! این کشورها فشار برای قطع فروش سلاح به روسیه را قبل از حمایت از مردم ایران قرار داده اند؛ دور نیست که اگر در تنگنا رژیم از فروش سلاح به روسیه خودداری کند آن ها هم از حمایت واقعی از مردم ایران صرفنظر کنند البته اگر افکار عمومی مردمشان اجازه دهد. جلوه دیگر این حمایت ها این است که هنگام حمایت، به سراغ کسانی میروند، تا آن ها جلو بیندازند، که منافع آن ها را بهتر و بیشتر تامین می کنند. از این درس ها بیاموزیم که این مردم ایران هستند که با مبارزه پیگیر و سرسخت خود نه تنها رژیم بلکه کشور های خارجی را تابع اراده و خواست خود می کنند.

تمامی آنچه گفته شد ویژگی ها یی است که تا امروز بطرزشگفت انگیزی رعایت شده باید توجه داشت که این ویژگی ها با خود خطرهایی را به همراه دارند که باید به آنها به دقت توجه داشت و جلوی آنها را گرفت تاجنبش از مسیر شگوفای خود منحرف نشود. اتحاد در مرحله شروع جنبش به سهولت به دست می آید ولی درمراحل اوج که حامل پیچیدگی های بیشتر و پیش آمد های بیشتری است حفظ این اتحاد احتیاج به روشن بینی، آگاهی، انعطاف و گذشت فراوان دارد که دربحث بعدی به آن ها می پردازیم.

18 آبان 1401 - 9 نوامبر 2022


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد