کتاب تازه ای باز میکنم
صفحه تازه ای می نهم پیش رو
جائی که خانه ها به سرعت گرد هم آمده
محّله های شعف رنگ میگیرند
پناهگاه درختان
و گربه های سرگردان
که سلانه سلانه
با گامهای کشدار به خانه نزدیک میشوند
حوض های کاشی که لحظه به لحظه رنگ آبی خود را باز مییابند
نیلگون تراز همیشه
وماهیان اخراجی
که آنان را صدا زده
گفته اند نترسيد، دیگرنمانده دندانی در دهان اژدهای
مسیر خانه می پویند
از هزار راه و بیراهه
کلمات را فرا می خوانم
آنها شکل عوض کرده، قالب شکانده و ویترین های نو میجویند
گرد و غبار از رویشان بر میگیرم
تا چون فوجی از پرندگان به پرواز درآمده
اشباع کنند سطح طاقچه را
اتفاقی روی داده است
زنی که خانه از آن او بود
ولی راهش نمیداده اند
به درون راه یافته
اتفاق بزرگی ست
میتواند ازین پس
پیش چشم همسایه ها و هر که زنگِ در زد
در کسوت صاحبخانه ظاهر شده
بشقابی از شادمانی ناب پیش گرفته
و به رخت و لباس خود ببالد
قباله ها عوض میشوند
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد