logo





محل سکونتم

چهار شنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۱ - ۰۲ نوامبر ۲۰۲۲

طاهره بارئی

tahere-barei1.jpg
من ساکن این منطقه ام:
تاریکی مسلّط
شطّ شب
سوسوی اختران بر آب
که به همهمه مانند است
به اعتراض
به التماس
به خَنج کشیدن به روی خفتگان

من هر روز با قطاری از این منظره عبور میکنم
کلید خانه را می چرخانم در جمع سوسو ها
گاه حس میکنم درمُشتم
ولوله ی سوسو را
ستاره ها ماهی، پروانه، میشوند در قالب دستانم
و حوض بر می گردد به کاشی های آبی طبیعیش

من هر روز باتلاق را زیر پا له میکنم
هر روز به محض چشم گشودنِ نیلوفر های آبی
پیاده روی روزانه را به حاشیه خیابان منتقل میکنم
و با آرنج تنه میزنم
به سامانه های سنگی

من میان قارچهای مَهیب سنگی و دشنه های شیشه ای زندگی میکنم
امّا
از پوشیدن سبکبالی پروانه
وقت بالا رفتن از پله های اُبهت
کوتاه نمی آیم

میدانم که یکروز
دیگر ازین آسانسور پائین نخواهم آمد
واز میان سقف خرچنگ و پیچک
سر انجام تکّه آسمانی خواهم چید
همچنان که خوشه انگوری می چینند از تاک سربلند
پس نقشی از آن بر پارچه ای خواهم بافت
و زیر دست تمام دوزندگان شهر خواهم فرستاد
صدای خوش چرخ خیاطی
رویایم را خوشه خوشه نوازش خواهد داد

تا ابتدای خامه دوزی پیش خواهم رفت
روی دیوار های کودکیم
آنجا که بر جلگه ای سرسبز
طاووسی چتر زده
لک لکی آب می نوشد از برکه روشن

پس کفشی از پوست فلفل به پا میکنم
به جاده های اعجاب می شتابم
برای پیاده روی امروزم

از برکه ای که گفتم آب خواهم خورد
با گلوی نو نوارم
و میان سوزن دوزی زنان فامیل
به پا ایستاده
با بادبزنی از پرنیان
منظره را تکمیل خواهم کرد

اوراق نشانی دیروزم را
به أمواج خواب سپرده ام

آنسوی اقیانوس ـ ابری مادر
به دندان خواهدش گرفت
و درخانه ماهیان قعر آب تقسیم خواهد کرد

کلیدم را در جلبکی سبز می چرخانم
و در تقاطع روشنايی ها
پا به خانه های تو در تو می گذارم

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد