به نیمه شب اگرت آفتاب میباید
ز روی دختر گل چهر رز نقاب انداز
حافظ
جنبش زن، زندگی، آزادی که صدای رسای زن و همبستگی بین ملیتها و اقوام مردم ایران، کانون مشترک همهی حرفها و نوشتههاست،پرسشهای فراوانی با خود آورده. در میان این پرسشها، پرسش بنیادین این است که این جنبش آیا میتواند زمینه برپایی یک انقلاب را در ایران به وجود آورد یا هنوز زود است داوری درباره آن.
یک حرکت گسترده مردمی که بتواند زمینه انقلاب را فراهم کند باید بیشترینی از مردم را از اقشار و طبقات گوناگون اجتماعی به حکومت بیاعتماد کند.
اعتراضهایی که در این سالهای اخیر میزان و وسعت آنها زیادتر شده و شدت بیشتری پیدا کرده بود، در فراهم کردن زمینهی منطقی این پرسش دارای اهمیت بودند.
با سرکوب خونین هرکدام از آنها، قشرهایی از جامعه آهسته آهسته از حکومت دور شدند.
در زمینه امید به تغییر در ساختار قدرت بارها مردم به ویژه نسل جوان، از سه دهه پیش، که در یک فضای دوپاره شدن آگاهی از خود میزیستند و میدیدند از یک سو باید دارای حقوقی باشند که شهروند جهان امروز از آنها برخوردار است و از سویی دیگر زیر سلطه قوانینی زندگی میکنند که با دنیای امروز همخوانی ندارد، سعی کردند از راههایی که طرفداران تشکلهای اصلاح طلب برابرشان میگذاشتند به رسیدن به اندکی حق هم که شده با کارزار اجتماعی و سیاسی آنان همراه شوند. اما هر تلاش آنها نه فقط با شکست روبرو شد بلکه خامنهای را که مسئول همه این جنایات حکومتی است جّریتر کرد که در برابر آنها بایستد.
خامنهای با بیشرمی و وقاحتی تمام رئیسی را که مردم به او آیتآلله قاتل لقب داده بودند وارد معرکه انتخابات ریاست جمهوری کرد تا بگوید وقتی شما به من نه میگویید من صد برابر آن به شما نه میگویم. تا بگوید، محمد تقی مصباح و محمد یزدی را از مجلس خبرگان بیرون میاندازید، اما من به زور و تقلب هم که شده جنتی شکست خورده را وارد آن میکنم. به رئیسی رای نمیدهید و او را در شعارهایتان رسوا میکنید و جلاد میخوانید، کاری میکنم که او رئیس جمهور شود. به خیابان میریزید سرکوبتان میکنم. کاری میکنم که مستقیم به سرتان شلیک کنند. در تظاهرات دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ چنین کرد. صدا و سیمایش تا میتواند آشکارا به مردم دروغ میگوید. اهمیت نمیدهد که این دروغها را مردم باور نمیکنند. طرفدارانش، برای فهم این دروغها، سرمقالههای کیهان شریعتمداری را چون آیات قرانی میخوانند و از بر میکنند. برای او همینها کافی است. وحی همین است. باید دیوار ترس و رعب را تا آسمان خدا بالا برد.
نسل جوان و نوجوان ما اکنون در چنین وضعیت ویژهای قرار گرفته است. جنبش کنونی آنان در دل این وضعیت و با آگاهی کامل بر همهی اینها به میدان آمده. شکوهمندی این جنبش در این است که دیوار مهیب ترس و ارعاب را به لرزه درآورده است. این جنبش میداند با چه حکومت جنایتکاری روبروست. نمیترسد و درست برابر تفنگ به دستان حکومت فریاد میزند مرگ بر ولایت و شعار میدهد: جمهوری اسلامی، نمیخوایم، نمیخوایم. مرگ بر دیکتاتور. و خواهان سرنگونی آن است.
با هر قتل و جنایتی که رژیم مرتکب میشود خانوادهای دیگر به جمعیت بزرگ خانوادههای دادخواه افزوده میشود. خامنهای با این همه مردم ایستاده بر سر پیمان برای گرفتن حق شان، چه میخواهد بکند؟
او بعد از هفده روز سکوت درباره مرگ مهسا(ژینا) امینی و آغاز جنبش اعتراضی مردم بالاخره در جمع نیروهای مسلحاش پیداش شد، تا حرفش را بزند. او گفت در این اغتشاشها به نیروی بسیج ظلم شد. به نیروی انتظامی هم ظلم شد. به ظلم بر ملت هم اشاره کرد که چنتهاش را هم از این واژه پُر کند که تو خالی بودن معنای آن در بیان او جار زده میشد. و در نهایت گفت به نظام هم ظلم شد. او هرجا به نظام اشاره میکند منظورش خود اوست. یعنی او به طور روشن همه شعارهایی را که مستقیم علیه او در خیابان، بر پشت بام ها، در دانشگاهها و مدرسهها به فریاد بلند سرداده میشود شنیده است. در همین سخنرانی ضعف و زبونی و ناتوانی او علیرغم ظاهری که فرمانده سعی میکند به خود بگیرد پیداست. در تعجبم چطور شد که هنگام بیان کردن آن از ضعف و وحشت به گریه نیافتاد. چه بسا افتاده و حذف شده است. اما دیر نیست که شاهد گریه او باشیم. جان زندهای که در خیابانها و دانشگاهها و مدرسهها و مراکز کارگری فریاد آزادی سر میدهد، او را به گریه خواهد انداخت. جان زندهای که زنان پیشتاز آن هستند.
اکنون دختران و زنان،گل چهرههای با شکوه وطن روسری از سر برداشته و موی در باد رها کردهاند تا در ظلمت نیمه شب وطن، آفتاب بتابد. حرکتی که ستون فقرات این نظام را لرزانده است.
دهم اکتبر ۲۰۲۲