از پنجره به خیابان نگاه کن
مارا ببین
که با پاهایی خسته
اما با گام هایی استوار،
به خیابان آمده ایم.
ما زنان داغدیده ی تاریخ ایم
که در سوگ زندگی، گیسو بریده ایم.
ما خواهران سیاوش ایم
که پیش از او از آتش عبور کرده ایم.
از پی سال های آوارگی،
سال های بی کسی و بی پناهی،
سال های تحقیر و تجاوز،
سال های انتظار و حسرت
و سال های فریب و نیرنگ
که در برهوت بهشت تو سرگردان بودیم،
حالا دوباره،
به خانه باز گشته ایم
و از این سفر
برای تو رهآوردی داریم.
همه تن دست شده ایم
تا این رهآورد را در جامی زرین،
به تو پیشکش کنیم.
جامی لبریز از حقیقت تلخ،
تلخ تر از آن زهر
که سَلَف تو آن را سرکشیده بود.
جای درنگ نیست
این جام زهر را
پیش از آن که تلخ تر شود
از ما بگیر و
لاجُرعه سربِکِش.
استکهلم ۶ مهر ۱۴۰۱، ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۲
شهریار حاتمی
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد