logo





چِشــم فتِنــه!؟
عـلی(ع) و انتخـابـات !؟

(دو مقاله)

چهار شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۸ - ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۹

عبدالعلی بازرگان

abdolali-bazargan.jpg
نمیدانم بارچندم است که این اصطلاح: "کور کردن چشم فتنه" را در فرمایشات آقا می‌شنوم؟ نماز جمعه این هفته موقعیت دیگری بود برای توجیه شرعی آنچه در حوادث اخیربه عنوان: "آخرین چاره داغ کردن است" (آخرالدواءالکی) که از طریق کورکردن چشم فتنه انجام شده و می‌شود.
در حملات ده سال قبل نیروهای تحت‌الامرآقا به خوابگاه دانشجویان، که یک چشم دانشجوی رتبه دوم کنکوربا شلیک تیرهای پلاستیکی مأموران تخلیه شد، فکر کردم "چشم فتنه" به کلی کور شده است! ظاهراً ضرورت داشته امسال نیز برای کور کردن چشم دیگر فتنه به کوی دانشگاه حمله شود!؟
راستی این فتنه چیست که کور کردنش اینقدربرای نظام دردسر آفرین و پرخرج شده است؟
آیا شعارالله اکبر دادن در بام‌ها فتنه است که با تک تیراندازان و تخریب اتوموبیل‌ها و اموال صاحب خانه‌ها باید کور گردد؟
آیا راه پیمائی مسالمت‌آمیز قانونی و اعتراض به تقلب در انتخابات فتنه است که پیاده نظام وسوارنظام تا دندان مسلح برای سرکوب آن اعزام شود؟
آیا اعتراض به ضرب و شتم و شکنجه و قتل واعمال شرم‌آور دیگرکه بسیاری از مسؤلین به زشتی و پلیدی آن اعتراف کرده‌اند، خلاف شرع است که ناهیان چنین منکراتی به جای عاملان آن باید محبوس و محکوم گردند؟
آری حضرت علی چنین جمله‌ای را در برخورد با خوارج که پس از قتل فجیع بعضی مسلمانان، علیه حکومت مردمی او لشکرکشی مسلحانه کرده و حتی پیک آشتی او را نیز به قتل رسانده بودند، پس ازکاربرد همه شیوه‌های مسالمت جویانه و مذاکرات مفصل و متعدد بیان فرموده است، اما خوارج متعصب و متجاوزو قاتل کجا و ملت مظلومی که فقط می‌گوید "رأی من چه شد؟" کجا!؟
آری علی(ع) از فتنه سخن گفته است، اما تحریف این سخن و کاربرد واژگونه آن، دقیقاً سخن دیگرایشان که فرمود "کلمه حق یرادبها الباطل" (این سخن حقی است اما قصد باطلی ازآن اراده می‌شود) را به یاد می آورد.
آقای خامنه ای با مطلق کردن ومحق شمردن و مساوی قرار دادن خود با اسلام وانقلاب و نظام، هرحرکت انتقادی و اعتراضی را فتنه و حرمت شکنی نظام می‌شمارد و تاب تحمل نمی‌آورد. این چه نظامی است که بیش از نود درصد پایه‌گذاران، کارگزاران، خدمت گذاران و حامیان فداکارش منزوی، مطرود، محکوم، محبوس و مقتول شده اند!؟ که به قول یکی از اندیشمندان: علی مانده است و حوزه امنیتی‌اش!؟
به تعبیر حضرت علی در وصف این سرکوب شدگان:
"اینان گاه گریزانند و تنها، گاه مقهور و ترسان، گاه خاموش ودهان بسته، خدا را به اخلاص می‌خوانند و(از غم مردم) همواره گریان و دردمندند. به خاطرخوف و خفای از ستمگران، گمنام و مصیبت زده مانده‌اند. گوئی (از تلخی روزگار) در دریای نمک غرقه شده‌اند. دهان‌هایشان دوخته و دل‌هایشان (از مظالم ستمگرن) ریش ریش شده است. آنقدرموعظه (انتقاد و اعتراض) کردند تا ملول و مأیوس شدند و آنقدر مشمول فهر و غلبه واقع شدند تا به ذلت (زندان) و قتل کشیده و قلیل شدند"
(خطبه ۳۲ نهج البلاغه)
این‌ها نه فتنه بودند و نه فتنه گر. فتنه آنگاه آغاز می‌شود که ( باز هم به تعبیر امام علی، در خطبه ۵۰)، به جای قانون، نظریات شخصی ملاک سیاست‌ها قرار گیرد، به جای کتاب خدا و سنت رسول، احکامی بدعت‌گذاری شود و (به جای حاکمیت ملت) کسانی بر خلاف دین خدا بر مردم ولایت کنند:
«انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع و احکام تبتدع و یتولی علیها رجال رجالا علی غیر دین الله.»
انصاف را، آیا همین ولایت مطلقه که بدعتی خلاف کتاب خدا و سنت رسول است، و پیروی مطلق ازنظریات و هواهای یک شخص، به جای قانون وسرسپردگی بخشی از مردم به ولایت او، اصلی ترین عامل اختلاف و پیدایش فتنه نیست؟
آقای احمد خاتمی، از دیگر اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، نیز در نماز جمعه چند هفته قبل در تحریفی آشکار! با استناد به نهج البلاغه، معترضین به تقلب انتخاباتی و مخالفین عملکرد حاکمیت را "فتنه گر" نامید، در حالی که در این کتاب صریحاً بزرگان ِ"زر و زور و تزویر" را که اهل تکبر و ترفع هستند پایه و اساس تعصبات و "ارکان فتنه" و شمشیرهای خشونت جاهلی شمرده و حذر کردن ازاطاعت آنها را هشدار داده است:
"الا فالحذر الحذر من طاعه ساداتکم و کبرائکم الذین تکبروا عن حسبهم و ترفعوا فوق نسبهم .....
فانهم قواعد اساس العصبیه و دعائم ارکان الفتنه و سیوف اعتزاء الجاهلیه". (خطبه قاصعه ۲۳۴)
آقای خامنه ای "حرمت نظام" را بالاتر از حرمت جان و مال و ناموس و آبروی مردم می‌داند. این چه "نظام مقدسی" است که فقط حرمت وقداست رهبری را پاس می‌دارد؟ مگر رسول خدا به کرات نمی‌فرمود:
"هرگز نمی‌توان نظامی را که درآن حق ضعیف بدون لکنت زبان از قوی ستانده نشود مقدس نامید!؟
"لن تقدس امه لایوخز فیها للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع !؟". (نامه ۵۳ نهج البلاغه)
چه قدرت و قداستی برای نظامی که با مردم مظلوم خود با زبان زور و زرادخانه عمل می‌کند باقی می‌ماند!؟
استالین نیز خود را مساوی مارکسیسم و انقلاب بلشویکی می‌دانست و برای اثبات این ادعا، نزدیک به تمام انقلابیون و ایدئولوگ‌های اصلی حزب در شورای مرکزی و دفتر سیاسی را اعدام و میلیونها نفر را قربانی قصابی های انقلابی خود کرد!
فرعون هم دراعدام پیروان موسی و سرکوب خونین بنی اسرائیل، توجیهی حق به جانب و دلسوزانه برای ملت خود داشت:
این دو تن می خواهند با سخنان ساحرانه شان شما را (از قدرت و کشور) بیرون کنند واین نظام بی‌نظیر شما را از بین ببرند!
" ... ان هذان لساحران یریدن ان یخرجاکم من ارضکم و یذهبا بطریقتکم المثلی". (طه ۲۰)
همچنین در سوره غافر آیه ۶۳:
"بگذارید موسی را بکشم تا ربّ خود را (برای نجاتش) بخواند. من می ترسم او دین (نظام) شما را تغییر دهد و در کشور اغتشاش ایجاد نماید!"
"وقال فرعون ذرونی اقتل موسی ولیدع ربه انی اخاف ان یبدل دینکم اوان یظهر فی الارض الفساد".
آقای خامنه ای در بخش دیگری از خطبه نماز جمعه، اصول انقلاب را: اسلام، قانون اساسی، رهنمودها و وصیت نامه امام شمرده اند! ایشان حتما از خاطر نبرده اند که حضرت علی پس از قتل خلیفه دوم حتی به قیمت از دست دادن حکومت، حاضر نشد شرط "پیروی از خط دو خلیفه قبلی" را در کناراصل منحصر به فرد "قانون اساسی" (که برای جامعه دینی آن روز کتاب خدا و سنت رسول بود) بپذیرد و زیر بار بدعت برود.
رهبر پیشین انقلاب نه معصوم و نه مدعی آن بود و رهنمودها و وصایایش هرچند برای بخشی از ملت مطاع است، اما معلوم نیست برای بقیه ملت اعتباری داشته باشد و با همه مفاد آن موافق باشند. آیا مطرح کردن معیاری شخصی در برابراصول کلی اسلام و قانون اساسی از عوامل تفرقه و فتنه محسوب نمی‌شود؟
راه برون رفت از"فتنه ای" که با سرپیچی حاکمیت از تمکین به حقوق مصرح مردم در قانون اساسی حاصل شده است، از نظر شرعى جز بازگشت به اسلام ِ مبتنی به کتاب و سنت (نه اسلام فقاهتی) و از نظر عرفى جز تمكين به حقوق مردم، مندرج در قانون اساسی، میسر نمی‌باشد.

۲۳ شهريور ۱۳۸۸
*********

عـلی(ع) و انتخـابـات !؟

از عنوان فوق ممکن است تعجب کرده باشید؛ انتخابات و جامعه بَدَوی و بی سواد چهارده قرن قبل!؟.....
حق دارید تعجب کنید، انتخابات و مراجعه به آراء مردم، یعنی دموکراسی، محصول مدرنیته و دنیای جدید است، وگرنه قبل ازانقلابات اجتماعی در اروپا، همواره و همه جا شاهان و سلاطین حکومت می‌کردند و مردم نقشی در سیاست وحاکمیت بر سرنوشت اجتماعی خویش نداشتند. همیشه در قالب تئوکراسی و آریستوکراسی و انواع عناوین و ادعاها، مستبدانی بر مردم حکومت می کردند.
حتی در یونان باستان نیز، که مهد دموکراسی نامیده شده، از ۴۰۰ هزار جمعیت شهر آتن فقط چهل نفر از اشراف و فیلسوفان حق رأی داشتند، یعنی از هر ده هزار نفرفقط یکنفر!! کارگران، دهقانان، زنان و بقیه طبقات متوسط همگی تابع همان اقلیت ممتاز بودند.
اگر این تحول در جوامع بشری مبارک و میمون بوده است و "مردم سالاری" و مراجعه به آراء اکثریت مردم برای تعیین سرنوشت جامعه از مهمترین دستاوردهای جدید بشریت است، جا دارد به بهانه شب شهادت آن آموزگارِ آزادی و عدالت، نگاهی از این منظر به نحوه به قدرت رسیدن آن امام و دیدگاه ایشان درمورد "مبنای مشروعیت نظام سیاسی" بیندازیم و به تناسب معضلات اجتماعی گسترده‌ای که متعاقب انتخابات نامیمون ریاست جمهوری اخير در ایران پدید آمد، مقایسه‌ای میان ادعاها و عملکردها بنمائیم.
مسلماً در نظامات قبیله‌ای چهارده قرن قبل و در میان مردم بی‌سواد عربستان صندوق و برگه رأی یا کارت الکترال و ابزار مشابه وجود نداشته است، اما تحقق بخشیدن به مردم سالاری در هر زمان و مکانی شیوه خاص خود را طلب می‌کند. مهم روح این رفتاراست که باید رعایت شود وگرنه وجود صندوق و برگه رأی، همانطور که به کرات تجربه کرده ایم، مردم سالاری را تضمین نمی‌کند.
در نظامات دموکراتیک امروز انتخابات عموماً در دو مرحله انجام می‌شود؛ نخست رهبریا نمایندگان مجلس از طریق "احزاب"، که کانون سیاست مداران و اندیشمندان به شمار می‌روند، برگزیده و به مردم معرفی می‌شوند، در مرحله بعد توده‌های مردم در صورت تمایل به کاندیداهای مورد قبولشان رأی می‌دهند.
دقیقاً همین شیوه، قبل از این که مجدداً سرنوشت مردم با تسلط بنی امیه، به دیکتاتوری فردی بازگردد، در مورد خلفای چهارگانه بعد از پیامبر اسلام ۖۖ اتفاق افتاد، البته با تفاوت‌هائی در شکل اجرائی آن. دو مرحله‌ای بودن انتخابات را مسلمانان صدر اسلام در قالب "شورا و بیعت" انجام می‌دادند. شورای مسلمانان که نقش امروزی احزاب را ایفا می کرد، از"مهاجرین و انصار"، که از پایه‌گذاران جامعه اسلامی و جانبازان آن محسوب می‌شدند، تشکیل می‌شد. این گروه با "شورا"ی خود، فرد مناسبی را برگزیده و به مردم معرفی می‌کردند تا در صورت توافق با او "بیعت" کنند.
سه خلیفه نخست را هرچند مردم با "بیعت" آزادانه خود "انتخاب" کردند، اما متأسفانه شورای جامع و فراگیری که همه اهل حل و عقد (صاحب نظران) در آن حضور داشته باشند تشکیل نشد و این گزینش درحلقه بسیار محدودی (شبیه شورای نگهبان ما) انجام شد و مرحله نخست مردم سالاری (شورا) شتاب‌زده ونیم بند صورت گرفت.
با قیام مردم علیه خلیفه سوم، به دلیل گماشتن خویشاوندان نالایقش بر مصادر امور، توده‌های مردم سراغ علی(ع) آمدند و مُصراً از او درخواست ولایت کردند. بحث حاضر اشاره‌ای است کوتاه به نحوه برگذاری "شورا"ی صاحب نظران، "بیعت" مردم با ایشان، عرضه برنامه‌ها و مواضع سیاسی و بالاخره دیدگاه امام نسبت به "مبانی مشروعیت نظام ".
در مرحله "شورا" تشخیص امام بر این بود که ابتدا باید "مهاجرین و انصار" (به خصوص اصحاب بدر)، که نخبگان جامعه آن روزگار بودند، درمهلت و فرصتی کافی (سه روز) "مشورت" نمایند. لذا از بیعت با توده‌های انقلاب کرده مردم که سیل‌وار به سوی او آمده بودند امتناع کرد تا هم از شیوه‌های پوپولیستی و سوارشدن بر موج احساسات تحریک شده حذر کرده باشد و هم مردم را به رایزنی و اندیشه درراه حل‌های ممکن مدد رسانده باشد.
پس از آن که رأی همگان (حتی رقبایش طلحه و زُبیر) بر خلافت او تعلق گرفت، آنگاه توده‌های مردم را برای بیعت پذیرفت. صحنه‌هائی که از روزانتخابات (بیعت عمومی) در نهج البلاغه گزارش شده است، نمایشی است از حضورباشکوه تمامی ملت؛ از زن و مرد و پیر و جوان، حتی کودکان و نوجوانان نابالغ و معلولان و بیماران. در جشنی ملی، پس از ۲۵ سال برکناری و محرومیت ملت.
گزارش این صحنه‌ها را (که در خطب: ۳، ۵۳، ۹۱، ۱۳۶، ۱۳۷، ۱۷۱، ۱۹۵، ۱۹۶، ۲۲۹ و... نهج البلاغه و کتاب‌های شرح ابن ابی‌الحدید، بحارالانوار، تاریخ طبری و...آمده است) امام نه برای تبلیغ و خودستائی، بلکه در دوران بی‌وفائی یاران و فراموشکاری مردم بازگو کرده است تا یادآوری کند او بدنبال قدرت نبوده و آنها حکومت را بر او تحمیل کردند!
تنها به ترجمه یکی از این گزارشات اکتفا می کنیم:
"دستم را (برای بیعت) گشودید، آن را پس زدم. کشیدید، من نگه داشتم. آن‌سان که اشتران تشنه به آبگیرها هجوم می‌آورند، بر من هجوم آوردید، چندان که بند کفش برید، ردا از دوش افتاد، ناتوان زیر دست و پا ماند. خوشحالی مردم در بیعت با من به حدی رسید که کودکان، شادمانه و پیران، لنگان و لرزان، و بیماران، با درد و رنج فراوان و دوشیزگان، بی نقاب به سوی من شتافتند"
(خطبه۲۲۱ و در بعضی نسخ ۲۲۹)
انتخاباتی که برگزار شد (به تعبیری که درنامه اول فصل ۵ نهج البلاغه آمده است) در نهایت آزادی، با اختیار کامل و بدون هیچ اکراه و اجباری بوده است (بایعنی الناس غیر مستکرهین و لا مجبرین بل طائعین مخیرین). و به تعبیر دیگری (نامه ۵۴) مردم نه به خاطر ترس از سلطه حکومتی بیعت کردند و نه کالائی عرضه شده بود (قابل توجه ریاست جمهوری تحمیلی جمهوری اسلامی !).
اما جالب‌تر"اعلام مواضع" یا بیان برنامه سیاسی و تصریح به حقوق دوطرفه‌ای (میان ملت و رهبری) بوده است که شخص ایشان، یا نمایندگانشان در شهرهای دیگر، هنگام اخذ بیعت ازمردم اظهارمی‌داشتند. ذیلاً به شمه‌ای از آنها اشاره می‌گردد:
صبح روز جمعه‌ای که مردم برای بیعت با حضرت حاضر شده بودند در بیان مواضع خود فرمود:
"ای انبوه مردم هوشمند، هیچ کس در حکومت بر شما حق اختصاصی ندارد مگر آن کس را که شما خودتان امیر کنید". (بحارالانوار، ج۸،ص۳۶۷ چاپ تبریز)
"کلیدهای اموال شما (بیت المال) با من است اما بدانید که بر من جایز نیست بدون اجازه و نظر شما درهمی از آن خرج کنم. آیا به این کیفیت راضی هستید؟!"
تعهد فوق را مقایسه کنید با "مبسوط الید" !! بودن متولیان حکومت ما که میلیاردها سرمایه مملکت و درآمد سرشار نفت را به تشخیص خود و بدون اطلاع مردم ، حتی اطلاع نمایندگانشان درمجلس، به کشورهای دلخواهشان می‌دهند و بخش اعظم بودجه مملکت را خارج از حسابرسی دولتی خرج می کنند!!
عمار یاسربا چنین عبارتی برای حضرت علی از مردم بیعت می‌گرفت:
"ما براساس کتاب خدا و سنت رسول (قانون اساسی جامعه دینی آن روزگار) با شما بیعت می‌کنیم. اگر برآن وفا نکردیم، حق اطاعتی بر شما نداریم و بیعتی برگردن شما نیست. فقط قرآن امام ما و امام شماست". ( بحارالانوار ج ۸)
در "مصر" قیس بن عباده این چنین برای حضرت علی از مردم بیعت می گرفت:
"برخیزید و برکتاب خدا و سنت پیامبرش بیعت کنید، پس اگر ما در میان شما به کتاب خدا و سنت رسول عمل نکردیم، بیعتی برگردن شما نداریم".
(تاریخ طبری،ج۳، ص۵۵۱)
حتی پس از ضربت خوردن، هنگامی که مردم با اندوه فراوان برای کسب تکلیف از او سئوال می کردند: "در صورتی که شما را از دست بدهیم، آیا با حسن(ع) بیعت نمائیم؟" فرمود:
"این کار را نه بشما امر و نه نهی می کنم، خودتان بهتر می دانید!". (مروج الذهب)
پس از شهادت امام، عبدالله بن عباس بیرون آمد و گفت:
"امیرالمؤمنین وفات یافت و فرزندی (امام مجتبی) از او باقی مانده، اگر می‌خواهید برای شما بیرون بیاید(زمامدار شود) و اگر نمی خواهید هیچ کس بر گردن شما حقی ندارد".
سلام خدا و فرشتگان و بندگانش بر او باد که بنیاد مردم سالاری را در اسلام بنا کرد و الگوئی ازعدالت و آزادگی باقی گذاشت.

۲۰ شهريور ۱۳۸۸
۲۱ رمضان ۱۴۳۰

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد