logo





از اوکی (O.K)گرفتن تا اپیلاسیون

سه شنبه ۲۹ شهريور ۱۴۰۱ - ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۲

س. سیفی

مردم عادی گاهی نیز واژه یا اصطلاحی را از زبان خارجی به زبان فارسی می‌کشانند. آن‌وقت چنین واژه یا اصطلاحی در زبان فارسی نیز به راحتی باب می‌شود. اصطلاح اوکی (O.K) سال‌های سال است که چنین فرآیندی را در زبان فارسی دوره می‌کند. چنان‌که اوکی، مصدرهای مرکبِ متنوعی را نیز برای خویش فراهم دیده‌است. اوکی شدن، اوکی دادن، اوکی گرفتن و اوکی کردن فقط بخش کوچکی از همین گستردگی را پیش روی ما می‌گذارد. در همه‌ی این‌ها اوکی با درونمایه و معنایی از "تأیید" ظاهر می‌شود تا آن‌جا که خیلی راحت واژه‌ی تأیید را از ساحت زبان عمومی پس می‌زند و بر جای آن می‌نشیند.
ادبیات بر پیکرهای از زبان پا می‌گیرد. اما ادبیات چه نوشتاری باشد یا گفتاری چندان تغییری در این فرآیند پیش نمی‌آورد. از سویی زبان گفتاری یا نوشتاری همواره تلاش می‌ورزد تا از وابستگی ادبیات به چنین پدیده‌ای چیزی نکاهد. چون زبان هرچند استقلال عمل خویش را از ادبیات به پیش می‌برد، ولی با این همه ادبیات نیز فضایی را فراهم می‌بیند تا زبان هم خود را به مخاطب بشناساند. اما این زبان گفتاری یا نوشتاری هرگز ثابت و بدون تغییر باقی نمی‌ماند. چنان‌که تغییر مداوم زبان شرایطی را به پیش می‌برد که متن‌های کهن به دلیل بیگانگی خویش با زبان زمانه‌ی ما به تفسیر و تأویل روی بیاورند. چون زبان دیروزی برای مردمان امروزی آن اندکی غریب می‌نماید. در همین راستا است که بسیاری از واژه‌های گذشته و باستانی می‌میرند و بنا به ضرورت‌های جدید واژه‌هایی نو جای آن‌ها را پر می‌کنند. در این فرآیند، بسیاری از واژه‌ها نیز هستند که از معنا و مفهوم پیشین خود تهی می‌شوند تا درونمایه‌های جدیدتری را از خویش به نمایش بگذارند.

طی چند دهه‌ی اخیر مثل هر دوره و زمان‌های از تاریخ واژه‌های جدیدی در ساحت زبان فارسی پا گرفته است. اما اغلب مواقع این واژه‌های جدید و نو کمتر به ادبیات نوشتاری راه می‌یابد. در نتیجه برای ثبت و ضبط آن‌ها چاره‌ای جز کار میدانی دیده نمی‌شود. به عبارتی روشن پژوهشگر برای دستیابی به نمونه‌های جدیدتری از واژه‌های زبان فارسی باید به دنبال مردم عادی در کف خیابان‌های شهر راه بیفتد. چنین خلائی را پیش از این احمد شاملو نیز حس می‌کرد که نوشتن کتاب کوچه را در پیش گرفت. همین فکر در زمان‌های پیش از احمد شاملو نیز ذهن علیاکبر دهخدا را به چالش گرفته بود. چنان‌که او به نوشتن "امثال و حکم" روی آورد. اما این تمامی ماجرا نبود. چون زبان فارسی هم‌چنان به بازتولید نمونه‌های جدیدتری از واژه‌ها یا ضرب‌المثل‌ها روی خوش نشان م‌یدهد. نیاز و ضرورتی که پس زدن آن از زندگی عادی مردم امری ناممکن می‌نماید.

اما هر لایه‌ای از مردمان جامعه زبان خودشان را در گفتمان عمومی به کار می‌برند. روشنفکران و قشر دانشگاهی جامعه با زبانی سخن می‌گوید که درک و فهم آن اغلب برای توده‌های عادی مردم ناممکن باقی می‌ماند. برعکس توده‌هایی از لایه‌های دیگر جامعه نیز واژه‌هایی را در گپ و گفت خویش به کار می‌گیرند که فهم آن برای دانشگاهیان غیر ممکن خواهد بود. در واقع زبان ابزاری برای زیست اجتماعی انسان است. اما تفاوت‌های زیست اجتماعی مردم، شرایطی را برمی‌انگیزد تا آنان در گپ و گفت خویش از واژه‌های ناهمسانی سود ببرند. لازم به یادآوری است که بازتولید واژه‌های جدید زبان بنا به ضرورت‌هایی متفاوت از هم در همه‌ی گروههای اجتماعی صورت می‌پذیرد. گروه‌های مختلف جامعه قصد دارند تا با همین بازسازی یا نوسازی واژه‌ها، پاسخگوی نیازهای جدید در ارتباط کلامی خویش باشند.

چنان‌که امروزه در شبکه‌های اجتماعی نوعی از خط و زبان پا گرفته است که تنها بر نیازهای ارتباطی کاربران خویش صحه می‌گذارد. پیداست که چنین خط و زبانی هرگز رسمی و قاعده‌مند عمل نمی‌کند. ولی می‌توان ضمن کاری پژوهشی قاعده‌ی مشترکی را هم برای آن دست و پا کرد. بدون شک چنین قاعده‌ای از زبان، هرگز به کلاس‌های درس دانشگاهی راه نمی‌یابد. چون کلاس‌های درسی دانشگاه منابع خود را تنها در کتاب‌های درسی می‌جویند. این کتاب‌ها نیز کار میدانی بر روی زبان را امری ناصواب می‌شمارند. چراکه بسیاری از دانشگاهیان هم‌چنان چون گذشته پرهیز از چنین زبان به ظاهر بی‌قاعدهای را پیشه کرده‌اند. ولی پرهیز از این زبان غیر رسمی یا غیر دانشگاهی نمی‌تواند بر حضور پویا و اثرگذار آن را بین توده‌های مردم سرپوش بگذارد. جدای از این، هرگز نمی‌توان همراه با تنظیم برنامه‌ای قانونمند و دولتی، پویایی و دگرگونی زبان را در اختیار گرفت.

از سویی پژوهشگر دانشگاهی دیدگاهی را به پیش می‌برد که اگر قرار است تغییری در زبان ظاهر گردد، این تغییر را از صافی‌های فرهنگستان زبان بگذراند. اما فرهنگستان زبان نگاهی رسمی را به اجرا می‌گذارد که این نگاه رسمی زیست آزادانه‌ی زبان را هرگز باور ندارد. به عبارتی روشن، پژوهشگر فرهنگستان زبان، برای واژه‌هایی که آزادانه بین مردمان جامعه پا می‌گیرد حق حیات قائل نیست. با همین رویکرد است که واژه‌های جدید هرگز به منابع رسمی و دولتی راه نمی‌یابند. هم‌چنان که واژه‌نامه‌ها نیز از بازتاب درست و دقیق آن‌ها بی‌نصیب باقی می‌مانند. در واقع باور به ایستایی یا پویایی زبان دو نوع صف‌بندی را با خود به همراه میکشاند که در سویه‌ای از آن نگاهی رسمی و دانشگاهی سامان می‌پذیرد. اما در سویه‌ی دیگری از آن، مردمانی عادی از جامعه صف بسته‌اند که دیدگاه‌های رسمی را پیرامون کارکرد زبان از پایه و اساس نمی‌پذیرند.

در همین راستا گفتنی است که گفتمان امروزی تهرانی‌ها کارکرد نوتری از مصدر ترکاندن یا ترکانیدن به دست می‌دهد. مصدری که همواره به شکل فعلی متعدی کاربرد پیدا می‌کند. چنان‌که شهروندان تهرانی اگر امروزه کار شگفتی‌آوری را به اجرا بگذارند می‌گویند: "ترکوندم". انگار کار نشدنی و ناممکنی را به انجام رسانده باشند. کاری که می‌تواند به سهم خود برای بیننده و مخاطب شگفتی بیافریند. چون او چیزی را که هرگز ترَک برنمی‌داشت به ترَک‌پذیری وادار نموده است. شکی نیست که چنین کاربردی شق جدیدتری از کارکرد مصدر متعدی ترکاندن را هدف می‌گذارد. امروزه در تهران همگی با چنین درون‌مایه‌ای از ترکاندن آشنایی دارند.

چنین قضاوتی در مورد فعل مرکب کف کردن نیز صدق می‌کند. محمد معین در فرهنگ فارسی برای توضیح کف کردن می‌نویسد: "پدید شدن کف بر اطراف دهان: از بس حرف زدم که دهانم کف کرد". اما این برداشت از مفهوم کف کردن برای جوان امروزی تهرانی اندکی غریب می‌نماید. چون او در توضیح خود از دیدار حادثه‌ای وحشت‌آور یادآور می‌گردد: "کف کردم". یعنی چنین حادثه‌ای تعجب و شگفتی مرا برانگیخت.

محل تجمع معتادان، تن‌فروشان و دزدان همیشه به یکی از مراکز واژه‌سازی بدل گردیده است. در همین راستا اصطلاحی را معتادان به کار می‌گیرند که می‌گویند: "بزن روشن شی". آشکار است که بین چنین روشن شدنی با روشن شدن چراغ و لامپ تفاوت می‌افتد. چنین عبارتی را عرق‌خوران نیز در جمع عرق خوری به کار می‌گیرند. هر دو گروهِ معتادان یا عرق‌خورها با روشن شدن است که از خماری خود درمی‌آیند. در واقع تاریکیِ خماری سرآخر جایش را به روشنای نشئگی و توانمندی می‌سپارد. چنین رویکردی را همین معتادان یا عرق‌خوران، "حال آمدن" نام گذاشته‌اند. ترکیبات بی‌شماری از مصدر مرکب حال کردن، حال دادن، حال آوردن و حال گرفتن را امروزه مردم در محاوره‌ی عمومی خویش به کار می‌گیرند. گستردگی چنین معنایی از واژه‌ی حال، پیش از این در ادبیات فارسی سابقه نداشت. مگر آن‌که گاهی اوقات عارفان زمانه معنایی عرفانی را از آن هدف بگذارند. چنان‌که حافظ در توصیف حال عرفانی می‌سرود: ساقیا بده آن می که حال آورد. اما حافظ چنین حالی را نیز به نمونه‌ای ویژه از می ساقی منوط کرده بود.

فرآیند روشن شدنِ معتادان را در سازهی واژه‌هایی از نوع روشنفکر و روشنگری نیز می‌توان ردیابی کرد. ناگفته نماند که چنین واژه‌هایی از پیش وجود نداشته‌اند. آن‌ها را ساخته‌اند تا برنهاده‌هایی مناسب برای واژه‌های اروپایی قرار بگیرند. در عین حال، بین نوع روشنایی که معتادان یا روشنفکران به آن دست می‌یابند، چندان هم‌خوانی دیده نمی‌شود. آنان هر یک تأویل خودشان را از مفهوم روشنایی به دست می‌دهند.

هم‌چنین معتادان و عرق‌خورهای زمانه‌ی ما معنای دیگری از مشتقات مصدر ساختن به دست میدهند. چنان‌که به همدیگر یادآور می‌شوند: "خودتو بساز". اما این نوع ساختن تنها به اعتبار عرق و تریاک است که آشکار می‌گردد. شاید هم مفهوم آن را در مقابل خرابی و خماری قرار داده‌اند تا بتوانند بین کارکرد روانی آن دو فاصله بیندازند. پیداست که این نوع از ساختن به واقع انسان را سرِ حال می‌آورد.

گستردگی درو‌نمایه‌ی مصدر ساختن شرایطی را در زبان معاصران برانگیخته است که اصطلاح "خودسازی" نیز باب بشود. سازندگان واژه‌ی مرکب خودسازی نیز معنایی اخلاقی و عرفانی را از آن هدف می‌گذارند. در واقع آنان به فرآوری انواع و اقسام جدیدتری از آدم‌ها باور دارند که این انسان فرآوری شده پلشتی‌های جامعه را از درون خویش به دور می‌ریزد. راهکاری موهوم که بیش از همه در عرفان ما ریشه دوانیده‌است.

جدای از همه‌ی این‌ها، فعل امر بزن نیز در عبارت "بزن روشن شی" از نقش و معنای سنتی و شناخته شده‌اش بازمی‌ماند. چون در این‌جا بزن معنا و مفهومی از کشیدن تریاک یا خوردن مشروب را به عهده می‌گیرد. واژه‌نامه‌های امروزی به حتم لازم است که در جایی این گستردگی معنای واژه‌ها را به حساب بیاورند. شکی نیست که پرهیز واژه‌نامه نویس امروزی از کار میدانی روی زبان و واژه‌های آن او را به بیراهه خواهد کشانید.

مردم عادی گاهی نیز واژه یا اصطلاحی را از زبان خارجی به زبان فارسی می‌کشانند. آن‌وقت چنین واژه یا اصطلاحی در زبان فارسی نیز به راحتی باب می‌شود. اصطلاح اوکی (O.K) سال‌های سال است که چنین فرآیندی را در زبان فارسی دوره می‌کند. چنان‌که اوکی، مصدرهای مرکبِ متنوعی را نیز برای خویش فراهم دیده‌است. اوکی شدن، اوکی دادن، اوکی گرفتن و اوکی کردن فقط بخش کوچکی از همین گستردگی را پیش روی ما می‌گذارد. در همه‌ی این‌ها اوکی با درونمایه و معنایی از "تأیید" ظاهر می‌شود تا آن‌جا که خیلی راحت واژه‌ی تأیید را از ساحت زبان عمومی پس می‌زند و بر جای آن می‌نشیند.

بین قشرهای خاصی از جوانان طبقه‌ی متوسط تهرانی گروه‌هایی به نام "فشن" پا گرفته است. افراد یا گروه‌های فشن برعکس نامشان همیشه نسبت به سنت و عرف بی‌اعتنا باقی می‌مانند. اما نادیده گرفتن این سنت‌ها تنها به نوع لباس پوشیدن ایشان بازنمی‌گردد، بلکه فشن‌ها در گفتمان خویش نیز کاربرد واژه‌های ویژه‌ای را اصل قرار داده‌اند. چنین واژه‌هایی را کم‌تر نمی‌توان در واژه‌نامه‌ها سراغ گرفت. چون فشن‌ها گاهی نیز خیلی راحت گویش خارجی را با نمونه‌های فارسی آن به هم میآ‌میزند. واژه‌های خارجی در واگویه‌های همین فشن‌ها گونه‌ای جدید از کاربرد خود را به پیش می‌برند که پیش از آن هرگز سابقه نداشته است. فشن‌ها در غنی‌سازی چنین زبانی حتا از اصطلاحات کامپیوتری نیز سود می‌برند. آنها درمحاوره‌ی خویش تکرار می‌کنند: روی اعصاب من راه نرو. روی اعصاب کسی راه رفتن را همین فشن‌ها در محاوره‌ی مردم همگانی کرده‌اند. در نمونه‌ای دیگر، به هم یادآور می‌شوند: داشتی ما را بِگاه (به گاییدن) می‌دادی.

اما ماجرای چنین زبانی به همین جا پایان نمی‌پذیرد. به تازگی باب شده است که هنگام تعجب بگویند: پشم‌ام ریخت. عبارت پشم‌ام ریخت انسان را به یاد اصطلاح "کرک و پشمش ریخت" می‌اندازد. کرک و پشم ریختن مفهومی را با مخاطب در میان می‌گذارد که او از بزرگی و عظمت خود بازمانده‌است. پدیده‌ای که به سهم خود شگفتی آدم‌ها را نیز برمی‌انگیزد. اما جوان امروزی تهرانی برای بیان این پشم ریختن پانتومیمی هم به اجرا می‌گذارد. چون خیلی ساده پاهایش را از هم می‌گشاید و آن‌وقت دستانش را در هوا می‌جنباند تا بگوید: پشماااام. این پشماااام به طور مجمل و خلاصه یعنی خیلی تعجب کرده‌ام. کاربرد پشماااام را چنانی جوانان بین خودشان باب کرده‌اند که اکنون گروه‌هایی از ایشان بهتر آن دیده‌اند که فقط بگویند: اپیلاسیون. چنین اپیلاسیونی را به آن معنا به کار می‌گیرند که دیگر پشمام ریخته است و من دارم تعجب میکنم. واژهی اپیلاسیون هر چند واژه‌ای خارجی است ولی آن را هرز- واژهای نیز به شمار می‌آورند. به همین دلیل هم کمتر کاربرد عمومی مییابد تا چه رسد که بخواهد به واژه‌نامه‌ها نیز راه بیابد.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد