انتظار وُ امید
به یاد وُ برای
خاطره ی تابناک حسین منزوی
با دستانِ بزرگش
چه بی رحمانه میریزد
گردوُ غبارِ حسرت را
زمان
در گلویِ کوچکِ رؤیا هایت
و
می بَرد با خود
قطره هایِ شیرینِ آرزو را
به
داغستانِ خشکِ فراموشی
- چاره چیست؟
می پُرسی از خود
و
بُغضی
که
پرده دار اشکی
و
هق هقی
نغمه خوانِ اندوهت
فرشته ی خیالت
نشانت می دهد
آسمان را
و
تو
به یُمنِ امید
در انتظار معجزه ای
اشکِ شور بر گونه ها را
مز مزه می کنی
31/08/2022
رسول کمال
این شعر را با صدای شاعر بشنوید
**********
نقاشِ بی نظیر
بیا به تماشا
نگاه کن
نگاه کن
سایه روشنانِ
رنگ وُ بی رنگی هاست
زیبا وُ شگفت
تابلویی
از انبوه چهره ها
از هزاران آشنا
و
خیلِ نا آشنایانِ بی شمار
- نقاشِ این سبک را می شناسی؟
نه،
اما
بی نظیر!
اینجا را ببین
صفوفِ عاشقان
زنان وُ مردان
شاد وُ خندان
که می چینند
صدفهایِ نور را
از پهن دشتِ آسمانِ جانشان
آه
ای وای
آنجا اما
انبوهِ جاهلان
قاتلان
قداره بندان
در میانِ مردمانی
با مُشت هایِ گره کرده
و
دهانهای باز وُ غرشِ فریادها
در آن انحنایِ تاریکِ کوچه
اما
شاعری
با شعری تاول زده
در حجمِ سیاهِ یاس
و
تاریخی گُر گرفته
از رویش تازیانه
آن سوتر اما
زنان وُ دخترانی زیبا
با تن پوشِ شنا
کنارِ ساحل وُ میان دریا
تصویری از هرچه های بودن
زیبائی و پلشتی
و
من
هنوز نمیدانم
نقاشش کیست!
هیئت میله ها را ببین
شاید
زندان است آنجا
تجاوز
شلاق
و
این گنبد ها را
در جشنِ گلاب وُ بُخور
و
فروش دین وُ بکارت
و
خیابان های مملو
از کودکان کار
سینما را ببین
میانِ شعله های آتش
و
آن پنجره ی باز
" گلهای تازه"
و
صدای گرمِ بنان وُ مرضیه
اما
هنوز
آن سوتر
صدای شلیک می آید
تیر باران
تیر باران
تیر باران
و
حقوق بشر
در میانِ غبارِ باروت
و
مردی با پرچمِ سُرخش
فریاد می زند
مرگ بر....
و
پُر می شود
حجمِ تاریخ
از هجوم تعفن و تنفر
و
بال هایِ بی رنگِ عشق
بر فرازِ آوارها
و
مردی دیگر که
نمی پذیرد در رزم
هیچ گفتگوئی را
اما
فریاد می زند
انقلاب
انقلاب
انقلاب
23/02/2020
03/09/2022
رسول کمال
این شعر را با صدای شاعر بشنوید