شهروندان ایرانی محرم و صفر را با رنگ سیاه آن میشناسند که گویای عزا و عزاداری است. اما در پستوی همین رنگ سیاه محرم و صفر، بازار سیاهی نیز در اقتصاد ایران پا میگیرد. سیاهی این اقتصاد به آنجا باز میگردد که هرگز چند و چون عملکرد ناصواب آن در سامانهای رسمی و دولتی بازتاب نمییابد. به عبارتی روشنتر، دولت دست گردانندگان آن را در پیشبرد اهداف سیاهشان باز گذاشتهاست. ولی آزادی عمل چنین بازاری شرایطی را فراهم میبیند تا سوداگران آن هرگز به دولت مالیات و عوارض نپردازند. برای نمونه شما در ایرانِ جمهوری اسلامی هرگز روحانی یا مداحی نمییابید که به دولت مالیات بدهد. انگار آنان برای همیشه از شمول قانون مالیات بر درآمد معاف شدهاند. بدون آنکه چنین معافیتی را در جایی از قانون به تصویب برسانند. در واقع مداحان و روحانیان از شمول هر قانونی معاف شدهاند. مگر اینکه چنین قانونی بدون کم و کاست حمایت شخصی ایشان را تضمین نماید.
گفتنی است که قریب دویست و بیست هزار نفر روحانی در سرتاسر به کاری غیر تولیدی و انگلی خود اشتغال دارند که هم از دستگاههای دولتی مزد میبرند و هم اینکه نشستن بر سفرهی مردم را امری عادی میشمارند. روحانیان در واقع آدمهای چند شغلهای هستند که هرگز از درآمدهایشان در جایی رسمی حسابرسی درست و دقیقی به عمل نمیآید. با همین حقه است که فرار از دامهای مالیاتی نیز برای ایشان آسان میگردد.
لازم به یادآوری است که از حدود دویست و بیست هزار نفر روحانی سطح کشور، بیست و پنج هزار نفر ایشان فقط در شهر تهران به سر میبرند. آنان دو هزار و هفتصد مسجد را در پهنهی شهر تهران به پایگاهی همیشگی برای حکمرانی غیر رسمی خود بدل کردهاند. تازه این تمامی ماجرا نیست. چون در شهر تهران قریب ده هزار حسینیه را نیز سامان دادهاند که آنها نیز پایگاهی برای کسب درآمد روحانیان شمرده میشود. همان روحانیان چند شغلهای که از تدریس کلاسهای درس چیزی برای ایشان کم نگذاشتهاند. تازه، از گروه ایشان افرادی هم هستند که دفتر رهبر جمهوری اسلامی را در نهادهای دانشگاهی، اداری، نظامی و انتظامی نمایندگی میکنند. پیشنمازی در مدارس، ادارات و کارخانهها را نیز به انحصار ایشان درآوردهاند. بیدلیل نیست مدیران دولتی خیلی ساده و روشن باوری را تبلیغ میکنند که اینک در گسترهی شهر تهران با کمبود روحانی مواجه هستند. آنان چنین کمبودی را تا میزان چهل هزار نفر تخمین میزنند.
روحانیان شهر تهران همچنین در مراکزی از نوع مرکز رسیدگی به امور مساجد یا سازمان تبلیغات اسلامی متشکل شدهاند. برخی از ایشان نیز به طور مستقیم با دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی قم مرتبط هستند. ولی کم نیستند روحانیونی که به تشکلهایی از این نوع چندان بها نمیدهند. آنان تنها به منافع شخصی خود برای گِرد آمدن در چنین تشکلهایی میاندیشند. در غیر این صورت حاضر نمیشوند تا نام و نشان درستی از خود در این تشکلها بر جای بگذارند.
از سویی در حوزههای علمیهی کشور نیز قریب صد و نود هزار نفر طلبه به تحصیل اشتغال دارند که شصت هزار نفر از ایشان را زنان تشکیل میدهند. سهم طلبههای خارجی را از حوزههای ایران هم تا میزان هیجده هزار نفر افزایش دادهاند. در همین مجموعههای دینی حدود سیصد و چهل مؤسسهی پژوهشی نیز جانمایی شدهاند که در مجموع بیش صد و پنجاه مجله را انتشار میدهند. از سویی گفته میشود تنوع رشتههای تحصیلی در حوزههای علمیه بیش از هر جایی است. چون طلبهها در بیش از دویست رشته به تحصیل مشغولاند. انگار بخواهند رقابتی تنگاتنگ را با دانشگاههای کشور به پیش ببرند. چهارده هزار نفر استاد هم کلاسهای این حوزههای علمیهی بیمحتوا را میگردانند.
اما شمار مداحان از شمار روحانیان کشور هم فراتر میرود. گفته میشود در گسترهی کشور حدود سیصدهزار نفر به حرفهی مداحی اشتغال دارند. شمار آنان فقط در شهر تهران از رقم هشتاد هزار نفر هم فزونی میگیرد. ولی چرخهی چنین اقتصاد سیاهی از دید مدیران مالیاتی دولت مخفی باقی میماند. از این رقم هشتاد هزار نفر حدود پنجاه هزار نفر ایشان در تشکلهایی از نوع خانهی مداحان اهل بیت، سازمان بسیج مداحان، انجمن نغمهسرایان مذهبی، رزمندگان اسلام، کانون مداحان و شعرای آیینی و بنیاد دعبل خزاعی گرد آمدهاند. همهی این تشکلها به طور مستقیم و غیر مستقیم از بودجهی سالانهی دولتی سهم میبرند. از معروفترین این مداحان میثم مطیعی است که او را به عنوان ملیجک "حضرت آقا" میشناسند. چون رهبر نظام دست او را در انتقاد از هر مقام و نهادی باز گذاشتهاست. در واقع این رهبر است که حرف در دهان او میگذارد تا او خواست رهبر را در نشستهای حکومتی تکرار نماید. اکثر مداحان برای کسب چنین جایگاهی در ساختار حکومت با هم مسابقه گذاشتهاند. در این مسابقهی حکومتی افرادی چون منصور ارضی، مجید بنیفاطمه، عبدالرضا هلالی، محمود کریمی، محمدحسین حدادیان و مهدی رسولی به رقابتی تنگاتنگ با هم اشتغال دارند.
باید دانست که مزد همهی این مداحان مزدی میلیاردی است که پرداخت آن را از راه هدایای عوامالناس و نذورات عمومی مردم به پیش میبرند. اما مداحی که میلیاردی درآمد کسب میکند در سامانهی بیسامان ادارهی مالیات هیچ نام و نشانی از او در کار نیست. مدیران دولتی به منظور عافیتجویی یاد گرفتهاند تا از ردیابی در خصوص درآمد مداحان بپرهیزند. مداحان هم طرح بحثهای مالیاتی را مخالف جایگاه اجتماعی خویش میبینند و فرآیند آن را توهینی غیر قابل جبران برای خود میپندارند. در عین حال، همگی میزان بالای دریافتی خود را وجاهتی برای خویش میبینند. چون مدعی هستند که با بالا بودن همین مزدهای نجومی است که از جایگاه ایشان در جامعه تقدیر به عمل میآید.
دههی محرم شبهایی پرکار برای همهی مداحان کشور شمرده میشود. در همین ایام مداحان هر شب به چندین مسجد و حسینیه سر میزنند. در همین جابهجاییهای شبانه است که هزاران نفر از مشتاقان مداحان هم نیز به مشایعت ایشان با موتور سیکلت روی میآورند. چنانکه خیابانهای روبهروی هر مسجد و حسینیهای به پارکینگی بزرگ برای عزاداران مبدل میگردد. در چنین آمد و شد های پر تراکمی هرگز پلیس را در جایی به حساب نمیآورند. پلیس هم آگاهانه و دانسته همه چیز را زیر سبیلی رد میکند تا همهی این عزاداران خیلی راحت خیابانها را بند بیاورند.
نام و نشانیِ قریب ده هزار حسینیه در سازمان تبلیغات اسلامی تهران به ثبت رسیدهاست. برای تشویق گردانندگان این حسینیهها هدایایی را در دههی محرم بینشان تقسیم میکنند. برنج، روغن، کتیبههای پارچهای و ریسههای چراغانی از جملهی همین هدایا شمرده میشود. جدای از این، شهرداریهای مناطق بیست و دوگانهی تهران نیز از تامین مخارج خدماتی و تأسیساتی مساجد چیزی فروگذاری نمیکنند. شهرداریها همچنین در بیش از پنج هزار نقطه از محلات تهران داربست زدهاند تا ساکنان محلی از فضای این داربستها برای اجرای عزاداری خویش سود ببرند. ولی هزینههای نجومی چنین تسهیلاتی هرگز رسانهای نمیشود. سازمان تبلیغات اسلامی و شهرداری تهران یاد گرفتهاند تا درآمدهای خود را هر جایی که میپسندند هزینه نمایند. شکی نیست رفتارهایی از این نوع، وجاهت اداری هر مدیری را در دستگاه حکومتی تضمین خواهد کرد. این موضوع در حالی صورت میپذیرد که یک میلیون و پانصد هزار نفر شهروند اهل سنت تهران را از برگزاری هر نوع مراسم مذهبی بازداشتهاند. پیروان همهی ادیان نیز از چنین تنگناهایی رنج میبرند. جمهوری اسلامی تنها عوارض و مالیات گرفتن از ایشان را به رسمیت میشناسد. اما چنین درآمدهایی را هر جا که بخواهند خودسرانه هزینه میکنند.
در دههی محرم انواع و اقسام دزدیهای مشروع و رفتارهای ناصواب اجتماعی از سوی گردانندگان حسینیهها باب میشود. همهی آنان برق مورد نیاز خود را از تیر برق خیابان میدزدند و چنین موضوعی را به عنوان عرف درآوردهاند که هیچ مدیری را یارای مقاومت با آنان نیست. هیأتها همچنین تا آنجا که بتوانند علم و کتل و حتا ظرف و پاتیل همدیگر را به سرقت میبرند. چون مدعیاند که همهی اینها مال امام حسین است. ولی در این نوع دزدیهای خیابانی همواره برد با کسانی است از زور بیشتری برخوردار هستند. ناگفته نماند که اکثر گردانندگان اصلی این هیأتها همان بنگاهیها و نمایشگاهیهایی محله هستند که در مسجد و پایگاه بسیج آن گرد آمدهاند. آنان بدون هیچ خِسّتی دیگهای قیمه پلو را بار میگذارند و بین عوامالناس تقسیم میکنند. پیداست که چنین رفتاری برای ایشان نوعی سرمایهگذاری در دستگاه حکومت به حساب میآید. چون مدعی هستند با هر دست که بدهی سرآخر با همان دست میگیری. گاهی نیز با دست دیگر میگیرند. نوعی معامله پایاپای که سوداگران دین دولتی عملیاتی کردن آن را خوب میفهمند.