logo





«سقوط »*در پوچی

شنبه ۱ مرداد ۱۴۰۱ - ۲۳ ژوييه ۲۰۲۲

جلال رستمی

jalal-rostami.jpg
کسی که در زندگی روزمره کاری نمی کند و به دینی هم پایبند نیست، یکباره خود را را در لبه پرتگاه یک دنیای بی‌معنی، بدون پشتوانه، و یک زندگی یکنواخت و میرنده، روبرو می بیند. این پرتگاه همان پوچی است که آنرا کامو به خوبی در آثار اولیه اش «اسطوره سیزیف» و «بیگانه» توصیف می کند. اما کامو نمی خواهد درمواجهه باپوچی ناامید شود بلکه می‌خواهد نگاهی امیدوارکننده به زندگی هم داشته باشد.

آندره کنت اسپونویل استاد فلسفه در دانشگاه سوربن پاریس در جستار خود با عنوان «از ناامیدی به سوی آشتی» می نویسد: «کاموپوچی** را در رویارویی با دنیایی می بیند که سکوت اختیار کرده است که این امرمی‌تواند انسان ها را به سوی ناتوانی سوق دهد و البته می تواند، به توانایی آنها هم، منجر شود. ***

ما در این جا بهتر است ابتدا برای درک بنیان های نظری کامو، نگاهی به شخصیت های تاریخی – هم به الگوها و هم ضد الگوهای نظری - که بر او تأثیر گذاشته اند، نگاهی بیندازیم.

۱- آگوستی نوس (آگوستین) Augustinus
(۴۳۰-۳۵۴)

در سال ۱۹۳۶ کامو تز خود را در مورد "متافیزیک مسیحی و نوافلاطونیسم" نوشت که در آن به تأثیر تفکر نوافلاطونی ها بر نظرات « آگوستین قدیس » پدر روحانی کلیسا پرداخت. اگرچه خود کامو هرگز اعتقادی به مذهب نداشت، اما نوشته های او تحت تاثیر دیدگاه‌های این پدر روحانی که او نیز همانند کامواز شمال آفریقا واتفاقا هم، از الجزایر آمده بود، قرار داشت. کامو بارها و بارها، به ویژه در آثار ادبی خود، به سوژه هایی از دین مسیحیت مانند گناه، بی گناهی، بخشش، قربانی و مسئله خودمختاری انسان و همچنین امر شر می پردازد، درست سوژه هایی که آگوستین نیز در طول زندگی خود به شدت آنها رادنبال می کرد. بعنوان مثال شخصیت‌«کلامنس» در رمان(«سقوط») و ماهیت دوپارگی شخصیت او - شبیه تردیدها و(اعترافات)خود آگوستین است. همچنین دنباله رد تاثیر او را نیز می‌توان، در شخصیت «مرسو» در رمان («غریبه») که کامو او را «تنها مسیح» موجودی می‌نامد-که ما لیاقتش را داریم- دید.

۲- سورن کی یرکه گارد
Soren Kierkegaard
(۱۸۱۳-۱۸۵۵)

کی یرکه گارد فیلسوف و متفکر مسیحی است که به عنوان پدر اگزیستانسیالیسم معاصر شناخته شده است. او دیگر متفکر مسیحی است که در کنار آگوستین تأثیر زیادی بر کامو گذاشت. کامو در اوایلی که با عقاید این فیلسوف دانمارکی آشنا شد، دریافت که هر دوی آن‌ها به واسطه‌ی دل مشغولی‌شان به امر پوچی، یعنی درک بی معنی «هستی » که انسان‌ها بیش از هر چیز در آگاهی از مرگ با آن مواجه می‌شوند، هم نظر هستند. با این حال، نتیجه گیری آنها از این موضوع متفاوت بود: کامو در "افسانه سیزیف" کی یرکه گارد را مورد انتقاد قرار می دهد: که اوبه «راه خدا » روی می آورد و راه نجات را در آن می بیند. کامو این رویکرد را یک فرار صرف و «خودکشی فلسفی» می داند. در برابر «جهش به سوی ایمان» کیرکه گارد، کامو یک زندگی«شورشی» را رقم می زند. یک رویارویی مداوم با مفهوم پوچی.

۳- هگل Georg W. Hegel
(۱۷۷۰-۱۸۳۱)

کامو برخلاف بسیاری از معاصرانش، از جمله سارتر، همیشه منتقد هگل بود. به ویژه با مفهوم هدف برتر و پیشرفت تاریخی او، که هگل آنرا در راس همه مفاهیم قرارمی داد،مخالف بود. از نظر کامو، فلسفه پیشرفت تاریخی هگل حاوی خطر توجیه هر وسیله ای، برای دستیابی به هدفی والاتر است – که براساس آن منافع فرد می تواند قربانی منافع جمع شود. کامو این گرایش به خودکامگی و ایجاد خوف هراس را در مارکسیسم و ​​استالینیسم نیزمی‌دید که تحت تأثیر افکار هگل قرار داشتند، به همین خاطر با صراحت تمام از چپ سیاسی، فاصله گرفت.

کامو بطور فعال از شورش انتقادی به جای انقلاب رادیکال، طرفداری می کرد. زیرا آن به آینده محول نمی شد، بلکه -مستقیماً وبدون واسطه -زندگی در حال حاضر را دربرمی‌گرفت.

۴ - فردریش نیچه Friedrich Nietzsche
(۱۸۴۴-۱۹۰۰)

نوشته های کامو شاهد پیوند عمیق او با نیچه است. «مرگ خدا» که نیچه برای بهبود جامعه تجویز می‌کرد، نقطه شروعی برای فلسفه او نیز بود. کامو این تجویز فلسفی نیچه را برای غلبه بر هرگونه امید و معنا دادن به زندگی پس از مرگ ضروری می دید. به نظر نیچه انسان باید بتواند در فرآیند بازگشت به خود، ارزش هایش را خلق کند. کامو با این نظرنیچه نیز، درباره جنبه مثبت زندگی، اینکه -انسان هر لحظه از زندگی خودش را باید خود، تعیین و آن‌را بطور کامل و مستمر تجربه کند،- کاملا همراه بود. اما برخلاف نیچه، او در فلسفه اخلاق خود اهمیت زیادی برای همبستگی قائل بود: کامو به‌جای تمرکز بر فرد برجسته ی برخاسته از میان توده ها («ابرمرد»)، بدون وقفه برای همبستگی و مشارکت جمعی تلاش می کرد.

زندگی بین احساس و تعهد

«برای آزادی شجاعت لازم است.» به ندرت متفکر ی درقرن بیستم یافت می‌شود که همچون آلبرت کامو قویابراین اعتقاد ایستادگی کرده باشد. کامو به عنوان یک فیلسوف، نویسنده رمان و روزنامه‌نگار، به دنبال مفهومی برای دنیایی بود که آن‌را پوچ می انگاشت. به همین خاطر او برخلاف ایدئولوژی های خشک و ارزش های انتزاعی، زندگی خود را وقف نوشتن درباره انسانیت کرد.

کارولین امکه Carolin Emcke در گفتگویی درباره کامو با عنوان «روشنفکران در برابر چالش ها، سکوت اختیار نمی کنند» با مجله فلسفه -ویژه نامه کامو-می گوید:
«کامو نه تنها یک فیلسوف، بلکه همیشه یک روشنفکر عرصه عمومی بود. او در مورد آنچه در جهان رخ می‌داد موضع می گرفت. چنین تفکر متعهدانه برای یک روشنفکر عرصه عمومی چیست؟ گفتگو در مورد جنگ، بیماری واگیردار و فعالیت برای همبستگی و دموکراسی در زمانه ما.» **

آلبر کامو در سال ۱۹۵۵ در مجله اکسپرس نوشت: «آزادی فریادی است که به تلاشی بی وقفه نیازدارد .آزادی نه جای برای آرامش است و نه جایی برای عذر و بهانه آوردن». او در طول زندگی خود همیشه برای آزادی تلاش کرد. حتا با قبول ریسک تنها ماندن، بر علیه اعتقادات ونرم های پذیرفته شده رایج زمان خود ایستاد.

کامو به دنبال خوشبختی بود بدون اینکه پوچی جهان را انکار کند ،اواز شجاعت، بدون قهرمان شدن و شورش بدون انقلاب، دفاع می کرد. به همین دلیل، به روشنفکری پیشگام و شناخته شده در پاریس تبدیل شد. در عین حال هیچگاه یاد و خاطره دوران ساده و همراه با فقر کودکی اش را، فراموش نکرد.

کودکی کامو به همان اندازه که از یک سو ساده وفقیرانه است از سوی دیگر اما برای او ثروتی ست سرشار از شادی و نور. خود او حداقل این‌گونه از آن ایام یاد می‌کند:« بزگترین خوش شانسی من این بود که در الجزایر متولد شدم نوشته‌های من چه مستقیم وچه غیر مستقیم به این سرزمین باز می گردد.» او مدام در آثارش به نور خورشیدی که در طبیعت سرزمین‌اش جاری است اشاره دارد.

کامو در اولین قصیده خود در مجموعه جستارهای «ازدواج نور» که در سال ۱۹۳۸ چاپ و منتشر شد، عشق اش را به طبیعت شهر تیپاسا*** و بهار زیبای آن، این‌گونه به تصویر می‌کشد:

« خدایان باستان در فصل بهار در تیپاسا ساکن می شوند.آنها ازطریق خورشید و بوی عطرانگیز بوته های افسنطین و دریایی که زره نقره ای به تن دارد و آبی لاجوردی آسمان و از طریق ویرانه های پوشیده ازگل و گیاهان وحشی و انعکاس نور خورشید بر دیوار خرابه‌های سنگی، سخن می گویند.»

طبیعت و نور از عناصر اصلی در آثار کامو می باشد.

نور آن‌هم نور سوزان اشعه خورشیدی که بی رحمانه یک مراسم خاک سپاری در رمان «بیگانه» را غیر قابل تحمل می کند و بعد تر همین اشعه سوزان خورشید در یک درگیری که پسر متوفی را کلافه کرده و چشمان اورا غرق عرق ساخته، به قتل وا می‌دارد.

در رمان «طاعون» نیز این تابش سوزان خورشید است که ساکنان شهراوران را مجبور می‌کند که برای فراراز همه گیری ویروس طاعون به خانه هایشان پناه ببرند و سرانجام همین خورشید سوزان است که پس از پایان مصیبت، شهر را غرق نوری ملایم و بخشنده می کند.

کامو در ۱۹۱۳ در نزدیکی درعان در الجزایر،کف آشپزخانه یک کلبه گلی به دنیا آمد. او این صحنه را به‌خوبی در آخرین رمان ناتمام خود "اولین انسان" که در حقیقت داستان زندگی خود اوست و پس از مرگش در سال ۱۹۹۴ منتشر شد، توصیف می کند.

شخصیت «ژاک کورمری» در این رمان خود کامو ست که از دوران کودکی خود می گوید، از مادر ی تقریباً ناشنوا و بی سواد و مادربزرگی سخت‌گیر و مستبد و زندگی که در محله های فقیر نشین الجزیره سپری شده است. کامو در قالب ژاک کورمری در جستجوی شخصیت پدر، شروع به تفکر در مورد ریشه های خود می کند(در جستجوی هویت). کامو یک فرانسوی الجزایری تبار است. او یاد و تصویری از پدرش «لوسین آگوست کامو» در حافظه خود ندارد، چون پدر او یک سال پس از تولدش در جنگ جهانی اول کشته شده بود. کامو با مادر و برادر ش لوسین، همراه عمو و مادربزرگ اش به منطقه کارگری حاشیه شهر الجزیره بنام« بل کوخ» که در دوران کلونی فرانسه به این نام خوانده می شد، نقل مکان می کنند و همگی با هم در یک آپارتمان کوچک بدون توالت، بدون برق، چه برسد به کتاب ساکن می شوند. دوران کودکی او در فقر شدید می‌گذرد. مادرش پس از مرگ شوهر دچار ضربه شدید روحی می شود ودر خود فرو می رود. او روزها آرام بدون اینکه حرفی بزند پشت میز ناهار خوری می نشیند و هنگام غروب هم صندلی او را کنار پنجره می گذارند تا شلوغی خیابان را تماشا کند.

این دنیای پراز «سکوت » و «انزوای خاموش» و روح انسان و مادری که دیگر نیست، نقش جدی در توصیفات بعدی کامو از پوچی جهان دارد- زمانی که درباره آن می نوشت.
کامو در مدرسه، زبان فرانسه را درست و به خوبی آموخت. خود را دانش آموزی کوشا و با استعداد نشان داد و به کمک معلمش لوئی ژرمن، برای دریافت بورسیه تحصیلی ثبت نام کرد. بورسیه تحصیلی به او تعلق گرفت و او توانست با کسب اجازه مادربزرگش برای تحصیل در دبیرستان ثبت نام کند. چند دهه بعد، در پاییز ۱۹۵۷، زمانی که خبر جایزه نوبل ادبیات به او رسید، در نامه ایی به معلم سابق خود نوشت: «اولین فکر من، بعد از مادرم، شما بودید بدون شما، بدون دست پر مهر شما که به سوی آن کودک بیچاره ای که من بودم دراز شد، این حادثه ‌ بخصوص … نمی توانست اتفاق بیفتد.
___________________

* سقوط نام کتابی از کامو
**-«پوچی اولین حقیقت من است» اسطوره سیزیف
*** کارولین امکه نویسنده آلمانی برنده جایزه صلح ۲۰۱۶ ناشران و کتابفروش ها آلمان
****تیپاسا یک شهر ویرانه ی قدیمی و تاریخی در الجزایر است که در استان تیپازه واقع شده است.

این نوشته بر اساس ترجمه متن های مختلف، بخصوص مندرج در مجله فلسفه شماره ۲۱ ، بهار سال ۲۰۲۲ «ویژه نامه کامو»، تهیه شده است.




نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد