کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی تصویری را از پوتین نشر دادهاند که در این تصویر آخوندی هم زیر پاهایش دیده میشود. به طبع این آخوند کسی جز خامنهای یا رئیسی نمیتواند باشد. نقشمایهای فلاکتبار از ذلالت و حقارت سیاسی که تنها از همین واماندههای سیاسی برمیآید. آنوقت روی همین تصویر از پیامی روشن رونمایی میشود: صلّ علی محمد، رهبر اصلی آمد. پیداست که متنی گویاتر و روشنتر از این هرگز نمیتوان یافت. به روشنای متن موجز گلستان سعدی میماند: رهبر اصلی آمد. چون باوری را با مخاطب خود در میان میگذارد که ایران جمهوری اسلامی را واماندهای چون پوتین است که از روسیه راه میبرد.
تصویر دیگری نیز حکایت معروف پرواز دو مرغابی را با لاکپشت به نمایش میگذارد. مرغابیها با ترفند خود لاکپشت را نیز به آسمان کشاندهاند. اما نتیجهی این پرواز لاکپشت از پیش بر هر عاقلی روشن است. لاکپشت این تصویر داستان تمثیلی اما حقارتبار کسی جز رهبر جمهوری اسلامی نمیتواند باشد که سرآخر هم در پرواز دو مرغابی (روسیه و ترکیه) جان خواهد باخت.
مردم همگی در واگویههای خود از این مسافرت تبلیغی دیدگاهی را دوره میکنند که رهبر ایران اسلامی بین صد و بیست و چهار هزار پیامبر تنها جرجیس را به پیامبری برگزیدهاست. در اینجا هم جرجیس نام مستعاری برای پوتین قرار میگیرد که علیرغم نفرت عمومی مردم، فقط رهبر جمهوری اسلامی را به وجد میآورد.
مقابل ادارهی پست میدان ولی عصر اتومبیل تشریفات این ماجرا کودک زبالهگردی را زیر میگرفت. اتومبیل چنان سرعتی داشت که از جوی حاشیه خیابان سر برآورد. حتا برای بیرون کشیدن آن جرثقیل گرفتند. چنین ماجرایی را هنوز هم مردم در واگویههای خویش برای هم نقل میکنند. این کودک همان کودکی است که از سوی رهبر نظام دانسته و آگاهانه زیر پای پوتین ذبح گردید.
در ویدیوهایی که سیمای جمهوری اسلامی از پوتین ارایه میدهد او از اجرای لاتمنشانهی نقش ناصر ملک مطیعی در فیلم قیصر یا امثال آن چیزی کم نمیگذارد. حتا دستانش را چنان میجنباند که انگار حریف میطلبد. او همان داش مشتیهای فیلمهای تجاری فارسی را میماند که بدون وقفه خود را به چپ و راست میجنبانند تا گود زورخانه را به تصرف دربیاورند. سیمای جمهوری اسلامی همچنین در ویدیوهایی که از او نشر میدهد نقشمایهی دیگری را هم پیش روی مخاطب میگذارد. تیم حفاظتی او در این نقشمایهی نمایشی هم رفتارهای ویژهای را برای بینندگان ایرانی به پیش میبرد. چون همگی عین پوتین با سر و رویی تراشیده و چهرهای همانند او ظاهر میگردند که کت و شلوارهایی خاکستری رنگ به تن دارند. مثل اینکه قصدشان آن است تا کسی پوتین اصلی را از پوتینهای بدلی این ماجرای به ظاهر امنیتی نشناسد.
مردم در این مسافرت حتا کنجکاو شدهاند که میزبان ایرانی این ماجرا مهمان خود را کجا خوابانده است؟ چون به خوبی میفهمند که پوتین مکان پیشنهادی دولت ایران را هرگز باب دل خویش نمیبیند. بسیاری از مردم شک ندارند که پوتین اوقات فراغت خود را در همان ساختمان اختصاصی سفارت روسیه به سر آورده است. شاید نمونهای تاریخی از اتاق خواب استالین را هم نشانش دادهاند. شکی نیست که جلال و جبروت دیکتارمآبانهی استالین ذهن بیمار پوتین را هم به شوق میآورد. تهرانیها لطیفهای را در همین راستا فرآوری کردهاند. در این لطیفه است که محافظ پوتین همراه با نشان دادن تختش به او میگوید: عالیجناب اینجا بخوابید.
همزبان با حضور پوتین در تهران ویدیوهای ضد روسی نیز بیش از هر زمانی در شبکههای فارسی نشر یافته است. در نمونهای از همین ویدیوها، به استناد گفتار ویدیویی محمدجواد ظریف، روسها علیه برجام معرفی میشوند. در نمونههای دیگری از آنها نیز پای هفده شهر قفقاز را پیش کشیدهاند. حتا شمار این هفده شهر را به تازگی تا هیجده شهر ارتقا دادهاند. در این نوع از تاریخنویسی چندان فرق و فاصلهای بین تزارهای روس با پوتین دیده نمیشود. حتا زمامداران به ظاهر کمونیست دورهی شوروی را نیز در هیأتی از همان تزارهای سابق یا پوتین و تیم الیگارش او به حساب میآورند. انگار مردم ضمن از دست دادن این هفده شهر به حقارتی تاریخی گرفتار شدهاند.
بین مردم چنان شایع کردهاند که پوتین به دلایل امنیتی نتوانست در کاخ مهمانان سعدآباد بخوابد. چون روسها میترسند که مبادا کشورهای غربی به مدفوع او دسترسی داشته باشند. شگردی جاسوسمآبانه که بخواهند از طریق تشخیص طبی، بیماری پوتین را هم بشناسند. همین شیوههای فوق جاسوسی در ذهن مردم عادی نیز فرآوری میشود.
بسیاری از نیروهای راستِ سنتی جامعه نیز اخباری را در گفتمان خود نشر میدهند که رانندگی کافران را برای مسلمانان جایز نمیشمارند. با همین ترفند است که رهبری و برنامهریزی امثال پوتین را برای مسلمانان امری ناشایست میبینند. آنان به در میگویند تا دیوار بشنود. ولی همین گروههای اجتماعی وامانده از زمانه، نسبت به سوار شدن هواپیما یا کشتی غیر مسلمانان هرگز حساسیتی نشان ندادهاند. این حرفها و حرفهایی از این دست فقط به کار مخالفت عامیانه با پوتین میآید و هرگز نمیتوان پشتوانهای علمی و امروزی برای آن دست و پا کرد.
یک ماه پیش از این دولت ایران از روسیه پنج تن گندم خرید. اما اکنون همزمان با حضور پوتین در تهران، مردم واگویهای را در محاورهی روزانهی خویش تکرار میکنند که این گندمها همان گندم انبارهای اوکراینی است. به عبارتی روشن، دولت روسیه ابتدا گندم اوکراین را کش میرود و سپس تمامی آن را به ایران میفروشد. مشکل شرعی چنین تاراجی را هم لابد آیتاللههای دولتی ایران حل و فصل نمودهاند. هر چه باشد گندمها را نیز میتوان همان غنایم جنگی صدر اسلام به شمار آورد. اما در اینجا، این پوتین است که نمونهای کامل از عملکرد سرداران صدر اسلام را به پیش میبرد.
بخشهایی از لطیفههای مردم هم به موضوع ملاقاتهای جداگانهی پوتین و اردوغان با "رهبر معظم انقلاب" بازمیگردد. در این نوع از ملاقاتها رهبر جمهوری اسلامی همه را پای درسش مینشاند تا آنان ناآموختههای سیاسی خود را از ایشان بیاموزند. فرآوری چنین صحنههایی را هم سیمای جمهوری اسلامی پذیرفته است. چنانکه در همین دیدارهای اختصاصی بود که علی خامنهای اردوغان از حضور در سوریه بازداشت. لابد اردوغان هم از این پس به دستور خامنهای عمل خواهد کرد تا همگی بدون استثنا حریم بیکفایتی بشار اسد را قدر بشناسند. اما تعرض پوتین به خاک اوکراین بیش از همه شوق رهبر نظام برانگیخته است. انگار تودههایی از لشکریان مسلمان در خاک کشور کفار پای گذاشته باشند. رهبر جمهوری اسلامی در این معادلهی نابرابر رؤیایی را دوره میکند که سرآخر سرزمینهای اروپایی زیر پای سربازان روسی تاب نخواهد آورد. او رؤیای پای گذاشتن پاسداران ایرانی را به خاک اروپا چندان هم بعید نمیبیند.
بخشهای دیگری از واگویههای مردم نیز به موضوع تفاهمنامهی چهل میلیارد دلاری با روسیه برمیگردد. به نظر میرسد که دو طرف میخواهند برتری خود را در عقد قراردادهای بینالمللی به نمایش بگذارند. انگار در چنین رفتاری نمونهای از هنجارهای ترامپ را با ولیعهد عربستان دوره میکنند. روزنامهی کیهان مدعی است که این رقم چهل میلیارد دلار تا میزان هفتاد میلیارد دلار هم میتواند فراتر برود. اما روزنامهی کیهان بهتر از هر سیاستبارهای میفهمد که بین تفاهمنامه و قرارداد هزاران کیلومتر فاصله است. چون در امضای تفاهمنامه چندان هم التزام عملی طرفین به کار نمیآید. تازه ایران در این دوران وانفسا چهل میلیارد دلار ارز خارجی از کجا آورده که آن را برای روسیه مایه بگذارد. با این همه حضور در اکتشافات پارس جنوبی روسها را به وجد میآورد. آنوقت پرچم "گازپروم" وسط خلیج فارس به اهتزاز درخواهد آمد. همین پرچم است که اقتدار روسها را نیز برای کمپانیهای غربی به نمایش خواهد گذاشت. همان جایی که روسها همواره از آن با عبارت "آبهای گرم" یاد کردهاند. در ایران جمهوری اسلامی هرگز کسی به پایان این ماجراهای سیاسی نمیاندیشد. پیداست که پذیرش برجام به تمامی چیدمانهایی از این نوع را پایان خواهد بخشید. بنابراین ایران باید در پذیرش برجام سنگاندازی کند تا ساز و کارهای خیالبافانهای از این دست بیشتر دوام بیاورند. سازو کارهایی که تنها به کار تبلیغ عوامانهی دو حکومت میآیند.